eitaa logo
-ڴنبد آبے شݪمچہ🍃💚
8.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
29 فایل
•| السلام علیک یا فاطمه الزهرا |• • • #اللهم_عجل_لولیک_الفرج • • •|اسفند هزار سیصد نود نه|• • • #سلامتی_تعجیل_در_فرج_امام_زمان_عج_صلوات • • مجنون عمه سادات زینب (س) • • • • #ادمین_گنبدآبی_دعا_کنید🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(: دیشب داشتم با یکی صحبت میکردم همش از مولا علی میگفتم... این پیام اشکمو در اورد💔 خیره ان شاالله(: ممنون از محبت هاتون...
- ما غیرِ ، با احدی کار نداریم:)
؛ باید جرأت کارهایی که دیگران می ترسند‌انجام بدهند را به خود داد .
شهید آقاحسن باقری.m4a
1.73M
صدای خوشگلو فقط شهدا داشتن♥️ @shahidshalamche_8
بر ما خرده نگیرید که چرا روز و شبمان لبریز از یاد شهداست.... که اگر یاد شھیدی در دل، خانه کرده نه از پاکیِ دلِ ما... که از لطف و عنایت شھید است....♥️ شادی روح @shahidshalamche_8
حضور همسر شهید مهدی قاسمی در کانال گنبد آبی افتخاری برا ما♥️☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سی نهمین روز از چله زیارت عاشورا
_
+آقای‌ قاضی؛ گناهکارم دفاعی‌ام از خودم ندارم ... -تبعیدش کنید نجـف"
[خستم آقا]
سلام شبتون بخیر✨ فردا براتون روایتگری میکنم... قول داده بودم امتحاناتم شد انجام بدم لینک کانال بدین ب دوستاتون تا بیان... یا این پیام فورواد کنید براشون همراه روایتگری باشن✨🦋 @shahidshalamche_8
بسم رب شهدا...
کوله هاتون ببیندین چمدون هاتونم جمع کنید🚌 زیاد وسیله نیارید چون قرار ت این سفر سبک بال بریم برگردیم
سربند بزن.. پیکسل بزن .. لباس خاکی های خادمی رو در بیار ... اتوبوس فقط منتظرِ توعه... بدو جا نمونی ....
بنا به رسم کاروان های راهیان نور مقصد اول دوکوهه اس چشماتو باز کن ... رسیدیم دوکوهه... از اتوبوس پیاده شدیم ... یه تابلو چشممون رو میگیره ... دوکوهه، السلام اِی خانه ی عشق ...♥️
کل کاروان ها اسکانشون تو ساختمون جدیداست... ولی چون کاروان ِ ما دیر رسیده ، جا شو گرفتن... خیلی شلوغه اخه.. یه اسکان دادن بهمون تو ساختمون قدیمی ها ... گردان مقداد... وای ...باورت میشه ؟ رو همون تخت هاااا.. تو همون اتاقاااا.... مهمون وی‌آی‌پیِ شهدا شدیم امشب ... همینقدر خصوصی ...
وسایل تو بزار ... تختا مشخص شد دیگه وقتشه بریم نماز جماعت ... وای ... کی فکرشو می‌کرد دوباره دعوت شیم؟😭 حسینیه ی حاج همت .... اول یه زیارت با شهداش ... بعد هم داخل حسینیه و نماز ....
نوشته های دور حسینیه رو بخون... دونه دونه اشو خادمااا زحمت کشیدن و نوشتن ... عکس های بالای حسینیه رو نگاه کن.. همه ی این چشما، این نگاه ها اینجا یروزی بودن.. یه نمازی خوندن...
بعد نماز سفره ی شام و میندازن .. میگن اگه دیر بجنبی درب ورودی بسته میشه جا میمونی از گردان تخریب ... راه میوفتی ... چفیه رو سرت ... با فاصله گزاری ، پشت درب وایسادی..
راه میوفتی .. چشم ، چشمُ نمیبینه.. فقط صدا میاد... صدای خادما ...صدای راهنمایی ها... صدای قدم زدن بقیه هم گروهی ها رو خاکای بیابون... حتی نمیفهمی کجایی فقط راه میری پشت هم...
یکی از فرمانده ها میاد صور فلکی نشون میده تو آسمون.. بهت میگه بچه های رزمنده وقتی شبا تو بیابونا گیر میکردن چجوری راه و پیدا میکردن... از طریق ستاره ها..
از دور یه نوری میبینی روی زمین .. معلومه یه ساختمونیه.. خب انگاری داریم میرسیم.. نزدیک تر که شدیم میبینی فقط فانوسه دور یه ساختمونی ... یه حسینیه اینجاست ...
کدوم حسینیه ؟؟ همون حسینیه ای که خودِ حاج همت دیوارشو خشت به خشتِشو با بسیجی ها ساخت ...
با کمک خادمااا میشینی ... روضه شروع میشه :) عادتِ بچه های ِ تخریب میدونی چیه؟ اونا همیشه با نامِ مادر(س) کارشونو شروع میکردن:)