📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
#یازهرا #دوستان_و_خانواده_شهید #پدافند #صفحات_103_104_105_106 قرارگاه مرکزی عراق در جنوب فاو تصرف
#یازهرا
#شیمیایی
#صفحات_107_108
یک ماه هست که محمدرضا در مرخصی است بعد از چهار سال این اولین باری است که اینقدر در اصفهان مانده . منزل ما هر روز شلوغ است . دوستان محمد به دیدنش می آیند هر شب باهم به منازل شهدا می روند . مراسمات دعای توسل و دعای کمیل در گلستان شهدا را محمد برگزار می کند . صدای مداحی را دوستان محمد ضبط می کنند . نوارهای او در بین بچه رزمنده ها پخش شده صدای او سوز عجیبی دارد . همه کسانی که در مجلس او حضور داشتند این را حس می کردند . یکی از دوستانش به محمد می گفت : خیلی معروف شدی ! من چند روز پیش تهران بودم . پشت شیشه یکی از مغازه های نوار فروشی نوشته بود نوارهای مداحی و دعای کمیل برادر تورجی رسید . مشکلی پیش آمده محمد هرشب سرفه های شدیدی می کند می گفتند : سرماخوردگی است ، یه دکتر هم رفت . اما مشکل حل نشد . با طولانی شدن این مصکل به بیمارستان صدوقی رفتیم. دکتر که از بچه های سپاه بود پس از معاینات اولیه پرسید شما در عملیات فاو حضور داشتید ؟ محمد با تعجب گفت : بله چطور مگه ؟!
دوباره دکتر پرسید شما در منطقه کارخانه نمک هم حاضر بودید .؟! محمد گفت : بله اما اینها چه ربطی به سرماخوردگی دارد ؟ دکتر ادامه داد بیماری شما سرماخوردگی نیست . عراقی ها قوی ترین و کمیاب ترین بمب های شیمیایی را در این منطقه استفاده کردند. اثر این بمب ها تا سالها خواهد بود . بعد ادامه داد بیماری شما از عوارض همان بمب هاست . بعد هم مقداری دارو داد و گفت شما باید بیشتر استراحت کنید اگر حال شما بدتر شد باید برای مداوا شما را به تهران بفرستیم. هرچه مادر اصرار میکرد بی فایده بود میگفت حال تو خوب نیست کجا میخوایی بروی !
محمد هم در جواب میگفت : من در شهر که می مانم حالم بد میشه . حالو هوای جبهه برای سلامتی من بهتر است .
دوباره اعزام شد اما زود برگشت . گفته بودند برای عملیات بعدی آموزش شنا و غواصی را یاد بگیرند برای همین کل گردان را فرستادند پادگان غدیر برای تکمیل آموزش . محمد آخر هر هفته به خانه می آمد ماهم خوشحال بودیم . بعد از سالها کمی او را می دیدیم .
══ ⚘ ════ ⚘ ═
@shahidtoraji213
══ ⚘ ════ ⚘ ═