eitaa logo
🕊کانال شهیدمحمدنکاحی🕊
234 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌دونی‌اخلاص‌یعنی‌چی؟! یعنی یه جا ازت تعریف میکنند، کیف نکنی بخندی! همونجا تو دلت با خدا بگو آخدا تو که می‌دونی من هیچی نیستم.. الحمدلله‌الذی‌سترالعیوبی :) نزار نفست حتی لحظه ای غرور برش داره که ما هرچی میکشیم به خاطر این اخلاص نداشتنه که اعمالمون رو حبط می‌کنه . .‼️
🌱ابراهیم در کنار تمام ویژگیهای مثبت و اخلاقی، به کتاب و مطالعه بسیار اهمیت میداد. اولین کتابی که در دست او دیدم زندگینامه پوریای ولی بود. کتابهای اخلاقی و دینی را بسیار اهمیت می داد و سعی می کرد آنچه از دستورات زندگی شنیده عمل نماید... یکی از دلایل بینش بالای او در مسائل مختلف زندگی به همین امر مربوط می شد. ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠 نماز پر فضیلت ماه ذی القعده 🌼 یکشنبه های ماه ذیقعده🌼
🌷 🌷 ؟ ! 🌷خورشید آرام آرام سربه بالین كوه‌های مغرب می‌گذاشت و نور كم فروغش به روی كوههای مشرق می‌تابید. با اين‌كه آن روز درگیری و جنگی پیش نیامده بود ولی روز خسته كننده‌ای بود. غروب یك روز سرد پاییز در بلندی‌های مناطق كردستان در اواسط جنگ بود. بجز نگهبانان اطراف پایگاه هركس مشغول كاری بود. آن روز ماشین تداركات (غذا) دیر كرده بود. با صدای اذان به نمازخانه رفتیم. بعد از نماز همگی درحالی‌که گرسنه بودیم به اطاق كوچكی كه به آن آسایشگاه می‌گفتیم، رفتیم. یكی از بچه‌ها گفت كاش امشب با غذا آش هم بدهند. همه آش عمو صادق (آشپز هنگ) را دوست داشتند. بعد از مدتی انتظار بالأخره ماشین غذا رسید. 🌷آن شب غذا خورشت قیمه و برنج به همراه آش بود. آش زیادی گرفتیم. بچه‌ها سریع سفره را پهن كردند و همه با اشتها و ولع مشغول خوردن شدیم. تقریباً همه آش خوردیم كه صدای بی‌سیم رله (بی‌سیم پایگاه فرماندهی) توجه همه را جلب كرد. سرباز شاهرودی با صدای آرامش بخش و زیبایی كه داشت بدون كد و رمز گفت: از پایگاه فرماندهی به كلیه پایگاه‌های تابعه، با سلام، توجه داشته باشید دندان‌های مصنوعی آشپز ظاهراً داخل دیگ آش افتاده و با توجه به اين‌كه دسترسی به شهر مشكل است، هر كس دندان‌ها را پیدا كند، از عمو صادق مژدگانی دریافت می‌كند. آن را به ماشین غذا بدهد تا برای او بیاورد. 🌷واقعاً چهره‌ها دیدنی بود. من و یكی از بچه‌ها از خنده غش كرده بودیم. چند تا از بچه‌ها با رنگ‌های پریده و چهره‌های گرفته درحالی‌كه حالت تهوع از چشمان‌شان می‌بارید؛ نمی‌دانستند لقمه‌های داخل دهانشان را ببلعند یا نه. چندتایی بیرون دویدند و..... همه كه بجز نگهبانان ۱۴ نفر بودیم، بدون استثنا از آش خورده بودیم. خیلی زود نگهبانان تعویض شدند. وقتی آمدند و متوجه جریان شدند، به ریش ما می‌خندیدند و ما را مورد تمسخر قرار دادند. آن‌ها دیگر آش نخوردند و مشغول خوردن برنج و خورشت قیمه شدند. حتی درحال غذا خوردن وقتی چهره‌های ما را می‌دیدند می‌خندیدند. ولی.... 🌷ولی خنده آن‌ها هم دوامی نداشت. هنوز مشغول خوردن غذا بودند، كه دوباره بی‌سیم رله اعلام كرد: «پیرو پیام قبلی دندان‌های مصنوعی آشپز پیدا شده و اصلاً داخل دیگ آش نبوده. دندان‌ها از داخل دیگ خورشت قیمه پیدا شده.» حالا نوبت ما بود كه به ریش نگهبانان بخندیم. دسته آش‌خورها از خنده روده‌بُر شده بودیم و به هر نحوی نگهبانان را مورد تمسخر قرار دادیم. صبح باز هم بی‌سیم رله اعلام كرد كه جریان دندان‌های مصنوعی حقیقت نداشته و فرمانده منطقه خواسته با بچه‌ها شوخی كرده باشد. ولی آخر ما نفهمیدیم كه واقعاً حقیقت داشته یا نه. دندان‌ها داخل دیگ آش بوده یا داخل دیگ قیمه! : رزمنده دلاور احمد محسنی ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
ایمان داشته باش به چیدمانی که انجام میده بعضی وقتا باید یه نقطه بذاری باز شروع کنی، باز بخندی، باز بجنگی...💙
━━⊰🧡⊱ ﺭﻭﺯ ﻗﯿــﺎﻣـﺖ ﻧﯿﮑـے ﻫﺎﯾمــان ﺭﺍ ﺑـﻪ ﻣﺤﺒـــﻮﺏ ﺗﺮﯾـﻦ ﻓـــــﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿمــان ﻧﺨـﻮﺍﻫیــــم ﺩﺍﺩ... 🔥ﺍﻣـﺎ ﻣﺠﺒــﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮیـم ﺑﻪ ﮐﺴﯽ 🔥ﻧﯿـﮑﯽ ﻫﺎیمـان ﺭﺍ ﺑـﺪﻫیـم 🔥ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻨﻔــﺮ ﺑﻮﺩیـم 🔥ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩیم!!! 👥حق الناس... اوج حمــاقت است نه زرنـگے! زرنـگے بنـــدگے خــداسـت.😌 !💙  ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
. . . نور بیکران الهی مهربان‌تر از همیشه بر دل‌هایتان تابنده باد ✨💙
زندگی بالا و پایین زیاد داره فقط به خدا توکل کن خودش حلش میکنه رفیق شبتون در پناه خود خدا🌱💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ کس🎈 در هیچ جای زمین بقچه ای همراهش🎈 نیست که برایمان حال ِ خـوب بیاورد هـــــنر این است بلد باشیم🎈 شـــــاد باشیم و شـادی بیافرینیم🎈 ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺مردی به روانشناسی گفت: من تمام پولم را از دست داده ام، دیگر به آخر خط رسیده ام. 🌺دکتر گفت: آیا هنوز می توانی ببینی، بشنوی و راه بروی؟ مرد گفت: بله. دکتر: پس تو تقریبا همه چیز داری و تنهای چیزی که از دست داده ای پول است. 🌺فقط خواستم يادآوري كنم، فراموش نکنید يك سري از بهترين روزهاي زندگيتان هنوز اتفاق نيفتادند و در راهند.پس همیشه با امید زندگی کنید. 🌺بهترینها نصیبتان باد. ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
اعمال روز دحوالارض
🌷 🌷 🌷شب عملیات کربلای پنج، غسل شهادت کرد. کوله‌اش را از نارنجک لبریز، سربند یا زهرایش را بست. بند دلش را محکم کشید. پایش بی‌تاب‌تر از دل، با این همه، داوود بمب روحیه بود. وقت وداع، دست بچه‌ها را می‌چسبید. می‌‌گفت: سرت را بالا بگیر، سمت خدا. لبخند فوری. یک نفر آدم و این همه رفیق! بچه‌‌ها عاشق و دلباخته‌‌اش بودند. یک جورایی آچار فرانسه روحیه بود. شب عملیات کربلای پنج، [با] نارنجک‌‌هايى که توی کوله‌‌اش داشت، رفته بود؛ توی یک شیار زیر شنی تانک‌ها، نارنجک می‌‌انداخت. 🌷ظهر روز اول عملیات در شلمچه، فرمانده یک توپ ١٠٦ شده بود. شجاع و از قدرت تصمیم‌گیری بالایی هم برخوردار بود. با این‌که خیلی شوخ‌طبع بود. در معرکه جنگ، ولی با برنامه‌ریزی دقیق، از روی اصول با دشمن می‌‌جنگید. با یک قبضه توپ ١٠٦ حال تانک‌‌های بعثی را می‌‌گرفت. گلوله‌‌های توپ که تمام شد. گفت: تا من یک دستی به سر و روی این توپ بکشم، شما زودی برید و گلوله برام بیارید. _آخه از کجا؟! دویدیم و رفتیم. هر چه گشتیم؛ گلوله نبود. برگشتیم.... 🌷برگشتیم، دیدم پای توپ ١٠٦ تکیه داده، صورتش همه خونین. نرم نرم نفس می‌‌کشید. با سربند یا زهرا چشم‌‌هایش را بسته بود و ذکر می‌‌گفت: یا مهدی. یا زهرا. یا حسین شهید. زانو زدم، دستش را محکم چسبیدم. تمام صورتش، دست‌‌هایش، سرش، همه جایش ترکش‌باران شده بود. دستش، توی دستم بود، صدایش قطع شد. پریده بود. آسمانی آسمانی شده بود.... 🌹خاطره اى به یاد شهید معزز داوود رحیمی جعفرآبادی ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi