🟢🟢🟢
🌠 «محمد صلی الله علیه و آله و سلم از قلبها وارد شد نه از دیوارها و این پیروزی، جاودانه است.»
.
ندا آمد که یک دیار به ظلم و جور نمیماند برپا و استوار! خاص و عام جزیره العرب امینش می نامیدند. انبوهی از پیامبران و فرشتگان برای مشایعت برگزیده خدا حاضر بودند. حضرت جبرائیل پیشاپیش استقبال کنندگان برای معارفه والا پیامدار در جبل النور میهمان بود و ملکوت هم یک دست در تب و تاب جشن بعثت؛ بعثتی که برای زدودن رنج های بشر مقدر شده بود. اشرف مخلوقات واسطه فیض زمین و آسمان شد.
آوازه خوبی های او فضای مکه را پرکرده بود. خورشید پرفروغ عالم تاب، طلوع نموده بود. نبض زمین و آسمان تندتند میزد. غارحرا، مرکز ثقل عالم شده بود و در انتظار بزرگترین خبر تاریخ؛ خبر بعثت دردانهای از جنس همان مردم اما با سیرتی آسمانی. شبه جزیره پر از حیرت و انتظار بود. جاهلیت عریان، عربده میکشید. خبرهای خوشی در راه بود. باطن زمین نا آرام بود. از غار حرا صدای گفتوگو میآمد. عشق از آسمان فرو میبارید. حال زمین و آسمان و سرزمین مکه از همه خوشتر بود. فرش، میزبان عرش شده بود. فقط خدا میدانست چه خبر است. قرار است رحمت و هدایت و کتاب الهی ارزانی بشریت گردد. همه گمشده های بشر یک جا داشت نازل می گشت. صدای عدالت به گوش می رسد. سرنوشت زمین و آسمان تقدیر گردید. مسیر حرکت مردمان از نو تعریف شد. محمد، مصطفی شد و کعبه در نوبت خانه تکانی. لات و عزی، لرزه بر اندامشان افتاد. ابوسفیان که شرافتش بار شترانش بود، از همه جاهلیت پریشانتر بود. دوگانه بعثت و جاهلیت شکل گرفت و امروز نیز همچنان بر صحنه گیتی ادامه دارد. قرار است مردم از آغاز بعثت بر گرد خانه خدا بچرخند و این آغازی بود تا ظهور. فرستاده خدا گل سر سبد همه خوبان شد. محمد بوی تمامی پیامبران گذشته را میداد. ابراهیم و عیسی و موسی همه در او جمع بودند. مقدمت مبارک ای رسول رحمت و هدایت و مهربانی! خوش آمدید رسول خوب ما، خوش آمدید!
ای والا پیامدار!
تو وعده غلبه حق را ندا دادی و این صدای دل نشین، در همه هستی پیچیده و مدام وجودمان را نوازش و پر از عشق و شوق و شور نموده است. ما به نام تو و برای حفظ و صیانت از راه تو قیام نموده ایم. چه خوب بود که آمدی! در نبرد اکنون و این روزهایمان سخت به تو محتاجیم. برای دین تو، سینه سپر نموده ایم .در برابر همه کفر غلیظ سفیانی امروز، بنام تو ایستاده ایم. یاریمان نما تا ورقی زرین بر پرونده دینت اضافه کنیم.
✳️ برگی از فضایل حضرت محمد(ص):
✅« میان جمع بشاش و گشاده رو و در تنهایی سیمای محزون و متفکر داشت. هرگز به روی کسی خیره نگاه نمی کرد و بیشتر اوقات چشم هایش را به زمین می انداخت. در سلام کردن به همه حتی بردگان و کودکان پیشدستی می کرد. اغلب دو زانو می نشست و پایش را جلوی کسی دراز نمی کرد. هر گاه در مجلسی وارد می شد نزدیک ترین جای خالی را اختیار می کرد. اجازه نمی داد کسی جلوی پایش بایستد و یا جا برایش خالی کند سخن همنشین خود را قطع نمی کرد. بیش از حد سخن نمی گفت، آرام و شمرده، وهیچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمی ساخت. در حیا و شرم بی مانند بود.از بیماران عیادت می کرد.
✅جز در مقام دادخواهی اجازه نمی داد کسی در حضور او علیه دیگری سخن بگوید یا سعایت نماید. کینه کسی را به دل نمی گرفت و در صدد انتقام بر نمی آمد. اگر کسی به حریم قانون تجاوز می کرد مطلقا گذشت و مجامله نمی کرد. حساسیتش در مقابل ناملایمات از حد حزن و اندوه تجاوز نمی کرد. می گفت: کسی که رحم در دل ندارد خدا هرگز به او رحم نمی کند. با کودکان با مهر و عطوفت رفتار می کرد. کسانی را که در آسایش خانواده خود کوتاهی می کردند از رحمت خدا دور می دانست. در مقام دعا می گفت: خدایا از بیکارگی، تنبلی و زبونی به تو پناه می برم. زواید معیشت را از زندگانی خود حذف کرده بود.
✅جامه خویش را وصله می کرد. با دست خویش شیر می دوشید و دست آس می کرد. روزی چنین گفت: اقوام و ملل پیشین دچار سقوط شدند که در اجرای عدالت تبعیض روا داشتند: هرگاه یکی از طبقات بالا جرمی می کرد از مجازات معاف می کردند و اگر از زیردستان بود او را مجازات می کردند. روزی به مسجد رفت و گفت: اگر به کسی از شما ستمی از من رفته و از این رهگذر حقی بر ذمه من دارد من حاضرم به قصاص و عمل متقابل تن دهیم...»
✍ #عباس_بهرامی_مشعوف
#عید_مبعث_مبارک
#باز_نشر ۱۴٠۳/۱۱/۸
•┈┈••✾☘️🕊☘️✾••┈┈•
@harffe_hesab 💠
#لطفا_عضو_شوید🍃🌸🍃