#کلام_استاد
❇️اهمیت ماه رجب
🔸ماه مبارک رجب است. برای جمعه اول رجب یک سلسله اعمال وارد شده است و یک ارزشهایی که دیگر اصلاً این حرفها در میان ما مطرح نیست. مصداق «قُلْ أَرَأَیتُمْ انْ أَصْبَحَ ماؤُکمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتیکمْ بِماءٍ مَعینٍ» همینهاست. نام ماهها از قمری تبدیل میشود به شمسی؛ انسان اول خیال نمیکند که به دنبال خودش چه چیزهایی میآورد. ما که بچه بودیم، در منزل خود ما اصلاً اینکه ماه رجب دارد میآید مشخص بود؛ میگفتند یک هفته به ماه رجب مانده، پنج روز مانده، سه روز مانده، امشب احتمالًا اول ماه رجب است، برویم برای استهلال؛ میرفتند برای استهلال، ماه را ببینند، شب اول ماه رجب است، اعمال ماه رجب را بجا بیاورند. در مسجد که جمع میشدند، همه صحبت آمدن ماه رجب بود. ماه مبارک رجب و ماه مبارک شعبان پیشدرآمدهای ماه مبارک رمضان هستند. مرحوم ابوی ما در بعضی از سالها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه میگرفتند و به ماه مبارک رمضان متصل میکردند، یعنی این سه ماه را یکسره روزه میگرفتند. اصلًا این ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است. حتی وارد شده است که اگر کسی نتواند روزه این ماه را بگیرد ذکری وارد شده است که روزی صد بار این ذکر را بگوید به عنوان جبران روزهای که نتوانسته است بگیرد.
🔸یادم است که در ماه مبارک رجب در سال 21- که تابستان بود و به اصفهان رفته بودیم- میرفتیم به درس آقای حاج آقا رحیم ارباب سلّمه الله تعالی که از بزرگان هستند. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. میدیدم که خیلی کند صحبت میکند و اذکار را بالخصوص خیلی با تأنّی و حضور قلب میگوید: سُبْحانَ الْالهِ الْجَلیلِ، سُبْحانَ مَنْ لاینْبَغِی التَّسْبیحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِی الْعِزَّةِ وَالْجَلالِ... میدیدم این مرد مرتب اینها را میگفت. چون پیرمرد بود و نمیتوانست روزه بگیرد، آن را با این جبران میکرد.
🔸و باز یادم نمیرود که در همان سالها روز بیست و پنجم رجب بود (روز وفات حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه)، ما در مدرسه نیماورد اصفهان بودیم، بعدازظهر بود، خوابیده بودیم، از خواب که بیدار شدیم یک وقت صدای مرحوم حاج میرزا علی آقا را شنیدم. طلبههای آن مدرسه به مناسبت وفات، از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بود برای طلبهها موعظه میکرد و بعد هم ذکر مصیبت. حدیث دارد که در قیامت فریاد میکشند: «أینَ الرَّجَبیون» رجبیون کجا هستند؟ این مرد با همان آهنگی که داشت و با آن حال و روحی که داشت این تعبیر را به کار برد: آن وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزی نداشته باشیم و اصلًا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟
🔸غرض این است: این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنتها در میان ما به کلی دارد فراموش میشود. ماه رجب میآید، بزرگهایمان [متوجه نمیشوند] تا چه رسد به بچهها. کم کم اگر به بچهها بگوییم ماههای قمری را از محرم تا ذی الحجه بشمار، نمیتوانند؛ اصلًا فراموش میکنند که یک چنین ماههایی هم وجود داشته است. ولی به هرحال تکلیف هرگز از ما ساقط نمیشود.
📚آشنایی با قرآن، جلد 8، صفحه 232(با اندکی تلخیص)
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅در بزم خليفه
🔹متوكل، خليفه سفاك و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به امام هادى (عليه السلام) بيمناك بود و از اينكه مردم به طيب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج مىبرد. سعايت كنندگان هم به او گفتند ممكن است على بن محمد (امام هادى) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعيد نيست اسلحه و يا لااقل نامههايى كه دالّ بر مطلب باشد در خانهاش پيدا شود. لهذا متوكل يك شب بىخبر و بدون سابقه، بعد از آنكه نيمى از شب گذشته و همه چشمها به خواب رفته و هر كسى در بستر خويش استراحت كرده بود، عدهاى از دژخيمان و اطرافيان خود را فرستاد به خانه امام كه خانهاش را تفتيش كنند و خود امام را هم حاضر نمايند. متوكل اين تصميم را در حالى گرفت كه بزمى تشكيل داده مشغول مىگسارى بود.
🔹مأمورين سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را ديدند كه اتاقى را خلوت كرده و فرش اتاق را جمع كرده، بر روى ريگ و سنگريزه نشسته به ذكر خدا و راز و نياز با ذات پروردگار مشغول است. وارد ساير اتاقها شدند، از آنچه مىخواستند چيزى نيافتند. ناچار به همين مقدار قناعت كردند كه خود امام را به حضور متوكل ببرند.
🔹وقتى كه امام وارد شد، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول مىگسارى بود. دستور داد كه امام پهلوى خودش بنشيند. امام نشست. متوكل جام شرابى كه در دستش بود به امام تعارف كرد. امام امتناع كرد و فرمود:«به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.». متوكل قبول كرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزليات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نيستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوكل گفت: «چارهاى نيست، حتما بايد شعر بخوانى».
🔸امام شروع كرد به خواندن اشعارىكه مضمونش اين است: «قلههاى بلند را براى خود منزلگاه كردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانى مىكردند، ولى هيچ يك از آنها نتوانست جلو مرگ را بگيرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد».
🔸«آخر الامر از دامن آن قلههاى منيع و از داخل آن حصنهاى محكم و مستحكم به داخل گودالهاى قبر پايين كشيده شدند، و با چه بدبختى به آن گودالها فرود آمدند!».
🔸«در اين حال منادى فرياد كرد و به آنها بانگ زد كه: كجا رفت آن زينتها و آن تاجها و هيمنهها و شكوه و جلالها؟».
🔸«كجا رفت آن چهرههاى پرورده نعمتها كه هميشه از روى ناز و نخوت، در پس پردههاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مىداشت؟».
🔸«قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهرههاى نعمت پرورده عاقبت الامر جولانگاه كرمهاى زمين شد كه بر روى آنها حركت مىكنند!».
🔸«زمان درازى دنيا را خوردند و آشاميدند و همه چيز را بلعيدند، ولى امروز همانها كه خورنده همه چيزها بودند مأكول زمين و حشرات زمين واقع شدهاند!».
🔹صداى امام با طنين مخصوص و با آهنگى كه تا اعماق روح حاضرين و از آن جمله خود متوكل نفوذ كرد اين اشعار را به پايان رسانيد. نشئه شراب از سر مىگساران پريد. متوكل جام شراب را محكم به زمين كوفت و اشكهايش مثل باران جارى شد. به اين ترتيب آن مجلس بزم درهم ريخت و نور حقيقت توانست غبار غرور و غفلت را، و لو براى مدتى كوتاه، از يك قلب پرقساوت بزدايد.
📚داستان راستان، جلد1، صفحه 103
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
✅امام علی(ع) نمونه بارز یک انسان کامل
🔸ما اگر علی(ع) را الگو و امام خود بدانیم، یک انسان کامل و یک انسان متعادل و یک انسانی را که همه ارزشهای انسانی به طور هماهنگ در او رشد کرده است [پیشوای خود قرار دادهایم]. وقتی شب میشود و خلوت شب فرا میرسد، هیچ عارفی به پای او نمیرسد. آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست، با شدت در او رخ میدهد، مثل آن حالتی که انسان در مطلبی داغ میشود؛ مثلًا وقتی در حالت جنگ و دعوا و ستیز است، چاقو قسمتی از بدنش را میبُرد و یک تکه گوشت از بدنش به طرفی انداخته میشود ولی آنچنان توجهش متمرکز مبارزه است که احساس نمیکند یک قطعه گوشت از بدنش جدا شده است. علی(ع)در حال عبادت چنان گرم میشود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله میکشد که اصلًا گویی در این عالم نیست.
🔸روز که میشود، گویی اصلًا این آدم آن آدم نیست. با اصحابش که مینشیند، چنان چهرهاش باز و خندان است که از جمله اوصافش این بود که همیشه قیافهاش باز و شکفته است. به قدری علی(ع) به اصطلاح خوش مجلس و حتی بذلهگو بود که عمروعاص وقتی علیه علی(ع) تبلیغ میکرد، میگفت: او به درد خلافت نمیخورد چون خنده روست، آدم خنده رو که به درد خلافت نمیخورد؛ خلافت، آدم عبوس میخواهد که مردم از او بترسند.
🔸با دشمن که در میدان جنگ به صورت یک مجاهد روبرو میشود، باز چهرهاش باز و خندان است که دربارهاش گفتهاند: هُوَ الْبَکاءُ فِی الِمحْرابِ لَیلًا/هُوَ الضَّحاک اذَا اشْتَدَّ الضَّرابُ؛ اوست که در محراب عبادت، بسیار گریان و در میدان نبرد، بسیار خندان است.
🔸او چگونه موجودی است؟ او انسانِ قرآن است. قرآن چنین انسانی میخواهد: انَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی اشَدُّ وَطْأً وَ اقْوَمُ قیلًا. انَّ لَک فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلًا؛ شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی و اجتماع. علی(ع) گویی شب یک شخصیت و روز شخصیتی دیگر است. علی(ع) روز و شبش این گونه است.
🔸تعبیر «جامع الاضداد بودن» که ما درباره انسان کامل میگوییم، صفتی است که از هزار سال پیش علی(ع) با آن شناخته شده است. حتی خود سید رضی در مقدمه نهج البلاغه میگوید: مطلبی که همیشه با دوستانم در میان میگذارم و اعجاب آنها را برمیانگیزم این موضوع است که جنبههای گوناگون سخنان علی(ع) [به گونهای است] که انسان در هر قسمتی از سخنان او که وارد میشود، میبیند به یک دنیایی رفته است: گاهی در دنیای عُبّاد است و گاهی در دنیای زهّاد، گاهی در دنیای فلاسفه است و گاهی در دنیای عرفا، گاهی در دنیای سربازان و افسران است و گاهی در دنیای حکام عادل، گاهی در دنیای قضات است و گاهی در دنیای مفتیها. علی(ع) در همه دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت غایب نیست.
🔸صفی الدین حلّی- که در قرن هشتم هجری میزیسته است- میگوید:جُمِعَتْ فی صِفاتِک الْاضْدادُ/فَلِهذا عَزَّتْ لَک الْانْدادُ؛ اضداد در تو یک جا جمع شدهاند. بعد میگوید: زاهدٌ حاکمٌ حلیمٌ شجاعٌ/ناسک فاتک فَقیرٌ جَوادٌ؛حلیمی در نهایت درجه حلم و شجاعی در نهایت درجه شجاعت، خونریزی در نهایت درجه خونریزی- در جایی که باید خون کثیفی را ریخت- و عابد هستی در منتهی درجه عبادت، فقیری و جواد! نداری و بخشنده هستی، نداری و آنچه به دستت میآید میبخشی. همینطور علی را توصیف میکند: خُلْقٌ یخْجِلُ النَّسیمَ مِنَ الْعَطَفِ/وَ بَأْسٌ یذوبُ مِنْهُ الْجَمادُ؛ اخلاق تو آنچنان لطیف و رقیق و آنچنان نازک است که نسیم از لطافت این اخلاق شرمسار است، و آنچنان شجاعت و تهاجم و روح مجاهدهای داری که سنگها و جمادات و فلزات در برابر آن آب میشوند. روح تو آن نسیم لطیف است یا این قدرت و صلابت و قوّت؟ تو چگونه موجودی هستی؟!.
🔸پس انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است، در همه میدانهای انسانیت قهرمان است. ما چه درسی باید بیاموزیم؟ این درس را باید بیاموزیم که اشتباه نکنیم که فقط یک ارزش را بگیریم و ارزشهای دیگر را فراموش کنیم. ما نمیتوانیم در همه ارزشها قهرمان باشیم ولی در حدی که میتوانیم، همه ارزشها را با یکدیگر داشته باشیم؛ اگر انسان کامل نیستیم، بالاخره یک انسان متعادل باشیم. آن وقت است که ما به صورت یک مسلمان واقعی در همه میدانها در میآییم.
📚انسان کامل، صفحه46(با اندکی تلخیص)
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
☑️زینب(سلام الله علیها) و احساس شخصیت
🔹در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب(س) بود. راستی که موضوع عجیبی است: زینب(س) با آن عظمتی که از اول داشته است- و آن عظمت را در دامن زهرا(س) و از تربیت علی(ع) به دست آورده بود- در عین حال زینبِ بعد از کربلا با زینب(س) قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب(س) بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد.
🔹ما میبینیم در شب عاشورا زینب(س) یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یک بار آنقدر گریه میکند که بر روی دامن حسین بیهوش میشود و حسین(ع) با صحبتهای خودش زینب(س)را آرام میکند: «لا یذْهِبَنَّ حِلْمَک الشَّیطانُ»؛ خواهر عزیزم! مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید، صبر و تحمل را از تو برباید. وقتی حسین(ع) به زینب(س) میفرماید که چرا این طور میکنی، مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودی؟ جد من از من بهتر بود، پدر ما از ما بهتر بود، برادر همینطور، مادر همینطور، زینب(س) با حسین(ع) این چنین صحبت میکند: برادر جان! همه آنها اگر رفتند بالأخره من پناهگاهی غیر از تو داشتم، ولی با رفتن تو برای من پناهگاهی باقی نمیماند.
🔹اما همین که ایام عاشورا سپری میشود و زینب(س)، حسین(ع) را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعملها میبیند، زینب(س) دیگری میشود که دیگر احدی در مقابل او کوچکترین شخصیتی ندارد. امام زین العابدین(ع) فرمود: ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمهام زینب(س) بسته بود. میگویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب(س) گذشته است؛ بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه میکنند، یزیدی که کاخ اخضر او آنچنان بارگاه مجلّلی بود که هرکس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را میباخت. بعضی نوشتهاند که افراد میبایست از هفت تالار میگذشتند تا به آن تالار آخری میرسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصّعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند.
🔹در چنین شرایطی این اسرا را وارد میکنند و همین زینب(س) اسیر رنج دیده و رنج کشیده، در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزیدِ معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد. یزید شعرهای ابن زبعری را با خودش میخوانَد و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است افتخار میکند. زینب فریادش بلند میشود: «اظَنَنْتَ یا یزیدُ حَیثُ اخَذْتَ عَلَینا اقْطارَ الْأرْضِ و افاقَ السَّماءِ فَاصْبَحْنا نُساقُ کما تُساقُ الْاساری انَّ بِنا عَلَی اللهِ هَواناً وَ بِک عَلَیهِ کرامَةً؟» ای یزید! خیلی باد به دماغت انداخته ای. تو خیال میکنی اینکه امروز ما را اسیر کردهای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفتهای و ما در مشت نوکرهای تو هستیم، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر توست؟! به خدا قسم تو الآن در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم.
🔹ببینید، اینها مردمی هستند که به جز ایمان و شخصیت روحی و معنوی همه چیزشان را از دست دادهاند. آن وقت شما توقع ندارید که شخصیتی مانند شخصیت زینب(س) چنین حماسهای بیافریند و در شام انقلاب به وجود بیاورد؟ همانطور که انقلاب هم به وجود آورد.
یزید مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض کند و اسرا را محترمانه به مدینه بفرستد، بعد تبرّی کند و بگوید: «خدا لعنت کند ابن زیاد را، من چنان دستوری نداده بودم، او از پیش خود این کار را کرد.» چه کسی این کار را کرد، زینب(س) چنین کاری را کرد.
🔹در آخر جمله هایش اینطور فرمود: «یا یزیدُ! کدْ کیدَک وَ اسْعَ سَعْیک ناصِبْ جَهْدَک فَوَ اللهِ لا تَمْحوا ذِکرَنا وَلا تُمیتُ وَحْینا». زینب (س) به کسی که مردم با هزار ترس و لرز به او «یا امیرالمؤمنین» میگفتند، خطاب میکند که یا یزید! به تو میگویم: هر حقّهای که میخواهی بزن و هر کاری که میتوانی انجام بده اما یقین داشته باش که اگر میخواهی نام ما را در دنیا محو کنی، نام ما محو شدنی نیست؛ آن که محو و نابود میشود تو هستی. چنان خطبهای در آن مجلس خواند که یزید لال و ساکت باقی ماند و خشم سراسر وجود آن مرد شقی و لعین را فرا گرفت و برای اینکه دل زینب(س) را آتش بزند و زبان او را ساکت کند و برای اینکه زینب منقلب بشود، دست به یک عمل ناجوانمردانه زد: با عصای خیزران خود به لب و دندان ابا عبدالله(ع)اشاره کرد.
📚 حماسه حسینی، جلد 1، صفحه 49
◾️سالروز وفات پیامآور کربلا حضرت زینب کبری سلامالله علیها تسلیت باد!
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ نحوه به شهادت رسیدن حضرت باب الحوائج امام کاظم علیه السلام از زبان شهید مطهری(ره)
▪️السلام علی المعذب فی قعر السجون.
▪️سالروز شهادت حضرت امام موسی بن جعفر(ع) تسلیت باد.
#کلام_استاد
🔸امشب و فردا تعلق دارد به حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه؛ سوم شعبان و ولادت آن بزرگوار است. اهل ایمان به چنین ولادتی خوشحال و مسرور میشوند، چون میدانیم که- گذشته از هر امر دیگر- پیغمبر اکرم با این ولادت فوقالعاده خوشحال و مسرور شد. شَیعَتُنا مِنّا، خُلِقوا مِنْ فاضِلِ طینَتِنا، یحْزَنونَ لِحُزْنِنا وَ یفْرَحونَ لِفَرَحِنا. خلاصهاش این است که شیعیان ما در حزن ما محزون و در سرور ما خوشحال و مسرور هستند. بنابراین روزی است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام و صدّیقه طاهره سلام الله علیها همه در مثل چنین روزی خوشحال و مسرورند. ما شیعیان که ادعای تشیع میکنیم، در این اعیاد بیش از اینها [باید اظهار سرور کنیم] اگرچه شیعیان در ولادت حضرت سیدالشهداء به نسبت اعیاد دیگر- نه به نسبت شایستگی وقت و زمان- بیشتر اظهار سرور و شادمانی میکنند. ولی بیش از اینها لازم است که علائم و آثار و نشانههای این شادمانی در چهره همه ما پیدا باشد و در زندگی ما این علائم و نشانهها ظاهر و بارز باشد.
🔸در آن حدیث فرمود: «انَّ لِلْحُسَینِ مَحَبَّةً مَکنونَةً فی قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ» یک محبت پوشیدهای [نسبت به حسین علیه السلام در دلهای مؤمنین هست] (مکنون یعنی در آن سرّ ضمیر، در آن ضمیر باطن و ناآشکار)؛ در آن ضمیر ناآشکار هر مؤمنی محبت حسین بن علی علیه السلام هست. البته در ضمیر ناآشکار و آشکار هر مؤمنی محبت پیغمبر خدا هم هست و باید باشد، همینطور محبت امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و سایر ائمه هدی؛ ولی قضیه این است که برای بعضی از ائمه جریانهایی پیش آمده است که آن جریانها توانسته لااقل قسمتی از واقعیت آنها را نشان دهد و بارز و ظاهر کند. والّا فرق نمیکند، همه آنها نور واحد هستند. امام حسین علیه السلام در قضایا و مسائل عاشورا از وجود مقدسش آنقدر فضائل ظهور و بروز کرد که امکان ندارد کسی واقعاً مؤمن باشد و در عمق دل و روحش امام حسین علیه السلام را دوست نداشته باشد.
🔸روزی پیغمبر اکرم به خانه علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها آمدند. در آن وقت امام حسن و امام حسین دو طفل کوچک بودند. حضرت رسول در آن روز مدتی نشستند و جلسه خیلی خوب و خوشی بود و غذایی تناول فرمودند و خیلی مسرور و خوشحال بودند و همه چنین بودند. بعد رفتند در کنار آن اتاق، ایستادند به نماز خواندن و مقداری نماز خواندند. بعد از نماز حالت دگرگونی برای ایشان پیدا شد که بعد شروع کردند به گریه کردن و گریه زیادی کردند. این امر قهراً سبب بهت و تعجب همه شد که چه شد، جلسهای که این همه توأم با سرور و خوشحالی بود، پیغمبر اکرم بعد از نماز یکمرتبه به گریه افتادند، علت قضیه چیست؟
🔸ظاهراً ناقل حضرت امیر هستند. تعبیر عجیبی است. آن طور که یادم میآید فرمود: هیچ کدام از ما به خود جرأت نداد که از پیغمبر اکرم علت گریه را سؤال کند.فهمیدیم یک امر تازهای است، پیغمبر است و خبر از آسمان و وحی و اینگونه مسائل. روایت میگوید یک وقت امام حسین، همین طفل کوچک، از جا حرکت کرد رفت مقابل جدش که نشسته بود، اول دو پای کوچکش را یکی روی این زانوی جدش و یکی روی آن زانوی دیگر گذاشت. بعد سر جدش را محکم به سینهاش گرفت و چسباند. میدانید در این حال، وقتی که بدنها با یکدیگر تماس میگیرد، یک بچه کوچک، طفل بسیار بسیار عزیز پیغمبر و آن علائقی که پیغمبر دارد، چگونه آن محبتهای پیامبر به جوش میآید. دستهایش را هم به سر پیامبر قلاب کرد و چسباند. همین که خوب پیامبر را محکم در بغل گرفت و مطمئن شد که تمام عواطف او را به جوش آورده است، یکمرتبه گفت: «یا جَدّاه! ما یبْکیک» پدر جانم چرا گریه میکنی؟ علتش را به ما بگو. آنگاه پیغمبر اکرم شرح داد، فرمود: جبرائیل بر من نازل شد و در این حال آینده فرزندان مرا برای من شرح داد و از آن جمله اینکه بر حسین من چه خواهد گذشت و در کجا دفن خواهد شد و بعد قبرش چگونه مطاف زوّار خواهد بود! اینها نشانههای زیادی است از محبت پیغمبر اکرم نسبت به حسین بن علی علیه السلام؛ لهذا فرمود: «حُسَینٌ مِنّی وَ أَ نَا مِنْ حُسَینٍ، احَبَّ اللهُ مَنْ احَبَّ حُسَیناً» حسین از من است و من از حسینم؛ خدا دوست میدارد هر کسی را که حسین من را دوست بدارد.
📚 آشنایی با قرآن، جلد 8، صفحه 313
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ مقام حضرت ابوالفضل العبّاس(علیه السلام)
🔹مقام جناب ابوالفضل(ع) بسیار بالاست. ائمّه ما فرمودهاند: «انَّ لِلْعَبّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللهِ یغْبَطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یوم القیامة»، عباس(ع) مقامی نزد خدا دارد که همه شهداء غبطه مقام او را میبرند.
🔹متأسفانه تاریخ از زندگی آن بزرگوار اطلاعات زیادی نشان نداده؛ یعنی اگر کسی بخواهد کتابی در مورد زندگی ایشان بنویسد مطلب زیادی پیدا نمیکند.
🔹 ولی مطلب زیاد به چه درد میخورد؟ گاهی یک زندگی یک روزه یا دو روزه یا پنج روزه یک نفر که ممکن است شرح آن بیش از پنج صفحه نباشد، آنچنان درخشان است که امکان دارد به اندازه دهها کتاب ارزش آن شخص را ثابت کند، و جناب ابوالفضل العبّاس(ع) چنین شخصی بود.
📚 کتاب حماسه حسینی، جلد 1، صفحه 339
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ سخنی پیرامون امام زین العابدین(علیه السلام)
🔹عبادت امام
وجود مقدس زین العابدین(ع) قهرمان معنویت است (معنویت به معنی صحیح آن)؛ یعنی یکی از فلسفههای وجودی فردی مثل علی بن الحسین(ع) این است که وقتی انسان خاندان پیغمبر(ص) را می نگرد، میبیند معنویت اسلام یعنی حقیقت اسلام، آن ایمان به اسلام تا چه حد در خاندان پیغمبر نفوذ داشته است؛ و این خودش یک مسئلهای است.
اهل بیت پیغمبر(ص) همهشان این چنیناند. واقعاً عجیب است. انسان وقتی علی بن الحسین(ع) را میبیند، آن خوفی که از خدا دارد، آن نمازهایی که واقعاً نیایش بود و واقعاً پرواز روح به سوی خدا بود؛ آری، انسان وقتی علی بن الحسین را میبیند با خود میگوید این اسلام چیست؟! این چه روحی است؟!
🔹پیک محبت
زین العابدین(ع) پیک محبت بود. این هم عجیب است: راه میرفت، هرجا بیکسی را میدید، هر جا غریبی را میدید، فقیر و مستمندی را میدید، کسی را میدید که دیگران به او توجه ندارند، به او محبت میکرد، او را نوازش میکرد و به خانه خودش میآورد.
🔹دعا و گریه امام
برای علی بن الحسین(ع) فرصتی نظیر فرصت امام اباعبد الله(ع) پدر بزرگوارش پیدا نشد، اما برای کسی که میخواهد خدمتگزار اسلام باشد همه مواقع فرصت است ولی شکل فرصتها فرق میکند. ببینید امام زین العابدین به صورت دعا چه افتخاری برای دنیای شیعه درست کرده؟! و در عین حال در همان لباس دعا امام کار خودش را میکرد. از هر بهانهای استفاده میکرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریهها که گریه میکرد و یادآوری مینمود برای چه بود؟ آیا تنها یک حالتی بود مثل حالت آدمی که فقط دلش میسوزد و بیهدف گریه میکند؟! یا میخواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین قیام کرد و چه کسانی او را کشتند؟ این بود که گاهی امام گریه میکرد، گریههای زیادی.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 کتاب سیری در سیره ائمه اطهار، صفحه ۹۹
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادی
✅نقش سید جمال در آگاه کردن ملتهای مسلمان
🔸یک آدم آگاه هم که در میان مردم پیدا شود، میلیونها نفر را آگاه میکند. شما ببینید یک سید جمال در صد سال پیش پیدا شد، یک سید تک، هیچ چیز هم نداشت، هیچ وسیلهای نداشت. یک طلبه چند سالی در قزوین، مختصری در تهران، چهار سالی هم در نجف تحصیل کرد. سر پرشوری داشت. به فکر آگاهسازی ملل مسلمان افتاد. راه افتاد با آن مشکلاتی که مسافرتها در آن زمان داشت. اکثر کشورهای اسلامی را گردش کرد و از نزدیک مطالعه نمود. ایران را که خودش ایرانی بود دیده بود. به ترکیه رفت. آن زمان، دوره عثمانی بود. ترکیه مرکز خلافت اسلامی بود و همه کشورهای اسلامی غیر از ایران که شیعه بود زیر نفوذ ترکیه آنوقت بود، یا جزئش بودند و یا تحت الحمایهاش بودند. به مصر رفت، مدتها در مصر ماند. سفر مکه رفت، حجاز را دید. به هند رفت، هندوستان را کاملا از نزدیک مطالعه کرد. به افغانستان رفت. همه این کشورهای اسلامی را پا زد، از نزدیک مطالعه کرد و در همه جا هم به افشاگری و بیدارسازی پرداخت. بعلاوه به کشورهای اروپایی رفت، دنیای غرب را شناخت، به مقاصد و نیات دنیای غرب آگاه شد، ریشه دردها را شناخت و آن را در استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد. بیماری روانی مردم را جدایی دین از سیاست دانست. دید عجب فکر خطرناکی را استعمار در میان مردم تبلیغ کرده که دین یک مسئله است سیاست مسئله دیگر، کار دین را به دینداران واگذارید، کار دین جایش مسجد است، دین یعنی در مسجد و معبد بودن، دعا و نماز خواندن؛ میدان سیاست و میدان اجتماع چیز دیگری است.
🔸سید جمال فکر جدایی دین از سیاست را بکلی محکوم کرد، که اسلام دین سیاست است، اسلام دین اجتماع است. پیغمبر اسلام همین قدر که از آن اسارت مکه خارج شد و به مدینه هجرت کرد و یک محیط آزاد پیدا کرد، اولین کاری که کرد این بود که حکومت تشکیل داد و خودش در رأس یک حکومت قرار گرفت.
🔸غرض این که یک نفر با نداشتن هیچ وسیلهای توانست به ملتهای مسلمان آگاهی ببخشد. تمام نهضتهای اسلامی که در کشورهای اسلامی رخ داده، مثل نهضت مشروطیت در ایران، انقلاب استقلال در عراق، نهضتهای آزادیبخش در هندوستان، افغانستان، ترکیه، مصر و هر یک از کشورهای عربی، بذرش را سید جمال در صد سال پیش کاشت.
📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، صفحه 212
✳️برای آشنایی بیشتر با شخصیت، افکار و آرمان های سید جمال الدین اسدآبادی به کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر مراجعه شود✳️
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
✅ رهبری نسل جوان
🔸وقتی که میگوییم نسل جوان، مقصود حتماً طبقه جوان نیست، مقصود طبقه ای است که در اثر تحصیلات و آشنایی با تمدن جدید دارای طرز تفکر مخصوصی است، خواه پیر باشد یا جوان. اگر خدا نخواسته فکری برای هدایت و رهبری این نسل نشود، آینده بکلی از دست خواهد رفت. ما هنوز این مسئله را جدی نگرفتهایم. نسل جوان در نظر ما صرفاً یعنی یک نسل هواپرست و شهوتپرست، و خیال میکنیم با این که به آنها دهنکجی بکنیم و چهارتا متلک در روی منبر به آنها بگوییم کار درست میشود!
🔸مسأله رهبری و هدایت، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل، در زمانهای متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت فرق میکند و ما باید این خیال را از کلّه خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم.
🔸اولاً باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیزاتی است. نسل جوان ما مزایایی دارد و عیبهایی. زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمانهای عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست. باید به این جهات احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بیاعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحرافهای فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم.
🔸باید فکر اساسی برای این انحرافها کرد. فکر اساسی به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس میکند و نسل گذشته احساس نمی کرد. در قدیم سطح فکر مردم پایین بود، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا میشد، حالا بیشتر پیدا میشود. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریاش پاسخ گفت. تا به دردش یعنی به افکار و ادراکات و احساساتش رسیدگی نشود، نمیشود جلو انحرافاتش را گرفت.
🔸ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست؟ چرا در مدرسهها قرآن یاد نمیگیرند، حتی به دانشگاه هم که میروند از خواندن قرآن عاجزند؟ اما باید از خودمان بپرسیم ما تاکنون چه اقدامی در این راه کردهایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن که در مدارس است توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایی کامل داشته باشد؟! عجبا که خود نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آنوقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست. قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید به قرآن بچسبد. اگر نسل کهن از قرآن منحرف نشده بود قطعاً نسل جدید منحرف نمی شد.
🔸در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی باید درد این نسل را شناخت. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بیمورد است. دیگر اینکه نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و کمال حرکت کنیم.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 ده گفتار، صفحه ٢١٢
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
⛔️چهارشنبه سوری⁉️
🔸واقعاً عجيب است: چهارشنبه آخر سال شمسى كه می شود حتى در محيط هاى عالى فرهنگی ما آتش روشن می كنند، از روى آتش می پرند، می گويند: «سرخى تو از من، زردى من از تو». من نمی دانم ما چقدر می خواهيم اصرار روى حماقتهاى خودمان داشته باشيم؟!
🔸آتش روشن كردن شعار آتش پرستان است. از روى آتش پريدن در چهارشنبه آخر سال در اسلام بوى كفر می دهد. «سرخى تو از من زردى من از تو» در اسلام شرك و كفر است. اينها شعار گبرها و آتش پرستهاست. اسلام براى مبارزه كردن با اينها آمده. اسلام دين اذان و دين «لا اله الّا اللَّه» است.
📚 پانزده گفتار، صفحه 151(پاورقی)- 192
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
🏴إنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ🏴
▪️ضایعه ارتحال عالم وارسته حضرت آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی(قدس سره الشریف) را محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، مقام معظم رهبری مدظله العالی، مراجع عظام دامت برکاتهم، بیت معظم آن مرجع عظیم الشأن رضوان الله تعالی علیه، حوزه های علمیه، شاگردان و علاقمندان آن مرحوم و عموم ملت ایران و مسلمانان جهان تسلیت می گوییم.
✅مقام عالِم نزد خدا
🔸«اِذَا اجْتَمَعَ الْعالِمُ وَ الْعابِدُ فَقِیلَ لِلْعابِدِ اُدْخُلِ الْجَنَّةَ وَ تَنَعَّمْ بِعِبادَتِکَ وَ قِیلَ لِلْعالِمِ قِفْ هُنا فَاشْفَعْ مَنْ اَحْبَبْتَ فَاِنَّکَ لاتَشْفَعُ اَحَداً اِلاّ شَفَعْتُ فَقامَ مَقامَ الاْنْبِیاءِ».
🔹«آن گاه که عالم و عابد در روز رستاخیز محشور می شوند، به عابد گفته می شود: به بهشت درآی و به برکت عبادت خود، از نعمت های بهشت بهره مند شو، ولی به عالم می گویند: اینجا بایست و هر که را می خواهی، شفاعت کن و هیچ کس را شفاعت نخواهی کرد، مگر آنکه شفاعت تو پذیرفته می شود و بدین ترتیب، عالم در جایگاه پیامبران می ایستد».
📚یادداشتهای استاد مطهری، جلد15، صفحه27
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────