eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
128 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
برکت دنباله دار زندگی کوتاه مریم پدر پرستار نمونه بیمارستان شهید رجایی شیراز می گوید سفرهای راهیان نور که تعداد آن به سه مرتبه رسید برکتی دنباله دار به زندگی کوتاه دخترش بخشید: «خود ایشان بارها به من گفتند که این سفرها برای شان معنویتی دامن گیر داشته است. با شوق و برای خدمت به این اردوها می پیوست. کتاب زندگینامه شهدا را تهیه می کرد و دیگران را هم تشویق به خواندن آن ها می کرد. در طول این سفرها رویاهای صادقه ای هم دیده بود که شرح آن جایز نیست اما بعدها این خواب ها برای ما تعبیر شد. شرط خدمت به محرومان در انتخاب رشته دانشگاه از همه چیز برای او پر رنگ تر بود. وقتی پرستار شد و توفیق خدمت به بیماران را پیدا کرد با شوق شروع به پیشرفت در رشته تحصیلی اش کرد. به طوری که توانست در بخش آی سی یو کمک حال پزشکان متخصص و بیماران نیازمند مراقبت های ویژه شود.» راضی به مرخصی گرفتن نمی شد حاج آقا رحیمی می گوید دخترش ۷ سال پیش به خانه بخت مرد مورد علاقه اش رفت. همسری که مانند خود مریم خدمت به بیماران را توفیق می دانست: «۶ ماه پیش بود که خبر باردار شدن دخترم را شنیدم. همیشه همراه این خبر شیرین نگرانی برای وضعیت مادر و بچه هم در دل اطرافیان بوجود می آید. برخلاف آنچه در فضای مجازی شایعه شده است مریم خانم هیچ نوع بیماری زمینه ای نداشتند. ایشان به دیابت بارداری هم مبتلا نبودند. با این حال وقتی نمی توانست برای بیماران دچار شده به کرونا کاری انجام دهد بی اندازه دلگیر می شد. یک ماه قبل از ابتلای خودشان از بیماری می گفت که به همراه همکارانش ۳ بار او را احیا کرده بودند و در نهایت و بار چهارم بیمار فوت کرده بود. ایشان توکل بسیار بالا و روحیه ای مثال زدنی در کارشان داشتند اما تعدد از دست رفتن بیماران مبتلا به کرونا ناراحت شان کرده بود. گاهی برای غم همشهریان داغدارمان اشک می ریختند و می گفتند ما شرمنده خانواده این بیمارها شده ایم و علی رغم تلاشی که کردیم نتوانستیم برای آن ها کاری انجام دهیم.» با همه این حرف ها اما پرستار آی سی یوی شماره ۴ بیمارستان شهید رجایی راضی به مرخصی گرفتن نمی شد: «باور کنید صحبت هایی که عده ای بی اطلاع در فضای مجازی درباره دخترم مطرح کردند بیش از اتفاق های ناگوار هفته های گذشته ما را ناراحت کرده است. در این پست ها تصویر ضعیفی از دخترم ارائه کرده اند در حالی که ایشان با ایمان و عقیده ای راسخ به خدمت شان در بیمارستان ادامه دادند. چند باری پیش آمد که ما با توجه به وضعیت بارداری از ایشان خواهش کردیم که اگر نیاز به استراحت دارد از مرخصی استفاده کند. دخترم مشتاق خدمت به مردم به ویژه بیماران و خانواده های آن ها بود. حتی در شب های ماه رمضان و شب های قدر امسال بیمارستان را ترک نکرد و بر بالین همین بیماران ماند و قرآن تلاوت کرد. هر زمان که از مرخصی صحبت می شد ایشان خیلی صریح می گفتند الان اصلا وقت این صحبت ها و درخواست ها نیست. بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانواده های شان به ماست. یا مدام می گفتند همین طوری در بیمارستان نیرو کم است و کادر درمان در چند شیفت کار می کنند و خسته می شوند. من در این شرایط چطور می توانم مرخصی بگیرم در حالی که سالم هستم و مشکلی ندارم.»
۲۱ آبان ۱۴۰۳
پزشکان برای دخترم سنگ تمام گذاشتند تمام طول بیماری شهیده مریم رحیمی به توسل و تسلیم در برابر خواست الهی گره خورد. هر گره کوری که به کارش می افتاد از شهدا استمداد می خواست و سرآخر قسمت خودش و فرزند ۶ ماهه در زهدانش هم پیوستن به قافله رو سپید شهدا شد. پدر پرستار نمونه بخش آی سی یوی بیمارستان شهید رجایی می گوید دخترش همیشه به روپوش سپیدش اشاره می داد و می گفت اگر از این لباس سفید به رو سپیدی رسیدیم هنر کرده ایم و همه این هنر را هم در خدمت به محرومان و بیماران خلاصه می کرد: «مریم خانم در نیمه آبان ماه به کرونا مبتلا شد. متاسفانه با توجه به وضعیت شان بیماری پیشرفت زیادی داشت. ایشان دو روز در خانه بستری شدند. اما بعد با همراهی بی دریغ همکاران فداکارشان در بیمارستان زنان و زایمان زینبیه بستری شدند. رسیدگی شبانه روزی به ایشان آغاز شد. پزشکان و متخصصان و پرستاران این بیمارستان برای دخترم سنگ تمام گذاشتند و لحظه ای بالین دخترم را ترک نکردند اما مقدرات الهی این گونه رقم خورد که زندگی کوتاه اما پر برکت ایشان با مقام شهید راه خدمت و مدافع سلامت به پایان برسد.» با نگاه به چهره حاج قاسم اراده ای مضاعف پیدا می کرد پدر شهیده مریم رحیمی از دلبستگی دخترش به حاج قاسم سلیمانی می گوید و راوی خاطره ای از او می شود: «می گویند به دخترم مرخصی نداده اند و او به این دلیل بیمار شده است. ما که خانواده او هستیم شهادت می دهیم که ایشان در طول همه گیری بیماری کرونا به دنبال آسایش و راحتی و مرخصی حتی در شرایط بارداری نبود. ایشان مرخصی هایش را به بهترین شکل ممکن خرج می کرد. خوب به یاد دارم که شهادت حاج قاسم بی اندازه ایشان را منقلب کرده بود. در خانه راه می رفت و ذکر می گفت و مثل دختری برای پدر از دست رفته ای آرام زمزمه می کرد و اشک می ریخت. به من گفت که قصد دارد هر طور شده چند ساعتی برای مراسم خاکسپاری سردار حاج قاسم سلیمانی به کرمان برود و به سرعت به سر پستش در بیمارستان برگردد. قسمت ما شد و در این مراسم همراه دخترمان شدیم. جمعیت زیادی به بدرقه این شهید والامقام آمده بودند. دخترم زیارت عاشورا را از بر بود و در تمام طول مراسم تشییع این زیارت را می خواند و از حاج قاسم شفاعت و شهادت می خواست. بعد از اتمام مراسم هنگام بازگشت بسیار خسته شده بودیم. ساعت ها ایستاده بود و رمق نداشت. با این حال خوب به خاطر دارم که چطور خدا را شکر می کرد که به این مراسم رسیده و آن را از دست نداده بود.»
۲۱ آبان ۱۴۰۳
آخرین سفرمان زیارت اربعین بود «نمی دانید با چه اشتیاقی قدم بر می داشت. در طول مسیر با همراهان حرف نمی زد. می خندید و با شوقی وصف نشدنی می گفت حیف است. بعد هم می توانیم با هم حرف بزنیم. با خودش و اربابش سیدالشهدا (ع) خلوتی داشت. لحظه ای از ذکر گفتن باز نمی ماند.» حاج آقا رحیمی این ها را می گوید و عبارت خوش به سعادتش را به ذکر این خاطره سنجاق می کند: «این دنیا فانی است. هیچ کسی در این زندگی باقی نمی ماند. همه ما به عنوان شیعه در محضر اهل بیت(ع) حاضر می شویم. دلتنگ همه خوبی های دخترم هستم اما مدام به ایشان و خدمتی که کرد و عاقبتی که داشت غبطه می خورم. خوشا به سعادت دخترم که با عنوان شهید در پیشگاه امامانش حاضر می شود. از همه مردم التماس دعا دارم و تقاضا می کنم با رعایت توصیه های کادر درمان اندکی از زحمات و فداکاری های این مدافعان سلامت را جبران کنند.»
۲۱ آبان ۱۴۰۳
به قلم میثم محمدی؛ فارس: «پروانگی روانه بازار شد»؛ روایتی کوتاه از زندگی شهیده‌ای که فرزندش را ندیده، پروانه شد کتاب پروانگی روایت هایی کوتاه از زندگی «مریم رحیمی» شهیده مدافع سلامت شیرازی به قلم میثم محمدی روانه بازار شد.  به گزارش حلقه وصل؛ جانفشانی‌ها، ایثارها و از خودگذشتگی های ملت قهرمان ایران گویا پایان پذیر نیست، در روزگاری که هول و هراس مواجهه با ویروس کرونا همه ما را خانه نشین کرده بود ، مردان و زنانی از جنس نور، از جنس شهامت ، از جنس انسانیت و معرفت جان خویش را در دست گرفته و برای سلامتی و نجات هم وطنان خود پروانه وار عشق ورزی می کردند.  حکایت شهدای مدافع سلامت همواره بر تارک پر افتخار قهرمانان این سرزمن باقی خواهد ماند. شهیده مریم رحیمی پرستار نمونه  بخش آی سی یو بیمارستان شهید رجایی شیراز در سن 28 سالگی در حالیکه منتظر تولد اولین فرزندش بود پس از مدتها تلاش و تکاپو برای سلامتی هم وطنان خود در آبان ماه 1399  با ابتلا به بیماری کرونا به شهادت رسید.
۲۱ آبان ۱۴۰۳
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀
۲۱ آبان ۱۴۰۳
do-ta-nemat-be-ma-dade.mp3
7.41M
دو تا نعمت به ما داده خدا ولی ما یادمون میره چی داریم اون از امنیت و این از سلامت برای هر دو تاشون بی قراریم لباس رزم خاکی و سفیده از این رنگها سفر آغاز میشه... 🕊🥀🕊🥀 بیاد شهدای سلامت...🕊
۲۱ آبان ۱۴۰۳
🦋 و سلام بر او که می گفت: «جبهه های گوناگون برای خودتان درست نکنید، جبهه فقط و فقط خط مقدم است»
۲۱ آبان ۱۴۰۳
خانومش تعریف میکرد: بهش گفتم:ابراهیم آخه چرا چشمات اینقدر خوشگله؟🥺 گفت :چون تا حالا با این چشمام گناه نکردم...❤️ 🌱شهید محمد ابـراهیم همت 🌷یادش با ذکر
۲۱ آبان ۱۴۰۳
ابراهیم‌می‌گفت: بہ‌حجاب‌احترام‌بگذاریدکہ‌حفظ آرامش‌وبهترین‌امربہ‌معروف‌برای‌شماست..!🔗 ❤️
۲۱ آبان ۱۴۰۳
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ . ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ چشم‌هاش از گریه سرخ شده بود، گفتم چی شده سید ؟ گفت : حتما تو هم فکر می‌کنی با این پای لنگم نمی‌تونم بیام تو عملیات ، اما من با همین پا توی تمام آموزش‌ها پا به ‌پای بچه‌ها اومدم که بگم با یه پای علیل هم می‌شه از کشور دفاع کرد و مطمئنم اگر شدم جدم به خاطر این پا ردم نمی کنه ! ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ فرمانده را راضی کرد و همون شب با ذکر ، شد . 🥀 🌹🕊
۲۱ آبان ۱۴۰۳
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 بنزین ماشینم تمام شده بود . از خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم . گفت : بنزین ماشین من از است ، اگر ذره‌ای از آن را به تو بدهم نه تو می‌بینی و نه من . 🕊 🥀💐
۲۱ آبان ۱۴۰۳
۲۱ آبان ۱۴۰۳