eitaa logo
در محضر استاد
1.1هزار دنبال‌کننده
68 عکس
20 ویدیو
3 فایل
این کانال به بیان دیدگاه و اندیشه های استاد شهید مطهری(ره) در مناسبت های مختلف اختصاص دارد. ازاینکه با نظرات خویش ما را در اداره بهتر کانال یاری می کنید، سپاسگزارم. بازنشر مطالب با ذکر آدرس کانال بلامانع است. ارتباط با مدیر: https://eitaa.com/hpouryahya
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ذکر مصیبت به مناسبت اربعین 🔹{در اولین اربعین، جابر بن عبدالله انصاری که همراه عطیه به زیارت مرقد امام حسین (ع) و اصحابش رفته بود}یک نوع ذکر مصیبتی کرد. سلام کرد و سلام کرد، سلام دوستانه‌ای. بعد یکمرتبه فریاد کرد: حبیبی یا حسین! محبوبم! عزیزم! حسینم! چرا جابرت، غلامت، نوکر قدیمی‌ات تو را سلام می‌کند و جواب سلامش را نمی‌دهی؟! بعد خودش به خودش جواب داد : جابر چه می‌گویی؟! آیا نمی‌دانی با حبیبت حسین چه کردند؟! آیا نمی‌دانی میان سر حسین و تن حسین جدایی انداختند؟! 🔹عجیب است! نوشته‌اند این پیرمرد اعمی و نابینا به چشم سر و بینا به چشم دل، همین طور که سلام کرد و گفت: «سلام بر تو ای حسین و سلام بر این ارواحی که دور تو هستند» سرش را گردش داد، گویی می‌بیند ـ و می‌دید ـ همه ارواح مقدسی را که در آنجا بودند، مخصوصا ارواح اصحاب اباعبدالله را. بعد جمله‌ای را که ما به لفظ می‌گوییم، او از صدق دل گفت که: شهادت می‌دهم که اگرچه ما نبوده‌ایم ولی با شما هستیم. عطیه تعجب کرد و بعدا از او سؤال کرد: جابر تو چه گفتی؟ آیا ما با اینها شریک هستیم؟ ما که نبودیم تا مانند اینها جانبازی و فداکاری کنیم؛ چطور تو می‌گویی که ما با اینها بودیم؟! فرمود: نه، ما با اینها بودیم، چون خدا خودش می‌داند که ما این حرف را از صدق دل می‌گوییم. اگر برای من مقدور می‌بود و اگر من می‌بودم، از صدق دل می‌گویم که مانند اینها جانبازی می‌کردم. یا لَیتَنی کنْتُ مَعَک فَاَفوزَ فَوْزآ عَظیمآ. ما این جمله را به لفظ می‌گوییم، اما از لفظ تا حقیقت هزار فرسنگ است.جناب جابر چنین شهادتی داد و چنین زیارت سوزناکی به همراه عطیه کرد، زیارتی که موفق شد به صورت رسمی یعنی با همه آدابش انجام بدهد؛ غسل کند، جامه نو و پاکیزه به تن کند و بدن خودش را خوشبو کند و بیاید زیارت جانسوزی بکند. 🔹اما من برای اباعبدالله زیارت دیگری سراغ دارم که مانند زیارت جابر، رسمی و همراه با آداب نیست، چون شرایط فراهم نبود؛ زائر نه قبلا غسل زیارت کرده بود و نه جامه تازه پوشیده بود و نه بدن خودش را به سُعْد خوشبو کرده بود، اما قطعاً از زیارت جابر جانسوزتر است و آن، زیارت خواهر بزرگوارش زینب سلام الله علیها در روز یازدهم محرم است. وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللهِ اِلّا ما مَرَرْتُمْ بِنا عَلی مَصْرَعِ الْحُسَینِ. وقتی که اسرا را سوار بر آن شترهای بی جهاز کردند و خواستند به طرف کوفه حرکت بدهند، خودشان آنها را قسم دادند به حق خدا و گفتند حالا که می‌خواهید ما را ببرید، پس ما را از قتلگاه ابا عبدالله عبور بدهید. این تقاضا اجابت شد. تا اسرا را آوردند از کنار اجساد شهدا عبور بدهند بی‌اختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین انداختند. زینب سلام الله علیها با اینکه یک پسر شهید دارد اما از پسر خودش یاد نمی‌کند، رفت بدن مقدس ابا عبدالله را پیدا کرد. فَوَجَدَتْهُ جُثَّةً بِلا رَأْسٍ عارٍ عَنِ اللِّباسِ. و لا حول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین. 📚آشنایی با قرآن، جلد 14، صفحه 172 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
✳️واجب فراموش شده(1) ✅اهمیت امر به معروف و نهى از منكر در اسلام‏ امر به معروف و نهى از منكر يگانه اصلى است كه ضامن بقاى اسلام است. اصلاً اگر اين اصل نباشد، اسلامى نيست. حسين بن على(ع) در راه امر به معروف و نهى از منكر يعنى در راه اساسى ترين اصلى كه ضامن بقاى اجتماع اسلامى است كشته شد؛ در راه آن اصلى كه اگر نباشد، دنبالش متلاشى شدن است، دنبالش تفرّق است، دنبالش تفكّك و از ميان رفتن و گنديدن پيكر اجتماع است. آيات قرآن در اين زمينه بسيار زياد است. «فَلَو لا كانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبْلِكُمْ اولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَونَ عَنِ الفَسادِ»( هود/ 116)، چرا در نسلهاى گذشته يك عده مردم صاحب مايه (مايه عقلى، فكرى، روحى) نبودند كه با فسادها مبارزه كنند تا در نتيجه اين ملتها در اثر فسادها تباه نشوند، منقرض و هلاك نشوند؟ درباره قوم ديگر مى‏فرمايد: «كانوا لا يَتَناهَوْنَ عَن مُنْكَرٍ فَعَلوهُ لَبِئسَ ما كانوا يَفْعَلونَ»( مائده/ 79)، اينها بدبخت و بيچاره شدند، به هلاكت رسيدند، از ميان رفتند، چرا؟ چون نهى از منكر نمى‏كردند، با فساد مبارزه نمى‏كردند و بسيار بد مى‏كردند. قرآن خطاب به مسلمانان مى‏فرمايد: «وَلْتَكُن مِنْكُمْ امَّةٌ يَدْعونَ الَى الخَيْرِ وَ يَأْمُرونَ‏ بِالْمَعْروفِ وَ يَنْهَونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحونَ»( آل عمران/ 104)، بايد در ميان شما يك امت، يك جمعيت كارش امر به معروف و نهى از منكر باشد، تنها چنين امتى كه در ميان آنها دعوت به خير، امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد مى‏تواند رستگار، سرفراز، سعادتمند و مستقل باشد، صلاح و رستگارى داشته باشد. آيه ديگر مى‏فرمايد: «كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اخْرِجَت لِلنّاسِ» مسلمانان! شما بهترين امتى هستيد كه به نفع بشريت ظهور كرده‏ايد، يعنى ملتى بهتر از شما به نفع بشريت ظهور نكرده است، چرا؟ به موجب چه خاصيتى؟ «تَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»( آل عمران/ 110)، به دليل آنكه شما آمر به معروف و ناهى از منكر هستيد. قرآن كريم مى‏فرمايد: «وَالْمُؤْمِنونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اُولِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتونَ الزَّكوةَ وَ يُطيعونَ اللهَ وَ رَسولَهُ اولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللهُ انَّ اللهَ عَزيزٌ حَكيمٌ» مردان مؤمن و زنان مؤمنه دوستان يكديگرند و بين آنها رابطه و صله مودّت و عواطف محبت آميز حكمفرماست، امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند، نماز را بپا مى‏دارند، زكات را ادا مى‏نمايند، خدا و پيغمبر را اطاعت مى‏كنند. اينها هستند كه البته رحمت الهى شامل حالشان مى‏شود. خداوند غالب و حكيم است. حديثى داريم كه امام رضا(ع) از پيغمبر اكرم(ص) نقل مى‏كند و آن اين است: «اذا تَواكَلَتِ النّاسُ الْامْرَ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلْيَأْذَنوا بِوِقاعٍ مِنَ اللهِ»، هرگاه مردم امر به معروف و نهى از منكر را به عهده همديگر بگذارند (يعنى هركس سكوت كند به انتظار اينكه ديگرى امر به معروف و نهى از منكر كند و درنتيجه هيچ كس قيام نكند)، پس براى عذاب الهى منتظر و آماده باشند. حديث ديگرى از پيغمبر اكرم(ص)است كه آن را، هم علماى شيعه در كتب معتبر خود مثل اصول كافى روايت كرده‏اند و هم علماى اهل تسنن. غزالى اين حديث را در احياء العلوم نقل مى‏كند و سند آن در كتب حديث اهل تسنن هست:«لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْروفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ اوْيُسَلِّطَنَّ اللهُ عَلَيْكُمْ شِرارَكُمْ فَيَدْعوا خِيارُكُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُمْ » يعنى بايد امر به معروف و نهى از منكر را داشته باشيد، ايندو بايد وجود داشته باشند وگرنه بدان شما بر شما مسلط مى‏شوند، بعد از آنكه بَدانِ شما بر شما مسلط شدند، نيكان شما به درگاه الهى مى‏نالند و خداوند دعاى آنها را مستجاب نمى‏كند. در حديث است كه امام باقر(ع) درباره امر به معروف و نهى از منكر مى‏فرمايد: « بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْارْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْاعْداءِ وَ يَسْتَقيمُ الْامْرُ» به وسيله اين اصل ساير دستورها زنده مى‏شود، راهها امن مى‏گردد، كسبها حلال مى‏شود، مظالم به صاحبان اصلى برگردانده مى‏شود، زمين آباد مى‏گردد، از دشمنان انتقام گرفته مى‏شود، كارها رو به راه مى‏شود. ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
✳️واجب فراموش شده(2) ✅شرایط اساسی امر به معروف و نهی از منکر وظیفه امر به معروف و نهى از منكر قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد: یکی بصیرت در دین و دیگری بصیرت در عمل. بصیرت در دین همچنان که در روایت آمده است اگر نباشد زیان این کار از سودش بیشتر است. از شما مى‏پرسم: اصلاً امر به معروف و نهى از منكر چيست و چگونه بايد انجام شود؟ تا حالا كه امر به معروف و نهى از منكرهاى ما در اطراف دگمه لباس و بند كفش مردم بوده است، در حول و حوش موى سر و دوخت لباس مردم بوده است! ما اصلاً معروف چه مى‏شناسيم كه چيست؟ منكر چه مى‏شناسيم كه چيست؟ ما گاهى معروفها را به جاى منكر مى‏گيريم و منكرها را به جاى معروف. بهتر اينكه ما جاهلها امر به معروف و نهى از منكر نكنيم. چه منكرها كه به نام امر به معروف و نهى از منكر به وجود نيامد! آگاهى و بصيرت مى‏خواهد، خبرت و خبرويّت مى‏خواهد؛ دانايى، روانشناسى و جامعه شناسى مى‏خواهد تا انسان بفهمد كه چگونه امر به معروف و نهى از منكر كند، يعنى راه معروف را تشخيص بدهد، ببيند معروف كجاست، منكر را تشخيص بدهد، ريشه منكر را به دست بياورد، از كجا آن منكر سرچشمه مى‏گيرد. و اما بصیرت در عمل لازمه دو شرطی است که در فقه از آنها به «احتمال تأثیر» و «عدم ترتب مفسده» تعبیر شده است. امر به معروف و نهى از منكر را بشر بايد با منطق خودش اداره كند؛ يعنى هميشه در كارها بايد روى آن نتيجه‏اى كه بايد بر آن مترتّب شود حساب كند. نيرو مصرف مى‏كنى، مايه مصرف مى‏كنى، امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنى، ولى حساب كن ببين تو در اين كار چقدر به نتيجه و هدف مى‏رسى. مثل تاجرى باش كه وقتى سرمايه‏اش را خرج مى‏كند، روى حساب (لااقل حساب احتمالات) مى‏خواهد سودى كه از اين كار مى‏برد بيش از سرمايه‏اى باشد كه مصرف مى‏كند، و اين بسيار حرف منطقى‏اى است. يعنى اگر ما در جايى امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيم، يك سرمايه مالى يا جانى يا لااقل يك سرمايه وقتى و زمانى مصرف مى‏كنيم ولى يقين داريم كه كوچكترين اثرى نمى‏بخشد يا اثر معكوس مى‏بخشد، آيا باز بايد انجام بدهيم؟ نه. خيلى حرف منطقى و درستى است. ✅مرز امر به معروف و نهى از منكر مطلب ديگر در باب امر به معروف و نهى از منكر، اين مسأله است كه مرز اين كار كجاست؟ يك وقت است كه امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيم و هيچ گونه آسيب و خطرى متوجه ما نيست. اما اگر به اينجا رسيد كه اگر بنا شد من امر به معروف و نهى از منكر بكنم ضررى به مال من، ضررى به حيثيت و آبروى من مى‏رسد، بكنم يا نه؟ ببين در چه موضوعى مى‏خواهى امر به معروف و نهى از منكر كنى؟ يك وقت موضوع امر به معروف و نهى از منكر موضوع كوچكى است. مثلاً كسى كوچه را كثيف مى‏كند، پوست خربزه را مى‏اندازد در كوچه، شما اينجا بايد نهى از منكر كنيد، بايد او را ارشاد و هدايت كنيد، بايد به او بگوييد اين كار را نكن، درست نيست. حالا اگر شما براى نهى از منكر كردن در چنين مسأله‏اى، به خاطر پوست خربزه در كوچه انداختن، بدانيد او يك فحش ناموسى به شما مى‏دهد، در اين صورت اين كار آنقدر ارزش ندارد كه شما يك فحش ناموسى بشنويد. يك وقت هم هست كه موضوع امر به معروف و نهى از منكر، موضوعى است كه اسلام براى آن اهميتى بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. مى‏بينيد قرآن به خطر افتاده است، تمام دسيسه بازى‏ها براى اين است كه با قرآن مبارزه شود، وضعيت در سرحدّ به خطر افتادن قرآن و اصول قرآنى است يا آنجا كه مسأله‏اى نظير وحدت اسلامى در خطر است؛ آيا در اينجا مى‏گويى امر به معروف نكن، حرف نزن، نهى از منكر نكن، كه اگر اين را بگويم جانم در خطر است، آبرويم در خطر است، اجتماع نمى‏پسندد، از اين مزخرفها؟!. بنابراين، امر به معروف و نهى از منكر در مسائل بزرگ مرز نمى‏شناسد. هيچ چيزى، هيچ امر محترمى نمى‏تواند با امر به معروف و نهى از منكر برابرى كند، نمى‏تواند جلويش را بگيرد. ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
✳️واجب فراموش شده(3) ✅مراحل امر به معرف و نهى از منكر 1️⃣اولين درجه و مرتبه نهى از منكر هَجر و اعراض است؛ يعنى وقتى شما فرد يا افرادى را مى‏بينيد كه مرتكب منكراتى مى‏شوند، مرتكب كارهاى زشتى مى‏شوند، به عنوان مبارزه با او (نه مبارزه با شخص او بلكه مبارزه با كار زشت او) و براى اينكه او را از كار زشتش باز داريد، از او اعراض مى‏كنيد، وى را مورد هجر قرار مى‏دهيد، يعنى با او قطع رابطه مى‏كنيد.به عنوان مثال، شخصى رفيق و دوست شماست، با يكديگر صميمى و محشور و معاشر هستيد، روابطتان با يكديگر دوستانه است، يك وقت اطلاع پيدا مى‏كنيد كه همين رفيق و دوست صميمى شما دچار فلان عمل زشت شده است، يكى از اقسام تنبيه كه بايد اجرا شود اين است كه شما نسبت به او سردى نشان دهيد، بى اعتنايى كنيد و آن صميميتى را كه سابقاً به او نشان مى‏داديد بعد از اين نشان ندهيد. اين خود، نوعى تنبيه است. البته انسان بايد در باب امر به معروف و نهى از منكر منطق به كار ببرد، عمل او منطبق با منطق باشد. اين در موردى است كه اگر شما با آن شخصى كه با او صميميت داريد قطع رابطه كنيد و نسبت به او سردى نشان دهيد، اين عمل شما نسبت به او تنبيه باشد وتنبيه تلقى شود و اين عمل شما در جلوگيرى از كار بد او تأثير داشته باشد، والا مواردى هم هست كه كسى از اينكه شما با او قطع رابطه كنيد استقبال مى‏كند تا او هم با شما قطع رابطه كند و آزادتر دنبال منكرات و كارهاى زشت برود. در اينجا قطع رابطه شما با او نه تنها اثر تنبيهى ندارد بلكه اثر تشويقى نيز دارد، يعنى او را بيشتر در كار خود آزاد مى‏گذاريد و عملاً به آن كار تشويق مى‏كنيد. در چنين مواردى اين كار درست نيست. پس اينكه علما مى‏گويند يكى از درجات امر به معروف و نهى از منكر اعراض و هجر است، در موردى است كه كار شما اثر بگذارد و اثر آن هم تنبيه طرف باشد. 2️⃣درجه دومى كه علما و دانشمندان براى نهى از منكر ذكر كرده‏اند مرحله زبان است. مرحله پند و نصيحت و ارشاد است. يعنى بسا هست آن بيمارى كه دچار منكرى هست و عمل زشتى را مرتكب مى‏شود، به خاطر جهالت و نادانى اوست، تحت تأثير يك سلسله تبليغات قرار گرفته است، احتياج به مربى دارد، احتياج به هادى و راهنما و معلم دارد، احتياج به روشن كننده دارد، احتياج به فردى دارد كه با او تماس بگيرد، با كمال مهربانى با او صحبت كند، موضوع را با او درميان بگذارد، معايب و مفاسد را براى او تشريح كند تا آگاه شود و بازگردد. اين مرحله نيز يك درجه از «نهى از منكر» است، به اين معنى كه در مواردى كه كسى با ما تماس دارد و به يك عمل منكر و زشتى ابتلا دارد و ما مى‏توانيم با منطقى روشنگر او را به ترك آن عمل قانع كنيم، بر ما واجب است كه با چنين منطقى با آن شخص تماس بگيريم. 3️⃣مرحله سوم مرحله عمل است. گاهى طرف در درجه‏اى و در حالى است كه نه اعراض و هجران ما تأثيرى بر او مى‏گذارد و نه مى‏توانيم با منطق و بيان و تشريح مطلب، او را از منكر بازداريم، بلكه بايد وارد عمل شويم؛ اگر وارد عمل شويم، مى‏توانيم. چطور وارد عمل شويم؟ وارد عمل شدن، مختلف است. معناى وارد عمل شدن تنها زورگفتن نيست، كتك زدن و مجروح كردن نيست. البته نمى‏گويم در هيچ جا نبايد تنبيهِ عملى شود. بله، مواردى هم هست كه جاى تنبيه عملى است. اسلام دينى است كه طرفدار حدّ است، طرفدار تعزير است؛ يعنى دينى است كه معتقد است مراحل و مراتبى مى‏رسد كه مجرم را جز تنبيه عملى چيز ديگرى تنبيه نمى‏كند و از كار زشت باز نمى‏دارد. اما انسان نبايد اشتباه كند و خيال كند كه همه موارد، موارد سختگيرى و خشونت است. ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
✳️واجب فراموش شده(4) ✅راه های امر به معروف امر به معروف يا لفظى است يا عملى. امر به معروف لفظى اين است كه انسان با بيانْ حقايق را براى مردم بگويد، خوبيها را براى مردم تشريح كند، مردم را تشويق كند و به آنها بفهماند كه امروز كار خير چيست. امر به معروف عملى اين است كه انسان نبايد به گفتن قناعت كند. البته گفتن خيلى ارزش دارد، نمى‏خواهم منكر ارزش گفتن باشم. تا گفتن نباشد، روشن كردن نباشد، نوشتن و تشريح حقايق نباشد، كارى نمى‏شود كرد.گفتن، شرط لازم هست ولى كافى نيست، بايد عمل كرد. هر يك از امر به معروف لفظى و امر به معروف عملى به دو طريق است: مستقيم و غيرمستقيم. گاهى كه مى‏خواهيد امر به معروف يا نهى از منكر كنيد، مستقيم وارد مى‏شويد، حرف را مستقيم مى‏زنيد؛ ولى يك وقت هم به‏طور غيرمستقيم به او تفهيم مى‏كنيد، كه البته مؤثرتر و مفيدتر است. اين، بهتر در او اثر مى‏گذارد كما اينكه عمل هم به‏طور غيرمستقيم مؤثرتر است. شما اگر بخواهيد به شكل غيرمستقيم امر به معروف كنيد، يكى از راههاى آن اين است كه خودتان صالح و باتقوا باشيد، خودتان اهل عمل و تقوا باشيد. وقتى خودتان اين‏طور بوديد، مجسمه‏اى خواهيد بود از امر به معروف و نهى از منكر. هيچ چيز بشر را بيشتر از عمل تحت تأثير قرار نمى‏دهد. على بن ابيطالب(ع) مى‏فرمايد (و تاريخ هم نشان مى‏دهد كه اين‏طور است): «ما امَرْتُكُمْ بِشَى ءٍ الّا وَقَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ، وَلا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ الّا وَ قَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالنَّهْىِ عَنْهُ» هرگز شما نديديد كه شما را به چيزى امر كنم مگر اينكه قبلًا خودم عمل كرده‏ام (تا اول عمل نكنم به شما نمى‏گويم) و من هرگز شما را از چيزى نهى نمى‏كنم مگر اينكه قبلًا خودم آن را ترك كرده باشم (چون خودم نمى‏كنم، شما را نهى مى‏كنم). ✅عوامل تأثیر امر به معروف و نهی از منکر 1- ما براى گفتن ونوشتن و خطابه و مقاله زياده از حد، اعجاز قائل هستيم؛ خيال مى‏كنيم با گفتن و زبان كار درست مى‏شود، در صورتى كه در حديث است: «كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ»، مردم را به دين حق و صلاح دعوت كنيد اما با ابزارى غير از ابزار زبان يعنى با ابزار عمل. اين خود يك غفلت عظيم و اشتباه بزرگى است امروز در اجتماع ما كه براى گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله، و خلاصه براى زبان و مظاهر زبان بيش از اندازه ارزش قائليم و بيش از اندازه انتظار داريم. در حقيقت از زبان اعجاز مى‏خواهيم. گفتن و نوشتن خصوصاً اگر همان طورى باشد كه قرآن فرموده -حكمت و موعظه حسنه باشد، حقايق را روشن كند، تنها به صورت پندهاى تحكم آميز و آمرانه نباشد- شرط لازمى است ولى به اصطلاح شرط كافى و يا علت تامّه نيست. 2-مطلب ديگر اينكه گذشته از اينكه ما در اجراى امر به معروف و نهى از منكر بايد عمل را دخالت دهيم، به اين نكته توجه داشته باشيم كه عمل هم اگر فردى باشد چندان مفيد فايده‏اى نيست خصوصاً در دنياى امروز. اين هم خود يك مشكلى است در زندگى اجتماعى ما كه آنهايى هم كه اهل عمل مى‏باشند توجهى به عمل اجتماعى ندارند و به اصطلاح «تك رو» مى‏باشند. از عمل فردى كارى ساخته‏ نيست، از فكر فرد كارى ساخته نيست، از تصميم فرد كارى ساخته نيست؛ همكارى و همفكرى و مشاركت لازم است. 3-ما در اجراى امر به معروف و نهى از منكر منطق را دخالت نمى‏دهيم، در صورتى كه هر كارى منطقى مخصوص به خود دارد كه كليد آن كار است. در كار معروف و منكر بايد تدابير عملى انديشيد و بايد ديد چه طرز عملى مردم را نسبت به فلان كار نيك تشويق مى‏كند و مردم را از فلان عمل زشت باز مى‏دارد. ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
✳️واجب فراموش شده(5) ✅كارنامه ما در زمینه امر به معروف و نهى از منكر متأسفانه كارنامه ما مسلمين در اين زمينه درخشان نيست. از آن نظر كارنامه درخشانى نيست كه اولاً ما آن حساسيتى را كه اسلام در اين زمينه دارد نداريم، يعنى آن اهميتى را كه اسلام به اين موضوع داده است درك نكرده‏ايم و ثانياً در حدودى هم كه به حساب و خيال خودمان به اهميت اين موضوع پى برده‏ايم، واجد شرايط آن نبوده‏ايم. معروف و منكر آن معناى وسيع خود را از دست داده و محدود شده‏اند به يك سلسله مسائل عبادى كه بدبختانه آن هم عملى نمى‏شود. مظاهرى در اين اواخر به نام امر به معروف و نهى از منكر در زندگى اجتماعى ما پيدا شده كه بايد گفت اگر معناى امر به معروف و نهى از منكر اين است خوب است متروك بماند!! اين خود ما بوديم كه اين اصل را به صورتى درآورديم كه مردم را بيزار كرديم و اين اصل را فراموشانديم. ما فقط در مورد منكراتى كه علنى است و به آنها تجاهر مى‏شود حق تعرض داريم. ديگر حق تجسس و مداخله در امورى كه مربوط به زندگى خصوصى مردم است نداريم. در ميان ما، در اجراى امر به معروف و نهى از منكر، آن چيزى كه بيشتر مورد توجه بوده يكى گفتن است و ديگرى اعمال زور؛ يعنى اول بگوييم بعد هم اگر از گفتن نتيجه نگرفتيم اعمال زور بكنيم. و به تعبير ديگر ما به «پند» معتقد هستيم و «بند»؛ اول پند مى‏دهيم و اگر اثر نكند و قدرت داشته باشيم، به زدن و بستن متوسل مى‏شويم. اين دو تا را خوب شناخته‏ايم و به اين دوتا آشنايى داريم. ولى آيا وسيله امر به معروف و نهى از منكر منحصر است به همين دو؟ وسيله ديگر و راه ديگرى نيست؟ ✅راه زنده شدن این اصل خلاصه اينكه اگر ما راستى مى‏خواهيم اين اصل فراموش شده را زنده كنيم بايد مكتبى و روشى به وجود آوريم عملى (نه زبانى فقط) و در عين حال اجتماعى (نه انفرادى) و در عين حال منطقى و مبتنى بر اصول علمى علم النفسى و اجتماعى. در اين وقت است كه صد درصد اميد موفقيت هست. به هر حال اين است اصل مقدس امر به معروف و نهى از منكر، و آن بود و هست طرز مواجهه ما با اين اصل مقدس كه كار به اينجا كشيده كه نه تنها در جامعه ما متروك شده، در افكار ما نيز مسخ شده و تغيير شكل داده است. (این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی در کتاب های «حماسه حسینی» و «ده گفتار» مراجعه شود.) ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️سیری در سخنان رسول اکرم‌(ص) 🔹چند سخن از سخنان این شخصیت بزرگوار را برای شما نقل می‌کنم که خود سخنان پیغمبر معجزه است- قرآن که سخن خداست به جای خود-این سخنان آنچنان حکیمانه است که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها برابری می‌کند بلکه بر آنها برتری دارد. مثلاً شما ببینید در زمینه مسؤولیتهای اجتماعی، این شخصیت بزرگ چگونه سخن می‌گوید؛ می‌فرماید: مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی می‌کردند. یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را نَقْر می‌کند یعنی سوراخ می‌کند. یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد. چون دستش را نگرفتند، آب وارد کشتی شد و همه آنها غرق شدند، و اینچنین است فساد. توضیح اینکه: یک نفر در جامعه مشغول فساد می‌شود، مرتکب منکرات می‌شود. یکی نگاه می‌کند می‌گوید به من چه، دیگری می‌گوید من و او را که در یک قبر دفن نمی‌کنند. فکر نمی‌کند که مَثَل جامعه، مَثَل کشتی است. اگر در یک کشتی آب وارد بشود، ولو از جایگاه یک فرد وارد بشود، تنها آن فرد را غرق نمی‌کند بلکه همه مسافرین را یکجا غرق می‌کند. 🔹آیا درباره مساوات افراد بنی آدم، سخنی از این بالاتر می‌توان گفت:«النّاسُ سَواءٌ کاسْنانِ الْمُشْطِ». شانه را نگاه کنید، دندانه‌های آن را ببینید. ببینید آیا یکی از دندانه‌های آن از دندانه دیگر بلندتر هست؟ نه. انسانها مانند دندانه‌های شانه برابر یکدیگرند. ببینید در آن محیط و در آن زمان، انسانی اینچنین درباره مساوات انسانها سخن می‌گوید که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز کسی به این خوبی سخن نگفته است! 🔹در حجّة الوداع فریاد می‌زند:«ایهَاالنّاسُ! انَّ رَبَّکمْ واحِدٌ وَ انَّ اباکمْ واحِدٌ، کلُّکمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرابٍ، لافَضْلَ لِعَرَبِی عَلی عَجَمِی الّا بِالتَّقْوی.» ایهاالناس! پروردگار همه مردم یکی است، پدر همه مردم یکی است، همه‌تان فرزند آدم هستید، آدم هم از خاک آفریده شده است. جایی باقی نمی‌ماند که کسی به نژاد خودش، به نسب خودش، به قومیت خودش و به این‌جور حرفها افتخار کند. همه از خاک هستیم، خاک که افتخار ندارد. پس افتخار به فضیلتهای روحی و معنوی است، به تقواست. ملاک فضیلت فقط تقواست و غیر از این چیز دیگری نیست. 🔹این حدیث را که از رسول اکرم است، از کافی نقل می‌کنم:ثَلاثٌ لایغِلُّ عَلَیهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ: اخْلاصُ الْعَمَلِ لِلّهِ وَ النَّصیحَةُ لِائِمَّةِ الْمُسْلِمینَ وَ اللُّزومُ لِجَماعَتِهِمْ. سه چیز است که هرگز دل مؤمن نسبت به آنها جز اخلاص، چیز دیگری نمی‌ورزد (یعنی در آن سه چیز محال است خیانت کند): یکی اخلاص عمل برای خدا. (یک مؤمن در عملش ریا نمی‌ورزد.) دیگر، خیرخواهی برای پیشوایان واقعی مسلمین (یعنی خیرخواهی در جهت خیر مسلمین، ارشاد و هدایت پیشوایان در جهت خیر مسلمین). سوم مسئله‌ وحدت و اتفاق مسلمین (یعنی نفاق نورزیدن، شقّ عصای مسلمین نکردن، جماعت مسلمین را متفرق نکردن). 🔹ببینید سیرت چیست و چه می‌کند؟! اصحابش نقل کرده‌اند که در دوره رسالت، در سفری خدمتشان بودیم. در منزلی پایین آمده بودیم و قرار بود که در آنجا غذایی تهیه شود. گوسفندی آماده شده بود تا جماعت آن را ذبح کنند و از گوشت آن مثلاً آبگوشتی بسازند و تغذیه کنند. یکی از اصحاب به دیگران می‌گوید سر بریدن گوسفند با من، دیگری می‌گوید پوست کندن آن با من، سومی مثلاً می‌گوید پخت آن با من و... پیغمبر اکرم می‌فرماید جمع کردن هیزم از صحرا با من. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! ما خودمان افتخار این خدمت را داریم، شما سرجای خودتان بنشینید، ما خودمان همه کارها را انجام می‌دهیم. فرمود: بله، می‌دانم، من نگفتم که شما انجام نمی‌دهید ولی مطلب چیز دیگری است. بعد جمله‌ای گفت، فرمود: انَّ اللهَ یکرَهُ مِنْ عَبْدِهِ انْ یراهُ مُتَمَیزاً بَینَ اصْحابِهِ. خدا دوست نمی‌دارد که بنده‌ای را در میان بندگان دیگر ببیند که برای خود امتیاز قائل شده است. من اگر اینجا بنشینم و فقط شما بروید کار کنید، پس برای خودم نسبت به شما امتیاز قائل شده‌ام. ببینید چقدر عمیق است! 🔹ببینید این تربیتها چقدر عالی است! این «بُعِثْتُ لِاتَمِّمَ مَکارِمَ الْاخْلاق» معنی‌اش چیست؟ اگر کسی این توفیق را پیدا کند که سخنان رسول اکرم را از متون کتب معتبر جمع آوری کند، و هم توفیق پیدا کند که سیره پیغمبر اکرم را به سبک سیره تحلیلی از روی مدارک معتبر جمع و تجزیه و تحلیل کند، آن وقت معلوم می‌شود که در همه جهان شخصیتی مانند این شخص بزرگوار ظهور نکرده است. تمام وجود پیغمبر اعجاز است؛ نه فقط قرآنش اعجاز است بلکه تمام وجودش اعجاز است. 📚سیری در سیره نبوی، صفحه 244 ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────
چرا صلح؟ چرا قیام؟(1) ❇️در زمان امام حسن(ع) چه شرايطى بود كه امام حسن(ع) صلح كرد؟ اين شرايط با شرايط زمان امام حسين(ع) چه تفاوتى داشت كه امام حسين(ع) حاضر نشد صلح كند؟ 1️⃣امام حسن(ع) در مسند خلافت بود و معاويه هم به عنوان يك حاكم و به عنوان يك نفر طاغى و معترض در زمان اميرالمؤمنين(ع) قيام كرد، به عنوان اينكه من خلافت على(ع)را قبول ندارم به اين دليل كه على(ع) كشندگان عثمان را كه خليفه بر حق مسلمين بوده پناه داده است و حتى خودش هم در قتل خليفه مسلمين شركت داشته است. [البته معاویه] تا آن وقت ادعاى خلافت هم نمى‏كرد و مردم نيز او را تحت عنوان «اميرالمؤمنين» نمى‏خواندند. 🔹امام حسن(ع) بعد از اميرالمؤمنين(ع) در مسند خلافت قرار مى‏گيرد. معاويه هم روز به روز نيرومندتر مى‏شود. به علل خاص تاريخى، وضع حكومت اميرالمؤمنين(ع) در زمان خودش- كه امام حسن(ع) هم وارث آن وضع حكومت بود- از نظر داخلى تدريجاً ضعيفتر مى‏شود به طورى كه نوشته‏اند بعد از شهادت اميرالمؤمنين(ع)، به فاصله هجده روز (كه اين هجده روز هم عبارت است از مدتى كه خبر به سرعت به شام رسيده و بعد معاويه بسيح عمومى و اعلام آمادگى كرده است) معاويه حركت مى‏كند براى فتح عراق. در اينجا وضع امام حسن(ع) يك وضع خاصى است، يعنى خليفه مسلمين است كه يك نيروى طاغى عليه او قيام كرده است. كشته شدن امام حسن(ع) در اين وضع يعنى كشته شدن خليفه مسلمين‏ و شكست مركز خلافت. مقاومت امام حسن(ع) تا سرحد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود در زمان خودش، نه نظير مقاومت امام حسين(ع). 🔹امام حسين(ع) وضعش وضع يك معترض بود در مقابل حكومت موجود. اعتراض كرد به وضع موجود و به حكومت موجود و به شيوع فساد و به اينكه اينها صلاحيت ندارند و در طول بيست سال ثابت كردند كه چه مردمى هستند، و روى حرف خودش هم آنقدر پافشارى كرد تا كشته شد. اين بود كه قيامش يك قيام افتخارآميز و مردانه تلقى مى‏شد و تلقى هم شد. امام حسن(ع) وضعش از اين نظر درست معكوس وضع امام حسين(ع) است، يعنى كسى است كه در مسند خلافت جاى گرفته است، ديگرى معترض به اوست، و اگر كشته مى‏شد خليفه مسلمين در مسند خلافت كشته شده بود و اين خودش يك مسأله‏اى است كه حتى امام حسين(ع) هم از مثل اين‏جور قضيه احتراز داشت كه كسى در جاى پيغمبر(ص) و در مسند خلافت پيغمبر(ص) كشته شود. ما مى‏بينيم كه امام حسين(ع) حاضر نيست كه در مكه كشته شود، چرا؟ فرمود: اين احترام مكه است كه از ميان مى‏رود؛ به هر حال مرا مى‏كشند، چرا مرا در حرم خدا و در خانه خدا بكشند كه هتك حرمت خانه خدا هم شده باشد؟! ما مى‏بينيم اميرالمؤمنين(ع) در وقتى كه شورشيان در زمان عثمان شورش مى‏كنند فوق العاده كوشش دارد كه خواسته‏هاى آنها انجام شود نه اينكه عثمان كشته شود. از عثمان دفاع مى‏كرد، كه خودش فرمود من اينقدر از عثمان دفاع كردم كه مى‏ترسم گنهكار باشم: «خَشيتُ أن أكونَ آثِماً». ولى چرا از عثمان دفاع مى‏كرد؟ آيا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، آن دفاع شديدى كه مى‏كرد، مى‏گفت من مى‏ترسم كه تو خليفه مقتول باشى.اين براى عالم اسلام ننگ است كه خليفه مسلمين را در مسند خلافت بكشند؛ بى احترامى است به مسند خلافت. پس اگر امام حسن(ع) مقاومت مى‏كرد نتيجه نهايى‏اش- آن‏طور كه ظواهر تاريخ نشان مى‏دهد- كشته شدن بود اما كشته شدن امام و خليفه در مسند خلافت، ولى كشته شدن امام حسين(ع) كشته شدن يك نفر معترض بود. ╭─────────── 🆔@shahidmotaharihowzeh ╰───────────