فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میدونید اولین درسی که شهدا یادمون دادن چیه؟
🔰 #حاج_حسین_یکتا
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ماه_رجب
🇮🇷 اتحادیه عماریون
🔺همدلی
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷
#در_محضر_فرمانده
شرح ماجرای هشتم بهمن 1357
قتل عام مردم بی گناه
کشتار عده ای از جوانان و نوجوانان بی گناه
#مقام_معظم_رهبری
قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظیم مردمی « حالا ماجراهای هفدهم شهریور و کشتار مردم و این مسائل که خب همه بهوسیلهی دولت دستنشاندهی آمریکا انجام گرفت به جای خود» در #هشتم_بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همین خیابانهای تهران، همین خیابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هایزر که فرستادهی آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یکجوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند
او در خاطرات خودش می نویسد «اینها اسناد تاریخی است» و می گوید من به ژنرال قرهباغی گفتم که در مواجههی با مردم ، لولهی تفنگهایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتل عام کنید.
اینها هم همین کار را کردند، لولهی تفنگها را پایین آوردند، عدّهای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیّت عقب نرفت.
هایزر می گوید؛ قرهباغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایدهای نکرد، مردم عقب نرفتند، آنوقت هایزر می گوید من دیدم این ژنرالهای شاه چقدر کودکانه فکر می کنند؛ یعنی باید ادامه می دادند، باید مرتّب می کُشتند.
ببینید این رژیمِ دستنشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتلعام هموطنان را به ارتشبد ایرانی می دهد و این به دستور او و به توصیهی او عمل می کند و چون فایدهای ندارد، می رود به او می گوید فایدهای ندارد؛ او هم می گوید اینها بچّهاند، اینها کودکانه فکر می کنند. این، ماحصل و خلاصهی حکومت پهلوی در ایران است. آمریکاییها اینجوری با ما شروع کردند؛ با انقلاب اینجوری شروع کردند. بعد هم در طول این مدّت هرچه توانستند توطئه کردند.
📚 بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان، ۱۳۹۴/۰۸/۱۲
#بهمن_ماه🇮🇷
#ماه_خون_و_قیام🇮🇷
#ماه_پیروزی🇮🇷
#انقلاب_اسلامی🇮🇷
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#عباس_دانشگر
شبی در خواب #جوان زیبا و خوشرویی را دیدم که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را #مجذوب خودش کرد .
من به او گفتم شما چه کسی هستی گفت :
اسمم #عباس_دانشگر است.
در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ پهن است و #فضا آکنده از شمیم عطری دل انگیز است و تعدادی از #شهدا روی فرش ایستاده اند .
#عباس به من گفت : به #مادرم بگویید زیاد نگران من نباشد جای من بسیار خوب است ،من پروانه وار و #آزاد پر کشیده ام .
به نیت من به مدت دو سال #نماز قضای احتیاطی بخوانید ، من نیاز به نماز دارم .
از خاله ام خانم عبدوس که معلم
روخوانی و روانخوانی قرآن شماست تشکر کنید که به #نيت_من زیاد قرآن می خواند .
صبح از #خواب بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم .
اشک در چشمانش حلقه زد و گریست گفت #عباس را مثل #فرزندم دوست می داشتم .
وقتی خبر #شهادتش را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت می کنم به #یاد او قرآن می خوانم و #صلوات می فرستم .
#شهدا_را
#فراموش_نکنیم
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پلیسی که بعد از شهادت نیز جان هموطنانش را نجات داد.
#شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای این دختر بچه داره جهانی میشه
سرود زیبایی
که این دختر بچه در مدح شهید حاج قاسم سلیمانی خونده
واقعا شنیدن داره
بر ریتم آهنگ مختارنامه
#شهیدانه🍃
کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید
سینه اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید
این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده اش
بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید
گرچه در گرداب خون، خوابیده آرام و خموش
با نواى بینوایى، بس نوا دارد شهید
کعبه ى دل را زیارت کرده با سعى و صفا
در ضمیر جان خود، گویى منا دارد شهید
دانى از بهر چه جانبازى کند در راه دوست
چون طواف کعبه را در کربلا دارد شهید
تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر
در رگ دل جوهرى از کیمیا دارد شهید
پیکر عریان او در خاک و خون افتاده است
از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید
سلام صبحتون شهدایی
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
زیباست
آن روزی که
در محشر فریاد زنند ،
فرزندان زهرا سلاماللهعلیها
وارد بهشت شوند ...
#نحن_ابناء_الزهراء
سلام
صبح و عاقبتمون مثال شهدا🌱
🍃زندگی نامه طلبه شهید شیخ حسن (محسن ) آقاخانی
طلبه شهید شیخ حسن آقاخانی در سحرگاه روز هشتم خرداد سال 1347 هجری شمسی در یک خانواده مذهبی و محّب اهل بیت عصمت و طهارت دیده به جهان گشود.
در دوران تحصیل ، جزء موفق ترین شاگردان به شمار می رفت.
وی در کنار درسش در جلسات قرآن و مسجد حضور می یافت.
به گفته ی اطرافیان ایشان برای یادگیری مطالب زانو در کنار زانوی اساتید می گذاشت.
شهید نه تنها خود در کلاسهای مختلف شرکت می کرد بلکه از زمان ورود به مدرسه راهنمایی برای پسرهای هم سن و یا بزرگتر از خودش هم کلاس تدریس قرآن گذاشت و نیز هیئتی را هم با همین افراد تشکیل دادند که این جلسه هیئت هفتگی بود و در آن مجلس تدریس قرآن، احکام و مسائل مورد لزوم افراد توسط خود او و یک شخص روحانی دیگر بیان می شد.
با اتمام دوران تحصیل راهنمایی پا به دبیرستان گذاشت وی سال اول دبیرستان را در دبیرستان هدف سابق با موفقیت به اتمام رساند و بعد از اتمام شدن امتحانات خرداد سال 1362 قبل از گرفتن نتیجه ی امتحانات به جبهه ی غرب کشور اعزام شد.
وی بعد از برگشت از جبهه تصمیم گرفت به حوزه ی علمیه برود. و بدون اینکه به دنبال نتیجه امتحاناتش برود در پاییز همان سال وارد حوزه علمیه حاج آقا مجتهدی در بازار تهران شد.
و تا زمان شهادت که حدوداً سه سال طول کشید به تحصیل در این حوزه مشغول بود و از محضر اساتیدی همچون آقای فاطمی نیا و آقای مجتهدی تهرانی استفاده می کرد.
و نیز خود در محله جوادیه و در پشت مسجد جامع این منطقه در حوزه ای مشغول فعالیت و تدریس بود.
در خلال تحصیل او از رسیدگی به خانواده های بی بضاعت و نیز مشکلات جوانان و زوج های جوان که تازه زندگی مشترک خود را شروع کرده بودند. غافل نمی ماند.
ایشان چندین بار به جبهه اعزام شدند.
.... یکی از اقدامات مهم او در جبهه ساختن مسجد در پادگان دو کوهه بود.
.
ایشان در زمان شهادت در منطقه عملیاتی شلمچه در عملیات کربلای 5 مسئول بخش تعاون بود و در زمانی که برای آوردن جنازۀ یکی از شهدا به خطّ مقدم می رود با خمپاره ای که از سوی دشمن شلیک می شود هم چون سالارش حسین بن علی (علیه السلام) با دادن سرش به فیض شهادت نائل شد .
🌷قبل از شهادت حمیدرضا خواب دیدم که داخل باغی هستم. مرا صدا زد که «مادر بیا.» به اتفاق او داخل باغی شدیم.
🌷آنجا افرادی با لباسهای سبز و صورتهای نورانی حضور داشتند. دورتادور باغ را گلهای محمدی و گلهای سفید پر کرده بود. همه به حمیدرضا سلام میکردند.
🌷به وسط باغ که رسیدیم، شتری آمد و حمیدرضا سوارش شد. یک شال سبز به دور گردن حیوان انداخت و شتر پرواز کرد و رفت. من که تعجب کرده بودم، گفتم: «شتر که پرواز نمیکند! حمیدرضا کجا میروی؟» گفت: «بعدا میفهمی.»
چند روز بعد معنی پروازش را فهمیدم.
"شهیدسیدحمیدرضا شمسحجتی"
✍ راوی: مادر شهید
مداحی آنلاین - دختران سلیمانی.mp3
3.31M
🍃ما #دختران سلیمانی
🍃یاران یوسف زهراییم
🍃با حیا و با وقاریم
🍃امید ایران🇮🇷 فرداییم
🎙 #گروه_سرود_رمیصا_مشهد
⏯ #نوآهنگ
#مدیون_شهدا_هستیم #گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
@shahidnasrinafzall
🔴🔵 شهیدے کہ امام زمان کفنش کرد.
شهیدے بود کہ همیشہ ذکرش این بود، نمےدونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهے به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن
از بس این شهید به امام زمان (عجل اللہ تعالے فرجہ) علاقہ داشت به دوست روحانے خود وصیت مےکند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانے کنے...
🔹 روحانے مےگوید: ما از جبهہ برگشتیم وقتے آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتے کرده است آیا من مےتوانم در مجلس ختم او سخنرانے کنم؟ و آنان اجازه دادند...
🔹 در مجلس سخنرانے کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهے به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن
🟣 وقتی این جملہ را گفتم، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن. وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهاے شب به من گفتند یکے از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهہ شهید شده است باید او را غسل دهے
✨وقتے کہ مےخواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگوارے وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.
❓من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟
🌸با عجلہ برگشتم و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضاے غسالخانہ بوے عطر گرفته بود.
از دیشب نمےدانستم رمز این جریان چه بود. اما حالا فهمیدم ...نشناختم...😭😭😭😭
📚 منبع:
کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از کتاب "میر مهر" حجه الاسلام پور سیدآقایی ص ۱۱۷
#امام_زمان
#کرامات_مهدوی
file.mp3
10.4M
شهادت اتفاقی نیست
مقدمه سازی میخواد
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
@shahidnasrinafzall