✅شهید گمنام
🔺 طلائیه بودیم. بیل میکانیکی داشت روی زمین کار می کرد که شهید پیدا شد . همراهش یک دفتر قطور اما کوچک بود، مثل دفتری که بیشتر مداح ها دارند.
🔻برگ های دفتر ، گل گرفته بود. باز کردنش زحمت زیادی داشت. صفحه اولش را که نگاه کردم بالایش نوشته بود عمه بیا گم شده پیدا شده.
🎙 راوی: #محمد_احمدیان
منبع: خط عاشقی 1، خاطرات عشق شهدا به امام حسین و روضه های کربلا، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران.
#روایتگری
#سیره_شهدا
➕ به ستاد شهید صادقی بپیوندید👇
🆔 @shahidsadeghi
🔰 #سیره_شهدا | #حق_ماموریت
🌟در مدت ۲۵سال زندگی مشترکمان، هيچگاه احمدآقا مسائلكاری را به خانه نياورد. میگفت مرد بايد مسائل كارش را پشت در بگذارد و وقتی داخل خانه هست، فقط حواسش به اهل خانه باشد. همين مسئله خودش راز خوشبختی است. يكبار نشد حقّ مأموريتش را به خانه بياورد. میگفت «حقّ مأموريت مال ما نيست. من فقط يک حقوق دارم.» او حق مأموريتش را هميشه به نيازمندان میبخشيد. حواسش به همسايهها بود.بچّهها عادت كرده بودند اگر لباسشان سالم و اندازه بود، همان را شبعيد هم میپوشيدند. به آنها میگفت «هر وقت لازم بود خريد كنيد.» اما عيد غدير خم حتماً به بچهها عيدی میداد. از اينكه جوانها كمتر به مسجد میروند، دلخور بود. با صدای بلند به اعضای هيئت اُمنای مساجد میگفت «مسئوليت را به جوانها بدهيد و بگذاريد آنها مديريت كنند!» خيلی به جوانها اعتماد داشت.
💬راوی: همسر شهید
🌷شهید مدافعحرم احمد اسماعیلی🌷
◽خودروهای شخصی راهیان نور
◽ستاد شهید اسماعیل صادقی
➕لینک پیوستن به کانال
📲https://eitaa.com/shahidsadeghi