کانال رسمی شهید امید اکبری
دل من تنگ همین یک لبخند و تو در خنده مستانه خود، میگذری...نوش جانت اما گاه گاهی به دل خسته ما هم نظ
#سیره_شهدا 🌺
شب اومد سنگر ما، نمی شناختیمش گفتیم پتو نیست.
گفت اشکال نداره، همونجا یه برزنت کشید رو خودش خوابید.
صبح موقع نماز فرمانده گردان تعارفش کرد پیش نماز بایسته.
همگی شرمنده شدیم.
#شهید_حسین_خرازی🌹
🌸کانال شهید امید اکبری🌸
@shahidomidakbari
#سیره_شهدا
◽️یکی از بچه ها آمد پیش حبیب الله و برای اینکه خود شیرینی کند گفت: حبیب الله فلانی داشت پشت سر تو حرف می زد. یک مشت حرف پشت سرهم ردیف کرد که آن نفر درباره حبیب الله زده بود.
◽️علی القائده باید حبیب الله خیلی ناراحت می شد و از آن نفر تشکر می کرد که در جریان قرار داده اش.
✅اما حبیب الله اخم کرد و گفت: فلانی اگه پشت سر من این حرف را زده تو چرا خبرچینی می کنی و اسم اون طرف را میاری و میگی چی گفته. می خوای رابطه ما دو تا را بیشتر بهم بزنی؟ عوض اینا سعی کن کاری کنی که رابطه ی دو نفر رو به هم جوش بزنی نه با سخن چینی رابطه ها رو بیشتر خراب کنی.
#شهید_حبیب_الله_جوانمردی🌹
📚کتاب حبیب خدا، صفحه 126.
ڪانال #شهید_امید_اکبری🏴
@shahidomidakbari
🔹🌸🍂 🍂🌸🔹
🖋 #سیره_شهدا
👈 مشارطه، مراقبه،محاسبه
در دفترچه یادداشتش، از ڪارهایے ڪه مقید به انجامشان بود لیستے تهیه ڪرده بود به این شرح:
«خوشرفتارے با مردم، ذڪر روزهاے هفته، غذا خوردن با خانواده، اطلاع از اخبار، مسواک و بهداشت فردے، ورزش و پیادهروے، دروغ نگفتن، ادب در ڪلام، محاسبه اعمال روزانه.»
گاهے به سراغ دفترچه میرفت و این موارد را مرور میڪرد تا خیالش از بابت عمل بهتمامے آنها آسوده باشد.
#شهید_یدالله_قاسم_زاده♥️
#شَهید_اُمید_اَکبَرۍ🍂
@Shahidomidakbari
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🌹
هیچ گاه ندیدم که ما را به کاری امر و نهی کند،بلکه همیشه غیر مستقیم حرفش را می زد؛ مثلا، آخرشب می گفت:
"من می روم #وضو بگیرم. در روایات تاکید شده کسی که با #وضو بخوابد #شیطان به سراغ او نمی آید."
🌿نا خودآگاه ماهم ترغیب می شدیم و به همراه او برای #وضو گرفتن حرکت می کردیم.
#سیره_شهدا
📚برگرفته از کتاب علمدار. اثر گروه شهید هادی
کانال #شهید_امید_اکبری✨
@shahidomidakbari