#کلام_استاد
❇️اهمیت ماه رجب
🔸ماه مبارک رجب است. برای جمعه اول رجب یک سلسله اعمال وارد شده است و یک ارزشهایی که دیگر اصلاً این حرفها در میان ما مطرح نیست. مصداق «قُلْ أَرَأَیتُمْ انْ أَصْبَحَ ماؤُکمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتیکمْ بِماءٍ مَعینٍ» همینهاست. نام ماهها از قمری تبدیل میشود به شمسی؛ انسان اول خیال نمیکند که به دنبال خودش چه چیزهایی میآورد. ما که بچه بودیم، در منزل خود ما اصلاً اینکه ماه رجب دارد میآید مشخص بود؛ میگفتند یک هفته به ماه رجب مانده، پنج روز مانده، سه روز مانده، امشب احتمالًا اول ماه رجب است، برویم برای استهلال؛ میرفتند برای استهلال، ماه را ببینند، شب اول ماه رجب است، اعمال ماه رجب را بجا بیاورند. در مسجد که جمع میشدند، همه صحبت آمدن ماه رجب بود. ماه مبارک رجب و ماه مبارک شعبان پیشدرآمدهای ماه مبارک رمضان هستند. مرحوم ابوی ما در بعضی از سالها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه میگرفتند و به ماه مبارک رمضان متصل میکردند، یعنی این سه ماه را یکسره روزه میگرفتند. اصلًا این ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است. حتی وارد شده است که اگر کسی نتواند روزه این ماه را بگیرد ذکری وارد شده است که روزی صد بار این ذکر را بگوید به عنوان جبران روزهای که نتوانسته است بگیرد.
🔸یادم است که در ماه مبارک رجب در سال 21- که تابستان بود و به اصفهان رفته بودیم- میرفتیم به درس آقای حاج آقا رحیم ارباب سلّمه الله تعالی که از بزرگان هستند. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. میدیدم که خیلی کند صحبت میکند و اذکار را بالخصوص خیلی با تأنّی و حضور قلب میگوید: سُبْحانَ الْالهِ الْجَلیلِ، سُبْحانَ مَنْ لاینْبَغِی التَّسْبیحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِی الْعِزَّةِ وَالْجَلالِ... میدیدم این مرد مرتب اینها را میگفت. چون پیرمرد بود و نمیتوانست روزه بگیرد، آن را با این جبران میکرد.
🔸و باز یادم نمیرود که در همان سالها روز بیست و پنجم رجب بود (روز وفات حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه)، ما در مدرسه نیماورد اصفهان بودیم، بعدازظهر بود، خوابیده بودیم، از خواب که بیدار شدیم یک وقت صدای مرحوم حاج میرزا علی آقا را شنیدم. طلبههای آن مدرسه به مناسبت وفات، از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بود برای طلبهها موعظه میکرد و بعد هم ذکر مصیبت. حدیث دارد که در قیامت فریاد میکشند: «أینَ الرَّجَبیون» رجبیون کجا هستند؟ این مرد با همان آهنگی که داشت و با آن حال و روحی که داشت این تعبیر را به کار برد: آن وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزی نداشته باشیم و اصلًا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟
🔸غرض این است: این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنتها در میان ما به کلی دارد فراموش میشود. ماه رجب میآید، بزرگهایمان [متوجه نمیشوند] تا چه رسد به بچهها. کم کم اگر به بچهها بگوییم ماههای قمری را از محرم تا ذی الحجه بشمار، نمیتوانند؛ اصلًا فراموش میکنند که یک چنین ماههایی هم وجود داشته است. ولی به هرحال تکلیف هرگز از ما ساقط نمیشود.
📚آشنایی با قرآن، جلد 8، صفحه 232(با اندکی تلخیص)
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
☑️امام باقر(علیه السلام) و مرد مسیحی
🔸امام باقر، محمدبن علی بن الحسین(علیه السلام)، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» میگفتند، یعنی شکافنده دانشها.
مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه «باقر» را تصحیف کرد به کلمه «بقر»، به آن حضرت گفت: «انت بقر». امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم.».
🔹مسیحی: تو پسر زنی هستی که آشپز بود.
🔸شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمیشود.
🔹مادرت سیاه و بیشرم و بدزبان بود.
🔸اگر این نسبتها که به مادرم میدهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.
مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد.
📚داستان راستان، جلد1، صفحه 48
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
▪️به مناسبت سالروز شهادت سپهبد قاسم سلیمانی▪️
✅شهدا شمع محفل بشریتاند
🔸تمام کسانی که به بشریت به نحوی خدمت کردهاند، حقی به بشریت دارند، از هر راه: از راه علم، از راه فلسفه و اندیشه، از راه صنعت، از راه اختراع و اکتشافات، از راه اخلاق و حکمت عملی، ولی هیچ کس حقی به اندازه حق شهدا بر بشریت ندارد و به همین جهت هم عکس العمل احساسآمیز انسانها و ابراز عواطف خالصانه آنها درباره شهدا بیش از سایر گروههاست.
🔸چرا و به چه دلیل حق شهدا از حق سایر خدمتگزاران بیشتر و عظیمتر است؟ البته دلیل دارد: همه گروههای خدمتگزار دیگر مدیون شهدا هستند، ولی شهدا مدیون آنها نیستند یا کمتر مدیون آنها هستند؛ عالِم در علم خود و فیلسوف در فلسفه خود و مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعلیمات اخلاقی خود نیازمند محیطی مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولی شهید آن کسی است که با فداکاری و از خودگذشتگی خود و با سوختن و خاکستر شدن خود محیط را برای دیگران مساعد میکند.
🔸مثَل شهید مثَل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری، شهدا شمع محفل بشریتاند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک میماند هیچ دستگاهی نمیتوانست کار خود را آغاز کند یا ادامه بدهد. انسان که در روز در پرتو خورشید تلاش میکند و یا شب در پرتو چراغ یا شمع کاری انجام میدهد، به همه چیز توجه دارد جز به آنچه پرتوافشانی میکند که اگر پرتوافشانی او نبود همه حرکتها متوقف و همه جنب و جوشها راکد میشد. شهدا پرتوافشانان و شمعهای فروزنده اجتماعاند که اگر پرتوافشانی آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود بشر ره به جایی نمیبرد.
🔸قرآن کریم تعبیر لطیفی دارد درباره رسول اکرم که او را «سراج منیر» (چراغ نورافشان) میخواند. در این تعبیر مفهوم ظلمت زدایی که توأم با سوختن و روشن کردن است گنجانیده شده است. میفرماید: «یا ا یُّهَا النَّبِی انّا ارْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً. وَ داعِیاً الَی اللهِ بِاذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً»، ای پیامبر، تو را فرستادیم گواه و نویددهنده و بیمرساننده و دعوتکننده به حق با اذن حق و چراغی نورافشان.
🔸آری، کلمه شهید و مفهوم شهید در میان کلمات و مفاهیم اسلامی و در ذهن کسانی که فرهنگشان فرهنگ اسلامی است کلمهای و مفهومی نورانی و مقدس است، از کلمات و مفاهیم دیگر برتر.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚قیام و انقلاب مهدی(عج) ومقاله شهید، صفحه 66
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
✅در بزم خليفه
🔹متوكل، خليفه سفاك و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به امام هادى (عليه السلام) بيمناك بود و از اينكه مردم به طيب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج مىبرد. سعايت كنندگان هم به او گفتند ممكن است على بن محمد (امام هادى) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعيد نيست اسلحه و يا لااقل نامههايى كه دالّ بر مطلب باشد در خانهاش پيدا شود. لهذا متوكل يك شب بىخبر و بدون سابقه، بعد از آنكه نيمى از شب گذشته و همه چشمها به خواب رفته و هر كسى در بستر خويش استراحت كرده بود، عدهاى از دژخيمان و اطرافيان خود را فرستاد به خانه امام كه خانهاش را تفتيش كنند و خود امام را هم حاضر نمايند. متوكل اين تصميم را در حالى گرفت كه بزمى تشكيل داده مشغول مىگسارى بود.
🔹مأمورين سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را ديدند كه اتاقى را خلوت كرده و فرش اتاق را جمع كرده، بر روى ريگ و سنگريزه نشسته به ذكر خدا و راز و نياز با ذات پروردگار مشغول است. وارد ساير اتاقها شدند، از آنچه مىخواستند چيزى نيافتند. ناچار به همين مقدار قناعت كردند كه خود امام را به حضور متوكل ببرند.
🔹وقتى كه امام وارد شد، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول مىگسارى بود. دستور داد كه امام پهلوى خودش بنشيند. امام نشست. متوكل جام شرابى كه در دستش بود به امام تعارف كرد. امام امتناع كرد و فرمود:«به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.». متوكل قبول كرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزليات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نيستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوكل گفت: «چارهاى نيست، حتما بايد شعر بخوانى».
🔸امام شروع كرد به خواندن اشعارىكه مضمونش اين است: «قلههاى بلند را براى خود منزلگاه كردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانى مىكردند، ولى هيچ يك از آنها نتوانست جلو مرگ را بگيرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد».
🔸«آخر الامر از دامن آن قلههاى منيع و از داخل آن حصنهاى محكم و مستحكم به داخل گودالهاى قبر پايين كشيده شدند، و با چه بدبختى به آن گودالها فرود آمدند!».
🔸«در اين حال منادى فرياد كرد و به آنها بانگ زد كه: كجا رفت آن زينتها و آن تاجها و هيمنهها و شكوه و جلالها؟».
🔸«كجا رفت آن چهرههاى پرورده نعمتها كه هميشه از روى ناز و نخوت، در پس پردههاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مىداشت؟».
🔸«قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهرههاى نعمت پرورده عاقبت الامر جولانگاه كرمهاى زمين شد كه بر روى آنها حركت مىكنند!».
🔸«زمان درازى دنيا را خوردند و آشاميدند و همه چيز را بلعيدند، ولى امروز همانها كه خورنده همه چيزها بودند مأكول زمين و حشرات زمين واقع شدهاند!».
🔹صداى امام با طنين مخصوص و با آهنگى كه تا اعماق روح حاضرين و از آن جمله خود متوكل نفوذ كرد اين اشعار را به پايان رسانيد. نشئه شراب از سر مىگساران پريد. متوكل جام شراب را محكم به زمين كوفت و اشكهايش مثل باران جارى شد. به اين ترتيب آن مجلس بزم درهم ريخت و نور حقيقت توانست غبار غرور و غفلت را، و لو براى مدتى كوتاه، از يك قلب پرقساوت بزدايد.
📚داستان راستان، جلد1، صفحه 103
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅سبب دوستی و محبت علی(ع) در دلها چیست؟
🔸رمز محبت را هنوز کسی کشف نکرده است؛ یعنی نمیتوان آنرا فرموله کرد و گفت اگر چنین شد چنان میشود و اگر چنان شد چنین، ولی البته رمزی دارد. چیزی در محبوب هست که برای محب از نظر زیبایی خیره کننده است و او را به سوی خود میکشد. جاذبه و محبت در درجات بالا «عشق» نامیده میشود.
🔸علی محبوب دلها و معشوق انسانهاست، چرا؟ و در چه جهت؟ فوق العادگی علی در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته است و برای همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا میبینند و اصلاً او را مرده احساس نمیکنند بلکه زنده مییابند
🔸مسلماً ملاک دوستی او جسم او نیست، زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکردهایم. و باز محبت علی از نوع قهرماندوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی از راه محبت فضیلت های اخلاقی و انسانی است و حب علی حب انسانیت است. درست است علی مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان نمونههای عالی انسانیت را دوست میدارد اما اگر علی همه این فضایل انسانی را که داشت میداشت: آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خودگذشتگیها، آن تواضع و فروتنی، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف [نوازی]، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروّت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و... اگر علی همه اینها را که داشت میداشت اما رنگ الهی نمیداشت، مسلماً این قدر که امروز عاطفهانگیز و محبت خیز است نبود.
🔸علی از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد. دلهای ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سرّ و پیوستگی دارد، و چون علی را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مییابند به او عشق میورزند. در حقیقت پشتوانه عشق علی پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده، و چون فطرتها جاودانی است مهر علی نیز جاودان است. نقطههای روشن در وجود علی بسیار است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
📚جاذبه و دافعه علی(ع)، صفحه 90
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────