eitaa logo
🌷از تبارشهیدسلیمانی🌷
230 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
50 فایل
سلام خیلی خوش اومدید در این گروه می تونید زندگی خودتان و اطرافیانتان رو تغییر بدهید خوشحال میشیم عضو بشید https://eitaa.com/joinchat/2860843019C6dfc20980e نقد و پیشنهادات https://abzarek.ir/service-p/msg/867111
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 📝 توي يکي از مأموريت هاي شناسايي اش در کردستان، يکي از نیروهای ضد انقلاب را اسير کرده بود. چند ساعت که راه مي آيند، هوا تاريک مي شود. تا مقر نيروهاي خودي فاصله زياد بوده است. ابراهيم جاي امني را پيدا مي کند. تصميم مي گيرد شب را آن جا استراحت کند و صبح دوباره بزند به راه. دست و پاي آن اسير را مي بندد و مي خوابد. نيمه هاي شب از خواب بلند مي شود. وضو مي گيرد و مشغول خواندن نماز شب مي شود. صبح آن اسير، مي گويد: «حال و هواي ديشبت، و آن گريه هاي سر نمازت، من را زير و رو کرد؛ راستش را بخواهي، من اصلاً فکر نمي کردم، شماها اين قدر روح لطيفي داشته باشيد.» چند روز بعد، آن اسير پيش بروجردي توبه کرده بود؛ همان روز هم رفته بود جزء نیروهای مردمی.