eitaa logo
کانال رسمی شهید نوید صفری
1.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
70 فایل
کانال رسمی شهید مدافع حرم نوید صفری ولادت: ۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ 🌷شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶ #شب_اربعین #شهیدحججی_تهرانپارس #شهید_بی_سر🥀 تفحص و شناسایی: ۵ آذر ۱۳۹۶ تشییع باشکوه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ #کانال_اصلی_شهیدنوید ارسال خاطرات و تصاویر: @Zaviyee تبادل: @Zaviyee
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 نمی توانستم بگویم نمی خواهم فرصت نفس کشیدن کنار یکی از بنده های خوب خدا را از دست بدهم، حتی اگر این فرصت کوتاه باشد، حتی اگر درد و رنج داشته باشد. این رنج شیرین را نمی خواستم از دست بدهم. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۱۰۰ پی نوشت : ✍ از خانواده محترم شهیدنوید 🌹 عموماً بخاطر پرورش چنین چلچراغ بی بدیل و در این قسمت از گزیده کتاب خصوصاً از همسرمحترم شهیدنوید، این نیمه ی پنهان ماه 🌖 ممنونیم که از خیلی از داشته هاشون گذشتند و ایثار کردند و این رنج شیرین را متحمل شدند تا این فرصت ناب آشنایی ما با 🌷 از دریچه نگاه یک شریک زندگی و یک همسر برای ماها بیشتر و بهتر تجلی پیدا کند. ღـیدانه ღـیدانه 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری اینجاست👇 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌷 ↪️ هر سه شب قدر هم که باهم می رفتیم بهشت زهرا. شب قدر بیست و سوم بود که رو کردی و به من گفتی : «خیلی خوشحالم که خدا سال پیش تو رو برام مقدر کرده!» حال خوبی داشتی. ☀️ که شد، شروع کردی به تک تک قبور شهدای مدافع حرم بهشت زهرا سر زدی. سر مزار هرکدام یک سوره قدر خواندی و آخر از همه که رسیدی سر خاک که الان رو به روی مزار خودت هست. ملتمسانه گفتی : « آقا محرم، شهدا، از همه تون امشب شهادت رو خواستم. شاهد باشید همه شما رو واسطه کردم برای منم امشب 🌷 بگیرید!» 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۱۳۰ 🌷 ღویدانه ღیدانه 💞 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌙 🌷 🌺هرچه می‌خواهم حرف نزنم، نمی‌شود. درز هر کلمه‌ای را که باز می‌کنم، یک مشت خاطره از بغلش می‌زند بیرون. مثلاً یک کلمه می‌گویم و هزار کلمه خاطره از ماه رمضانی که با هم بودیم، توی سرم قد می‌زند. 🌻تقریباً هر شب با هم رفتیم مجلس مناجات حاج منصور ارضی. بعضی شب‌ها می‌نشستم ترک موتورت و توی خنکی هوای نیمه شب با هم تا مسجد ارک می‌رفتیم. بعضی شب‌ها با ماشین می‌رفتیم و وقتِ برگشتن، دم در خانهٔ ما نیم‌ساعتی می‌نشستیم توی ماشین و با هم حرف می‌زدیم. 🌺یادش به خیر، چه شربت‌های خوشمزه‌ای برایت درست می‌کردم و هر شب با خودم می‌آوردم! نوش جانت! بسته‌بندی‌های آجیل هم که رویش یک کاغذ شعر برایت می‌چسباندم و بعد از مجلس می‌دادم دستت، هنوز یادت هست؟ 🌻یک‌بار یادم هست نوشته بودم: «برام هیچ حسّی شبیه تو نیست!» چقدر با لحن و احساس قشنگی آن را خواندی و بعد همین‌طور که نگاهت را از روی کاغذ برمی‌داشتی، گفتی:«منم همین‌طور!» هر سه شب قدر هم که با هم رفتیم بهشت زهرا. شب قدر بیست و سوم بود که ... ! ادامه‌ در تصویر📸 ღـیدانه ღـیدانه 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📗 ♥️ اصلاً آن سال شما بیشتر از همیشه حواست به من و آقانوید بود. به قول آقانوید 🎉🎊 خاص زندگی ما. حواست بود که وقتی آقانوید رو کرد به شما و گفت که «رسول جان، من که این قدر به شما ارادت داردم، یه کاری برام بکن. خودت یه همسر خوب برایم پیدا کن.» ❇️ کاری کنید که همان روز مادر من و خاله ی آقانوید که ۲۰ سال پیش باهم توی همسایه بودند، خیلی اتفاقی شماره همدیگر را پیدا کنند و یادشان بیفتد که از هم سراغی بگیرند، به هم زنگ بزنند و بعد از اینکه از خاطرات کلاس های قرآن و همسایه ها و قدیم ها گفتند بیایند توی زمان حال و شروع کنند به حرف زدن از بچه ها یشان و خلاصه برسند به اینجا که «مریم هنوز ازدواج نکرده، یه آدم مومن می خواد که انگار هنوز به دنیا نیومده! » ✅ خاله ی آقانوید هم با شنیدن کلمه ی سریع حواسش برود به سمت پسر دردانه ی خواهرش که وقت ازدواجش رسیده و هنوز دختری چشمش را نگرفته. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۸۴ 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
💐 ♥️ سال ۱۳۹۶ باهم حرم بی بی جان بودیم، روضه و عزاداری که تمام شد، گفت: عجب شبی بود امشب، انگار خود حضرت رقیه (سلام الله علیها ) بین عزاداران بود...😢 و تک بیت گر دخترکی پیش پدر ناز کند … را زمزمه می کرد و با خانم درد و دل می کرد. ♥️ سلام الله علیها بود، برا شهادتش هم به ایشان خیلی متوسل شد. برای رفتن به ، نیاز به اجازه فرماندهان داشت، مرتب به ما زنگ می زد و می گفت: برام دعا کنید باید برم یه جایی، از بخواهید گره کارم رو باز کنند. همش می گفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم (سلام الله علیها) است. الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد ... 🌷 ღویدانه 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
« بسم رب الزهرا سلام الله علیها » 🌷 زندگی و رفتار و معنویات گره خورده بود به حضرت زهرا (سلام الله علیها) این ارادتِ خاص را از خیلی از کارهایش می شد فهمید. 1⃣ از دو رکعت که هر روز بعد نماز واجبش می خواند و هدیه میکرد به مادرِ سادات حضرت زهرا مرضیه (علیها سلام) 2⃣ از نیت های که حتی وقتی تصمیم گرفتیم برای برکت گرفتن زندگی مان، ختم قرآنی هدیه کنیم به اهل بیت(علیهم السلام). با ذوق گفت: "من به نیت حضرت زهرا (علیهاسلام) میخوام بخونم" 3⃣ از که تو روضه بودیم، شب شهادت بی بی جان سال ۱۳۹۵، برایم فرستاد : "برام خیلی دعا کن. امشب همه چی مقدر می شه… - دعا کن جزﺀ افراد کوچه بنی هاشم نباشم " 4⃣ از … از چشمان قرمز و صورت ملتهبش 😢 بعد از روضه های مادر که هرزمان بعد این روضه ها بهش نگاه می کردم، ناخودآگاه، اشکم جاری می شد. 5⃣ از برای که می گفت: " دعا کن، جانِ حضرت زهرا(سلام الله علیها)💔"… 6⃣ و از خیلی و روضه هایش، از خیلی از که می دانم فقط اینها که گفتم جزئی از ارادتش بوده و خیلی هایش را من هم احتمالا نمی دانم. اصلا شهدا 🌷 همه مادری بودند و حضرت مادر (سلام الله علیها) جاودانه شان کرد … 💙 ღـیدانه ღـیدانه 🌷 💙 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
| ﷽ | 💐 ♥️ ↩️ سال ۱۳۹۶ باهم حرم بی بی جان بودیم، روضه و عزاداری که تمام شد، گفت: عجب شبی بود امشب، انگار خود حضرت رقیه (سلام الله علیها ) بین عزاداران بود...😢 و تک بیت گر دخترکی پیش پدر ناز کند … را زمزمه می کرد و با خانم درد و دل می کرد. ♥️ سلام الله علیها بود، برا شهادتش هم به ایشان خیلی متوسل شد. برای رفتن به ، نیاز به اجازه فرماندهان داشت، مرتب به ما زنگ می زد و می گفت: برام دعا کنید باید برم یه جایی، از بخواهید گره کارم رو باز کنند. همش می گفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم (سلام الله علیها) است. الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد ... 🌷 ღویدانه ღیدانه ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦ 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦