هدایت شده از بهشت ایران
حقوق ماهانه برادر شفیع‌زاده ۵ هزار تومان بود که بیشتر آن را هم در راه جبهه و مأموریت‌ها خرج می‌کرد.
یک روز به او گفتم: می‌خواهیم حقوق شما را افزایش بدهیم. برای این کار مجوز داریم و با قرارگاه هم صحبت کرده‌ایم. خواستم خود شما را هم در جریان بگذارم.
گفت: کی به شما گفته حقوقم را زیاد کنید؟ حرفش را هم نزنید! هر قدر اصرار کردم فایده‌ای نداشت.
گفت: من در کسوت یک رزمنده به جبهه آمده‌ام و بابت این ۵ هزار تومان، خودم را مدیون می‌دانم. شک دارم که به اندازه حقوقی که می‌گیرم کار می‌کنم یا نه!
شهید #حسن_شفیع زاده
راوی مجتبی صفاری همرزم
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۱۵ مهر ۱۴۰۲
هدایت شده از بهشت ایران
قبل از آخرین اعزامش آمد برای خداحافظی با دوستان رزمنده. پوتین‌های او نو بود
و پوتین‌های من کهنه.
_گفت: این پوتین‌های کهنه برای کیست؟
_گفتم چطور؟
_گفت: بیا با هم عوض کنیم.
_گفتم برای چه؟
_گفت: من عازم عملیاتم. شاید شهید یا اسیر شوم، دوست دارم با پوتین کهنه شهید شوم و پوتین‌های نو را یک نفر دیگر استفاده کند تا بیت‌المال کمتر متضرر شود.
شهید #علی_سیفی
از کتاب "بیا مشهد"
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۱۵ مهر ۱۴۰۲
هدایت شده از بهشت ایران
آن شهیدی که شب ۱۱ ماه رمضان حضرت صاحب را دید به ما می‌گوید: اگر ذره‌ای از ولایت فاصله بگیریم، شکستمان نه... نابودیمان حتمی است..
_ به نقل از پدر شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده در دیدار با حضرت آقا
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۱۵ مهر ۱۴۰۲
هدایت شده از بهشت ایران
پیاده که شدیم، ما را به رگبار بستند.
تیر به برگ درختان اطراف می‌خورد
و برگ‌ها روی سرمان می‌ریخت،
تیرها از بغل گوشمان
رد می‌شد ..
درازکش شدم؛
اما چمران سر خم نکرد،
محکم ایستاد. گفتم:
آقای دکتر دراز بکش! تیر می‌خوری!
گفت: نه برادر رحیم، نگران نباش.
ما اگر دراز بکشیم، این‌ها پررو می‌شوند.
نیروها هم کُپ می‌کنند.
روایت رحیم صفوی از
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۱۵ مهر ۱۴۰۲
هدایت شده از بهشت ایران
🌷 #شهید #مهدی_باکری
هردوتایمان اهل سادگی بودیم و از تجملات بیزار. اول زندگی‌مان بود و این خصلت، خوش می‌درخشید. دو تا اتاق از خانه‌ی پدری‌اش مانده بود که فرش کردیم. جهیزیه‌ام را هم با مهدی بردیم و چیدیم. آن‌قدر کم بود که پشت یک پیکان استیشن جا بشود. فقط وسایل ضروری زندگی را داشتیم و به همین سادگی زندگی‌مان شروع شد.
به نقل از همسر شهید
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۶ مهر ۱۴۰۲