*#به مناسبت اربعین حسینی (ع) از شبکه پنج پخش میشود*
💠 سفرنامه اربعینی دختران #ما_هم در «همسفر من»
💠سفرنامه «همسفر من» به همراه برپایی پویشی به همین نام یکی از تازههای شبکه پنج سیماست که به مناسبت نزدیک شدن به ایام اربعین حسینی (ع) از چهارشنبه 8 شهریور روانه آنتن میشود.
#به گزارش روابط عمومی شبکه پنج؛ مجموعه #مستند «همسفر من» با #شعار زیارت اربعین به #نیابت شهدا گزارشی از سفر کاروان دختران نوجوان و جوان فعال در فضای مجازی با #روایتگری حجتالاسلام و المسلمین #مسلم داوودنژاد است که در 10 قسمت به روی آنتن میرود.
#این کاروان یک شهریورماه از تهران حرکت خود را آغاز میکند و سوم شهریور از مرز ایران خارج شده و به سمت نجف حرکت میکند.
#در این مسیر چند تن از دختران کشورهای حوزه مقاومت اسلامی و فرزندان شهدا به این کاروان اضافه میشوند و سپس در طریقالحسین تا کربلا راهی میشوند.
💠«همسفر من» کاریست از #قرارگاه مجازی شاهد که #از 8 تا 17 شهریور حوالی #ساعت 22:40 پخش و روز بعد حوالی #ساعت 15:45 بازپخش میشود.
#این مجموعه همزمان #ساعت 20 و 13:30 از شبکه #امید نیز روانه آنتن میشود.
#همسفر_من
#سفرنامه
#ما_هم
🏴ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
🏷 #مالک_اشتر_گردان_مالک
.
🩸بیاد #سردار #شهید علی اکبر #آویش ( #آمل) #فرمانده #گردان #زرهی #قرارگاه #خاتم_الأنبیاء، #جانشین #گردان #مالک #لشکر #ویژه ۲۵ #کربلا.(🌷 شهادت ۴ دی ۶۵ کربلای ۴)
.
▫️در ۲۶ مهر ماه 1334 در روستای « ترا» از بخش لاريجان شهرستان آمل بدنیا اومد.#مادر_شهید: شبی خواب دیدم، فردی نورانی، قنداقه ای را به من هديه می دهد و می گوید: اين فرزند شماست، بايد نام او را "علی اكبر" بگذاريد، اين فرزند پاک است و در آينده دارای مقامی والا می شود. با ديدن اين خواب تا تولد علی اكبر، شبی را بدون وضو سر بر بالين نگذاشتم.
.
🔖 #خواهر_شهید : یه روز بهم گفت خواهر جان! همیشه قبر گمنام و بی شمع و چراغ حضرت فاطمه زهرا (س) در نظرم می آید؛ دوست دارم روزی بشود که من هم جسدی نداشته باشم و گمنام بمانم. اگرهم دارم، يک مشت خاک بیشتر برای شما سوغات نیايد.۳۱ سال مفقود بود و یک مشت خاک از برادرم برگشت.
.
🔖 #همسر_شهید : شبی که علی اکبر شهید شد ، من تو بیمارستان بودم و پسرم اکبر بدنیا اومد.بعد از شهادت علی اکبر شبی اکبر خیلی گریه می کرد به همراه اکبر بقیه بچه ها هم گریه می کردند منم خیلی خسته شده بودم بچه را زدم گفتم: من که مردم، بابات هم که رفت تو چرا داری جون منو می گیری؟ خوابیدم. در عالم خواب دیدم علی اکبر به من می گه: من نرفتم، بلکه همیشه پیش شما هستم. دل بچه درد می کنه. پاشو یه نبات درست کن تا بچه بخوره. در همین حین احساس کردم بلند شدم و نبات درست کردم و دارم به بچه می دم ولی به خودم آمدم دیدم دارم به بچه شیر میدم لحظاتی نگذشت که بچه آروم شد.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا