eitaa logo
🌹ڪٰانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
6.6هزار ویدیو
127 فایل
کانال #شهید_صالحی زیر نظر خانواده شهید بزرگوار اداره شده و مطالب توسط ادمین بارگذاری می شود. 🌐کانال شهید احمد صالحی مله: @shahidsalehi72 📍ارتباط با ادمین(ارسال خاطرات؛فیلم،عکس،صوت،متن): @shamesozan @abolfazlsalehii
مشاهده در ایتا
دانلود
تاکسی شدم آمدم! 💠از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچه‌های هیئت صحبت کند. آن شب جمعیتی منتظر بود؛ هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از ۹ شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخست‌وزیری تلفن زدم و پرس‌وجو کردم؛ گفتند: «آقای رجایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.» 💠در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می‌گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت: «آقا سید! یک نفر بغل‌دست من نشسته که با آقای رجایی مو نمی‌زنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بله؛ خود آقای رجایی است. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمی‌آمد! رفتم جلو و گفتم: «آقا، سلام. شما اینجایی؟! دو ساعته حيرون شما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!» گفت: «تیم حفاظت نمی‌خوام! سوار تاکسی شدم آمدم!» 💠 از کتاب مرحوم (فرمانده گردان میثم لشکر حضرت رسول (ص)) 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
طنز رزمندگان دفاع مقدس 💠طومار ▫️اوضاع تدارکات بد جوری به هم ریخته بود، آه در بساط نداشتیم و پاسخ مسئولان بالاتر همیشه بردباری، امید به فردا و توکل بود. فرمانده مقر ما آدم اهل شوخی و مزاحی بود، یک روز گفت: « می‌خواهم به عنوان گزارش کار سیاهه ‌ای از اجناس موجود در تدارکات تهیه کنم و برای مقامات لشگر بفرستم.» طوماری تهیه شد،‌ همه امضا کردیم، شرح بعضی اقلام چنین بود: «نخود، چهار عدد، لوبیا پنج عدد، روغن نباتی جامد یک گرم، برنج دم سیاه فرد اعلا دو مثقال، و به همین ترتیب تا آخر، بعضی از بچه‌‌ها در محل امضا یا اثر انگشت خود گوشه و کنایه‌‌هایی نوشته و طرح و تصویرهای زیبایی کشیده بودند و طومار به یاد ماندنی شد. 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
از صفات بارز احمد جان، خوش قول بودنش بود.... احمد آقا همیشه خوش قول بود و سر قولش می ایستاد آخرین پیامکی که بین ما انجام شد ازش سوال کردم کی میای ساری دلمون تنگ شد گفت حدودا یک‌ماه دیگه هستم ساری. روز تشییع پیکر احمد جان دقیقا یکماه شده بود...و مثل همیشه سر قولش ایستاد...😔😔 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
طنز جبهه ▫️آن شب دنبال شلوغ کاری بودیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند! فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد. گذاشتیمش روی دوش بچه‌ها و راه افتادیم. با گریه و زاری یکی می‌گفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟». یکی می‌گفت: «تو قرار نبود شهید شی». یکی عربده می‌کشید. یکی غش می‌کرد! در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعاً گریه و شیون راه می‌انداختند! جنازه را بردیم داخل اتاق طلبه ها این بندگان خدا که فکر می‌کردند قضیه جدیه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.». رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم می‌خوام باهات بیام!». بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از بچه ها از ترس غش کردند ما هم قاه قاه می‌خندیدیم! خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
▫️یکی از سرکرده‌های اشرار، شخصی به اسم «عید محمد بامری» معروف به «عیدوک» بود. حاج قاسم گفت با ترفندی عیدوک را دستگیر کردیم. رفتم خدمت آقا تا این خبر مهم را به ایشان بدهم آقا خوشحال شدند. بعد فرمودند چطور او را گرفتید؟ گفتم با او قرار گذاشتیم و سر قرار دستگیرش کردیم. آقا فرمودند یعنی به او امان دادید؛ بعد دستگیرش کردید؟ همین الآن بروید او را آزاد کنید.! عرض کردم آقا آزادش کنیم؟! فرمودند بله. شما به او تأمین داده‌اید، آمده. اسلام اجازه چنین کاری نمی‌دهد. از همان‌جا مستقیم رفتم زندان به عیدوک گفتم «مقام معظم رهبری، حکم به آزادی‌ات دادند. برو آزادی!. باور نمی‌کرد گفت «من از زندان بیرون نمی‌روم». وقتی فهمید خبر درست است از مریدان آقا شد و همکاری مؤثری با ما کرد... علی شیرازی از رفاقت 40 ساله با قاسم 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
▫️من یک سربازم.... حاج قاسم بسیار زیرک و باهوش بود. روزی در یک جلسه خصوصی فردی به ایشان اظهار ارادت و نزدیکی میکند و می گوید: شما دارید این همه زحمت می کشید، اما قدرتونو نمیدونن و فلان و بهمان. می گوید: شما ناراحت نباشین، من یه سربازم. نهایتش میگن برو یه جا دیگه نگهبانی بده، منم میگم چشم. اینکه ناراحتی نداره… نقل از : حمید حسنی سعدی همرزم حاج قاسم 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
طنز جبهه ها خمپاره ۶۰ ......... عزرائیل بسیجی ..........آهنربا دوشکا ..........بلبل خط کلاشینکف ........کلاغ کیش کن قاطر ............. ترابری ویژه مین ضد نفر گوجه ای ....... پابوس نماز شب ............پا لگد کن آفتابه .......... تک لول مواد شیمیایی ...... شمر بن ذی الجوشن 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
پرازغم ولی یادماندنی 👈 وقتی که در تصاویر یا خبرها می خوانم یا می بینم که اسرائیل برسرمردم بی پناه غزه بمب فسفر می اندازد یاد دوره دفاع مقدس و بمب های فسفری می افتم و هنوز گاهی که آن زمان ها و بمب ها را تجسم می کنم به خود می لرزم. و یاد شعر صادق آهنگران که می خوند: شمعِ شبهای دوعیجی می‌شدیم؛ میدونید این مصرع یعنی چی؟! عراق تو منطقه دوعیجی بمبِ فسفری می نداخت. فسفر وقتی با اکسیژن هوا ترکیب بشه شعله‌ور میشه، رزمنده ها که زیر این بمب ها گیر می کردن، فسفر به تن‌شون می‌چسبید، و با هیچ وسیله ای دیگه خاموش نمی شد و اونا می‌سوختن و می‌سوختن و می‌سوختن... و چه رزمندگانی که سوختن و باد خاکستر هاشون رو برد... به خدا قسم که ما خیلی مدیونیم! چه خون هایی ریخته شد تا ماها شاید بیدار بشیم، تا شاید بیایم پایِ کار و کاری کنیم ✍ ارجمندی 👈 فاستقم کماامرت 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
چه زود بزرگ‌ شدی و مسئولیت پذیر؛ چه کردی که انتخاب شدی برای لقای الهی؛ فکر دلتنگی های دنیایی ما را نکردی که از دنیا و ....بریدی. چه معصومانه می نگری و افق نگاهت به وسعت آسمان هاست. پرچمی که از دوران نوجوانی بدست گرفتی و قدم در راهی گذاشتی که به شهادت ختم شد. 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 🌐 @shahidsalehi72
🌱 کت و شلوار دامادی‌اش را خیلی دوست داشت.♥️ تمیز و نو در کمد نگه داشته بود. به بچه‌های سپاه می‌گفت: «برای این که اسراف نشود ، هر کدام از شما خواستید داماد شوید ، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیه‌ی من برای شماست.» کت و شلوار دامادی محمد حسن ، وقف بچه‌های سپاه شده بود و دست به دست می‌چرخید. هر کدام از دوستانش که می‌خواستند داماد شوند ، برای مراسم دامادی‌شان همان کت و شلوار را می‌پوشیدند. جالبتر آن که هر کسی هم آن کت و شلوار را می‌پوشید به شهادت می‌رسید...🙂🍂 🕊 🌹کانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
🌱 همیشہ یک سفارش به ما میکرد. می گفت: « اگه در معرض قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون فرار کنید ، خودتون رو با خواندن 📖 و 📿 یا ، 📚 و ⚽️ مشغول کنید ؛ تا حواستون از اون محل و از اون پرت بشه. 🕊 ‌🌹کانٰال‌شَھٖید اَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
اهمیت دادن به اقامه ی نماز اول وقت از خصائص بارز احمد آقا بود و بارها میشد از دانشگاه که به شمال می آمدند و هنگام اقامه ی نماز می شد با همان چمدان و وسایل همراهش برای اقامه نماز به مسجد می رفتند و بعد به منزل می آمدند. تا آنجا که به یاد دارم تحت هر شرایطی نمازش را اول وقت می‌خواندند. شاهد گفته هایم دو تصویر به جا مانده از نماز در شرایط متفاوت است تصویر بالا👆در حین فعالیت فرهنگی اجتماعی تصویر ذیل نماز در مأموریت 👇 ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 📲اینستا | ایتا | تلگرام : @shahidsalehi72 🌹کانٰال‌شَھٖید اَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 shahidsalehi72@ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━