#ده_وظیفه_مهم_جوان_مومن_انقلابی #در_انتخابات #رهبری

🔸 دانش‌آموخته کارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام 🔹 مدیر گروه اقتصاد موسسه شناخت 🔸نویسنده کتاب های «استکبار اقتصادی در قامت علم»، «اندیشه سیاسی اقتصادی آیت الله شاه آبادی»، «آموزش و پژوهش در اقتصاد و مالیه اسلامی» و ... #سیدرضی #مجلس_تمدن_ساز حجت الاسلام سیدمحمدرضا رضی کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس(کدانتخاباتی508)

اگر ما از امید حرف می زنیم از سر شکم سیری نیست اگر ما از آینده روشن تر صحبت می کنیم از سر ندانستن درد مردم نیست اگر ما مردم را دعوت به مشارکت می کنیم از سر دلسنگی و آگاه نبودن از مشکلات نیست ما به امثال سیدرضی امید داریم و این امید یک امید واهی نیست یک امید کاملا واقعی است یک امید کاملا منطقی و از سر آگاهی است... باذن الله... #سید_رضی ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 حجت الاسلام سیدمحمدرضا رضی کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس(کدانتخاباتی508)

سید رضی از دیدگاه فقیه مجاهد آیت الله سیفی مازندرانی خلاصه نظر فقیه مجاهد، آیت الله سیفی مازندرانی دامت تاییداته درباره حجت الاسلام رضی: ما باید قدرت شما را در مجلس ببینیم و محک بزنیم و نمی‌شود الان قضاوت عادلانه‌ای داشت اما در میان بزرگوارانی که از قم نامزد شده‌اند از نظر بنده، مُتَیَقَّن(کسی که به شایستگی‌اش یقین داریم) شما هستید. واقعا بنده اینگونه احساس میکنم. انشاءالله بتوانید نماینده و روحانی شایسته‌ای در مجلس باشید. #مجلس_تمدن_ساز #انتخابات_قم #سید_رضی کد انتخاباتی: ۵۰۸ حجت الاسلام سیدمحمدرضا رضی کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس(کدانتخاباتی508)

📚زیارتنامه📜♥️ #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها به نیابت از #شهید_تورجی_زاده🌹برای امر فرج و حاجت روایی همه بزرگواران✅... 🌻======✨=======🌻 🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِك🌸....🤲 🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃 🌻======✨=======🌻 🌼التماس دعای فرج🌼 #شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯

#سلام_اربابم_حسین ڪربَــلا.. قربانگاهی در تاریخ نیست! ڪربَــلا.. قربانگاهی است در درون تو! ڪھ فقط عاشق‌ها اذن ورود بھ آنرا دارند..!💔 #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله ـ‌#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩  @shahidtoraji213

💐ای شیعه ی مرتضیٰ علی تا آخر گوش کن و لذت ببر حمدو‌ شُکرِ خدا یادت نره الحـــــمدلله الذی جعلنامن المتمسکین بولایة مولی الموحدیـــن امیرالمؤمنیـــــن و اولاده المعصومیــن صلوات الله علیهم اجمعیـــن بهرِ فرجِ وارث حیدر صلـــــوات✨🤲✨ ـ‌#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩  @shahidtoraji213

📢 بشارت آیت الله توکل در مسجد مقدس جمکران : ان شاء الله ظهور را خواهیم دید و پرچم انقلاب را همین رهبرمان به دست #امام_زمان می دهند. یا صاحب الزمان 🌸 لبیک یا مهدی 🌺

#سلام_مولای_من 🍂بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی... اگر قدم بگذاری به چشم بارانی... 🍂بیا که بی تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟! #سلام‌‌آقای‌خوبیها امام زمانم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #لبیک‌یا‌مهدی #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ـ‌#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩  @shahidtoraji213

🔷اعلام چارچوب اولیه آتش‌بس و مبادله اسرا در غزه الجزیره به نقل از برخی منابع چارچوب اولیه آتش‌بس در غزه و مبادله اسرا که رژیم صهیونیستی اخیرا در نشست پاریس با آن موافقت کرده را اعلام کرد. منبع مذکور اشاره کرد که رژیم صهیونیستی خواستار بازگشت تدریجی آوارگان به شمال نوار غزه به استثنای کسانی شده که در سن خدمت سربازی هستند. این رژیم همچنین درخواست حماس برای افزایش ورود کمک‌ها و خانه‌های موقت و پیش ساخته و ماشین‌آلات و تجهیزات سنگین به نوار غزه را پذیرفته است. پیشنهاد دیگر رژیم صهیونیستی استقرار نیروهایش خارج از مناطق شلوغ و پرجمعیت و توقف 8 ساعته پرواز هواپیماهای شناسایی و جاسوسی خود در آسمان نوار غزه است. الجزیره اعلام کرد که این رژیم همچنین آزادی 400 اسیر فلسطینی از جمله برخی اسرای محکوم به حبس‌های طولانی مدت را هم پذیرفته است. قرار است در مقابل آزادی 400 اسیر توسط "اسرائیل"، 40 اسیر زن و سالخورده اسرائیلی نیز آزاد شوند. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷#طوفان_الاقصی 🇮🇷#ضربه_فنی  @shahidtoraji213

عصبانیت کهنه‌سرباز آمریکایی از دولت بایدن در واکنش به خودسوزی خلبان آمریکایی در حمایت از غزه؛ ما نباید اجازه دهیم خون او پایمال شود! کهنه‌سرباز آمریکایی: با حمایت از اسرائیل چه چیزی به دست آورده‌ایم؟ اگر این افسر آمریکایی در حمایت از اسرائیل خود را می‌سوزاند، در مرکز تل‌آویو برای او مقبره درست می‌کردند اما اکنون او را مسخره می‌کنند! اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213

🎥 حاج مهدی رسولی: فکر کردید حضرت آقا میگن بیاید رأی بدید از روی ضعفه؟ #انتخابات_مردم

🔴باید در انتخابات شرکت کنیم 🔹حجت‌الاسلام قرائتی: وقتی دشمن مدام می‌گوید در انتخابات شرکت نکنید باید حتما در انتخابات شرکت کنیم.

. شرکت در انتخابات حرف ما نیست❌ قرآن میگه..!💡 •آیه ۶۰ سوره انفال• . #انتخابات

🔥و اینک #آخرالزمان💥💥💥 ☄و#فتنه‌های آخرالزمانی...😰 چقدبا شگفتیها و عجایب دوران #ظهور و بهشت زمینی اون #دوران آشنایی⁉️ https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285 🍀به نظرشما ما درآخر الزمان هستیم؟ برای دانستن جواب ها اینجا کلیک کن 🍀آیا میدانستید همراه امام عصر سیزده زن رجعت میکنند؟ 🍀 در کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله هدف ما جلب رضایت مهدی است نه جلب رضایت مشتری به جمع مهدی یاوران نمیپیوندی⁉️😊

. ❗آیاشما ظهور امام زمان را نزدیک می دانید،؟؟ 🔸بله 70٪▇▇▇▇▇▇▇▇▇▇▇ 🔸خیر؛ 30٪▇▇▇▇▇▇▇▇▇▇ .

💢سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹 ما باید در انتخابات حضور میلیونی داشته باشیم. آنچه از همه مهتر است، حضور است. حضور در انتخابات به منزله‌ی مشتی بر دهان دشمنان انقلاب است. 🍃🗳🍃

🌺 به نام خدا 🌺 مامانا و مربیان و معلمان مدارس و مساجد دوست دارید قرآن و نهج البلاغه آسون به همراه شعر به بچه ها آموزش بدید ⁉️😊 روی هر سوره کلیک کنید؛👇👇 ببینید چه راحت کلیپ و شعر سوره براتون میاد‼️ ♦️آیت الکرسی ♦️سوره حمد ♦️سوره توحید ♦️سوره کوثر ♦️سوره ناس کلیپ و شعر بقیه سوره های جزء ۳۰ ؛ در کانال 🟥 به همراه آموزش نقاشی و کاردستی 🟥 به کانال یاران کوچک مهدی (عج) بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3809738845C2a7a36e4a6 این ‌کانال قرآنی به همراه نقاشی و کاردستی رو از دست ندید❌✅

👌 عاقبت فحش دادن 🎬 استاد عالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت54 اندیشه و کار ما میشدن، هدف اتفاق افتاده بود. دیگه میشد بعدش در تیم خیابونی ترویج مد استفاده شون کرد. پخش مدل هایی که در دستور بود، نیاز به یک تیم داشت. همه اینا مجانا در کل صفحاتشون هر چه دیده بودن و هرچه شنیده بودن و هرچی رو که دستور از آمریکا بود، با میل خودشون و بدون اینکه بدونن مهره هستن کار می کنند، نشر می دادند. یعنی خب برای ما مهم نبود چه اتفاقی براشون میفته، ما پولمون رو میگرفتیم. سینا زن را یک انسان نمی دید. ترجیح داد به میز نگاه کند تا به او. گاهی اشیا شرافت دارند: - بعضی از لباسایی که وارد می کردید آلوده بود. درسته؟ رنگ زن پرید و لرزش دستانش بیشتر شد. - مردم خودشون خیلی راحت و رایگان یک مدل رو که برند می شد می خریدن. من در جریان این نیستم ... فروشش کم و زیاد... یا آرایش و عمل بینی و پروتز، یا ساپورت هایی که آغشته به پودر مخصوصی بود و نازایی می آورد. تولیدی ترکیه بود، پخش عمده هم توی ایران بود هم بقیه کشورهای اسلامی! سینا از جایش بلند شد. - آقا به خدا ما فقط ... - قسم خدا رو نخور! پوشه کنار دستش چند تا عکس در آورد و گذاشت مقابل زن. - من فقط با... حالا که به همه چیز مسلط بودند، پنهان کردن خیلی مسخره بود. اگر همه چیز را میگفت راحت کرده بود خودش را. کمی آب خورد و پیش از آنکه حرفی بشنود گفت: - به ما گفته بودند اگر بتونیم با نظام ایران بجنگیم! سینا خنده اش را قورت داد و گفت: - بجنگید؟ - نه نه یعنی گفتند اگر کاری کنید که ... آقا به ما خیلی وعده دادند. قرار بود شهروند آمریکایی بشیم. پول هم زیاد میدادن. ما خیلی با اعتقاد کار می کردیم! یک لحظه حس کرد که دارد بر علیه خودش حرف می زند. سکوت کرد و چشمانش را بست تا تمرکز کند و هر حرفی را نزند. بعد از چند لحظه گفت: - خیلی سرمون رو شلوغ کرده بود. فتانه هم طاقت نیروی خسته نداشت. من رو عمدا برده بود که کم کاری نکنم. روحیه و حالم هر روز بدتر میشد. قرص هام رو بیشتر کرده بودم. رصد اینستا، ارتباط گیری با دخترها و زن هایی که صفحه داشتند... مسافرت های شمال و برنامه هاش، برنامه ریزی های موسسات شهرهای مختلف... ارتباط دادن نیروهای تازه جذب شده با این موسسات... رفت و آمدها به بیرون... همه اش ظاهر زیبا داشت اما باور کنید خسته کننده بود. من خسته شده بودم. من بعد از بیژن، این دومین تجربه تلخم به سومین تجربه فکر میکردم که خودکشی بود. خودم رو میکشتم خوشحال تر بودم. فتانه نمیذاشت تنها باشم، فربد رو انداخته بود تو تیم من. فربد عکاس ماهر مدلینگ بود. خیلی شوخ و سرزنده بود، تو هر سه تا مؤسسه دست داشت. گاهی برای آموزش زن ها به شهرهای دیگر هم می رفتیم. من به عنوان مسئول بررسی شرایط از طرف فتانه می رفتم. - کدوم شهرا؟ - خیلی شهر نبود. یعنی تازه داشتیم کار می کردیم. اما بهترین شهرمون شیراز بود. دوستان بھائی اولین گروهی بودن که پرقدرت شروع کردن. الانم شما خبر دارید حتما خیلی نیرو آماده کردن برای وقتی که می خوان خرابکاری کنن... چون به دشمنی دیرینه هم با شیعه و نظام دارن، با تمام وجودشون کار میکردن و خیلی زود هم بالا می رفتن. چون معتقدانه این کار رو انجام میدادن. همش هم به من می گفتن تو یک بهایی اصیل هستی و این تویی که کمک ما میکنی

نه ما کمک تو! اول به مؤسسه کوچک راه انداختن، تبلیغات وسیعی توی اینستا کردند، به خاطر روحیه زن های شیرازی ما اون جا خیلی موفق بودیم ... سرش را که بالا آورد دید آن دو در سکوت نشسته بودند و باز دوباره دارد تمام حرف هایش را خودش می زند. حاضر بود ساعت ها این جا باشد اما در تنهایی انها حاضر بود در مقابل چشمان سیاه این مرد و صورت ساکت زن باشد اما در سردی اتاق و دیوارهای خموده اش نباشد. سينا لب میگزید تا کاسه صبرش لبریز نشود. این فشار روحی که زن داشت تحمل می کرد نتیجه تمام بلاهایی بود که سر زنان دیگر آورده بود. زن هایی که برای لذت کوتاه، آرامش یک عمرشان را فروخته بودند. آن هم با تبلیغات و پرکاری امثال اینها! سرش را پایین انداخت و گفت: - من! من دارو مصرف می کردم. دارم دیوونه میشم. قرصم را می خوام . زن آرام لب زد: - چی مصرف میکنی؟ - سکوباربیتال - میگم برات بیارن! چشمان گشاد شده اش را دوخت به صورت زن. دروغگوی آرامی بود. اما وقتی نیم ساعت نشده قرص با لیوانی آب مقابلش گذاشته شد، نمی دانست چطور قرص را از پوشش در بیاورد. تمام آب را همراهش خورد. سرکه بالا آورد دید مرد سرش را انداخته پایین، زن مقابلش هم. لبخند زد و گفت: - من، من با این قرص ها می خوابم. دلم می خواست یک خواب راحت کنم. امشب دیگه می تونم بخوابم. میشه برم بخوابم. یعنی می خوام که خوابم بیاد. مرد بلند شده بود تا برود. زن هم. او هم می توانست برود بخوابد. اگر صدای التماس دخترانی که تار عنکبوت را دورشان پیچیده بود میگذاشت!