🏴درگذشت سکینه دختر امام حسین علیهالسلام
▪️حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام، از زنان بزرگ اسلام و نواده ی امام علی ع در حدود سال ۴۲ هجری قمری در مدینه به دنیا آمد. او دارای صفات اخلاقی نیکو، و بخشش و کَرَم بود. وی بیان قوی داشت و در شعر و ادب مهارت داشت.
▪️او همسر عبداللَّه بن حسن ع پسر عموی خود بود و مادر وی حضرت رباب س است. او با کاروان کربلا و خانواده از مدینه راهی کربلا شد و در ۱۹ سالگی پدر و بستگان را از دست داد و رنج اسارت کشید و یکی از راویان آن حادثه عظیم است. پس از واقعه عاشورا در مدینه رحل اقامت گزید و در ۵ ربیع الاول سال ۱۱۷ در ۷۵ سالگی وفات یافت.
#تقویم_تاریخ
#5ربیع_الاول
#سکینه_بنت_حسین
هدیه کنید به روح این بانوای بزرگوار حضرت سکینه سوره حمد با صلوات
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🌹کانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
@shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
📌رحلت ملا محمد تقی مجلسی
🔹محمدتقی پسر ملا مقصود علی در سال ۱۰۰۳ق در اصفهان، پایتخت صفویه، متولد شد. پدرش مقصودعلی مجلسی اهل علم و ادب و ترویج مذهب شیعه بود و با تخلص «مجلسی» شعر میسرود.
🔸محمدتقی در سال ۱۰۳۴ق در ۳۱ سالگی به نجف رفت و در ۳۳ سالگی از محدثان حوزه نجف، اجازه نقل حدیث گرفت؛ سپس به اصفهان بازگشت و در مسجد جامع اصفهان به تدریس مشغول شد.
🔹محمدتقی مجلسی علاوه بر پدرش، از چند استاد بهره برد که مشهورترینشان شیخ بهائی و میرداماد بودند. اساتید دیگر او عبارتند از ملا عبدالله شوشتری و امیراسحاق استرآبادی.
🔸محمدتقی مجلسی نخستین کسی بود که پس از ظهور صفویه، حدیث شیعه را نشر داد و پس از شیخ بهائی و میرداماد، در اصفهان نماز جمعه اقامه میکرد. شهید مطهری ایشان را از علمای بسیار بزرگ و صاحب تألیفات و مقامات معنوی فراوان توصیف کرده است.
🔹محمدتقی مجلسی شاگردانی تربیت کرد که برجستهترینشان پسرش، محمدباقر مجلسی، مشهور به علامه مجلسی بود که بحار الانوار را نوشت.
🔸آثار ملا محمد تقی مجلسی عبارتند از: روضه المتقین، لوامع صاحبقرانی، ریاض المؤمنین در شرح صحیفه سجادیه، چهل حدیث از معصومین، شرح زیارت جامعه و...
🔹محمدتقی مجلسی در ۱۱ شعبان ۱۰۷۰ در اصفهان درگذشت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.
#تقویم_تاریخ
#شعبان_۱۱
#ملا_محمد_تقی_مجلسی
📌اعدام دکتر حشمت، یار میرزا کوچکخان به دستور حاکم گیلان
🔹ابراهیم حشمت طالقانی، زاده ۱۲۶۴ش اهل روستای شهراسر طالقان بود. اواخر مشروطه به عنوان پزشک نظام خدمت میکرد و سرکوب مشروطه خواهان تاثیر عمیقی بر اندیشهاش گذاشت. او در تهران با کوچک جنگلی آشنا شد و با بازگشت میرزا به رشت پس از تبعید، جزء اولین افرادی بود که با او همراه شد. آنها جنبشی درجهت انقلاب مشروطه در غرب گیلان پایهگذاری کردند.
🔸او همچنین با احداث آبراهی، به داد کشاورزان لاهیجانی که شالیزارهایشان در معرض بی آبی بودند رسید. این آبراه با نام حشمترود هنوز در گیلان جاری است.
🔹دکتر حشمت دومین عنصر انقلابی نهضت جنگل است و دوشادوش میرزا کوچکخان در تهییج مردم و سازماندهی جنگلیها و تأسیس ارتش ملی گیلان برای مبارزه با نیروهای اشغالگر روسیه تزار و انگلستان حضور داشت و البته دائم در اندیشه خدمت به مردم و رشد فرهنگ بود و در بین مردم از احترام ویژهای برخوردار بود.
🔸وی پس از مدتها كه به همراه نهضت مشغول مبارزه بود، از جانب مقامات نظامی دولت به تسليم دعوت شد. آنها برای او امان نامه در پشت جلد قرآن فرستادند. دكتر هم به علت ایمان به مبانی دین، سوگند را باور كرد و به همراه ۲۷۰تن از یاران تحت امرش خود را تسليم کرد. اما بدرفتاری فرماندهان نظامی، در همان لحظات اول وی را متوجه اشتباهش نمود.
🔹پس از مدت كمی، محاكمه او صورت گرفت و بدون حق دفاع برای دكتر حشمت، حكم از پيش انشا شدهای قرائت و طبق آن دكتر حشمت به اعدام محکوم شد. وی در ۲۱ ارديبهشت ۱۲۹۸ در رشت به دار آويخته و همانجا مدفون گرديد.
#تقویم_تاریخ
#اردیبهشت_۲۱
#اعدام_دکترحشمت
👤 هند بنت عتبه (هند جگرخوار)
هند بنت عُتْبَه، مشهور به هند جگرخوار، زنی شناختهشده از خاندان قریش، همسر ابوسفیان و مادر معاویه بود. او در ابتدا با «خوص بن مغیره» ازدواج کرده بود، اما بعدها به عقد ابوسفیان درآمد. با شروع دعوت پیامبر اسلام (ص)، هند به یکی از سرسختترین دشمنان اسلام تبدیل شد.
⚔️ پس از کشتهشدن پدر، برادر و پسرش در جنگ بدر بهدست مجاهدان بنیهاشم، کینهای عمیق در دلش نشست. او سوگند خورد که انتقام بگیرد و برای اجرای این نقشه، غلامی به نام «وحشی» را تحریک کرد تا حمزه، عموی پیامبر را در جنگ اُحد به قتل برساند.
🔹 پس از شهادت حمزه، بدنش را پاره کرد و جگر او را به دندان گرفت. این رفتار، او را به نام «هند جگرخوار» در تاریخ معروف ساخت؛ زنی که کینه را با خشونتی عجیب نشان داد. حتی گوشها و بینی برخی شهدای مسلمان را برید و از آنها گردنبند ساخت.
🌿 هند سالها بعد، در فتح مکه، در برابر قدرت اسلام به اجبار تسلیم شده اسلام آورد و بههمراه دیگر زنان نزد پیامبر آمد و با ایشان بیعت کرد.
📜 تاریخ مرگ هند، ۳۰ ذی الحجه سال ۱۴ هجری ثبت شده است.
#تقویم_تاریخ
#ذیالحجه_۳۰
#هند_جگر_خوار
#تقویم_تاریخ
🔹اعدام میرزا رضا کرمانی
21 مرداد 1276
میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر در کرمان زاده شد . پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیلالملک در کرمان ، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود ، مهاجرت کرد و به یزد رفت. در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت.
میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد ، روضهخوانی و پامنبری خوانی هم میکرد. از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت. در این شغل موفقیتهایی به دست آورد و کم کم نزد تجار تهرانی اعتباری کسب کرد . از حاج ملاحسن ناظم التجار ، بازرگان معروف تهرانی ، شال ترمه به امانت میگرفت و در خانههای اعیان و شاهزادگان پایتختنشین به فروش میرساند . شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد که بعدها به عالم سیاست روی آورد.
او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش کالا ، نفوذ کلمهای در بین زنان که عمده مشتریان او بودند کسب کرد و بعدها در مقدمات شورش تنباکو از این نفوذ کلمه به خوبی استفاده کرد . او پیام میرزای شیرازی در باب تحریم تنباکو را تا کنج خانه های اعیان شهر می برد و همگان را به اطاعت از مرجع تقلید عصر فرا میخواند. البته این اقدام میرزا رضا، بعدها اسباب دردسر او شد.
میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدینشاه را درخت کهنه پوسیدهای میدانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود. میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید: "وقت ظهرناصرالدین شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند به قرق و بیرون کردن مردم بپردازند چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم. شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت، ناهار یکساعت بعدازظهر هم باشد نقلی ندارد.
شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو نفر زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت "حاجی حسنعلی خان مرا بگیر" حاج حسینعلی خان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بیحس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، شاه آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید..." ظاهرا مظفرالدین شاه مایل به قتل میرزا رضا نبود. ولی بالاخره تصمیم خود را گرفت.
میرزا رضا را برای بردار کردن به میدان مشق بردند . گزارش لحظه به لحظه اعدام او نشان میدهد که تا آخر هم از کار خود پشیمان نشده بود و به این کار ایمان داشت. سخنان و رفتارهای او در آخرین لحظات نشان از بی باکی در مقابل مرگ است. یک نقل قول شفاهی میگوید هنگامی که امیر تومان ارغون پدر سرهنگ ارغون ( معروف به سرهنگ نمره یک ) که مسؤول دار زدن میرزا رضا بود ، او را برای دار زدن میبرد گفت : پدر سوخته شاه را کشتی ، حالا میبینی که میبرند دارت بزنند ، میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازهات نخواهند رفت ، ولی میبینی که برای اعدام من این همه تشریفات برگزار کردهاند ! گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: محب آل محمد غلام هشت و چهار فدای مردم ایران رضای شاه شکار!