eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
127 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
محل تولد شهید داورزاده گيلان‌غرب مي‌باشد و با مدرك تحصيلي چهارم متوسطه در سال 1353 در هوانيروز استخدام شد. پس از گذراندن دوره‌هاي آموزش نظامي، زبان انگليسي و تخصص پرواز در پايگاه مركز آموزش هوانيروز اصفهان به درجه ستوانيار سومي مفتخر گرديد و به پايگاه هوانيروز كرمانشاه انتقال يافت. تخصص پروازي خلبان داوزاده با بالگرد كبري بود. او از نادر خلبانان باايمان و جان‌نثار هوانيروز بود كه در ايام پس از انقلاب و بيست روز اوايل جنگ تحميلي پروازهاي متعدد در غرب و مبارزه با دشمنان جمهوري اسلامي ايران داشت. خلبان داورزاده گذشته از ايمان قوي در زمينه بالابردن تحصيل و فنون پروازي نيز انساني با اراده و مصمم بود. او را بايد در رديف خلبانان جنگنده‌اي قرار داد كه موفق به گذراندن دوره موشك‌هاي تاو و شليك آنها با بالگرد كبري شد. خلبان داورزاده از ياران نزديك خلبان شهيدي همچون شيرودي، كشوري، سهيليان و شمشاديان بود كه حماسه دلاوري‌هاي آنها بر غرب بر كسي پوشيده نيست. آنها همان كساني بودند كه با نبردي بي‌امان مانع از سقوط پادگان سرپل ذهاب و از دست رفتن تعدادي از شهرها و روستاهاي غرب كشور شدند. آخرين مأموريت و پرواز اين خلبان باايمان و جان‌نثار هوانيروز در تاريخ 21/7/1359 رقم خورده است. او و هم‌پروازش خلبان حميدرضا سهيليان در ساعت 12 ظهر در منطقه كوه‌موش در حال نبرد با نيروهاي عراق براي جلوگيري از تصرف پادگان سرپل ذهاب بودند كه بالگردشان مورد اصابت گلوله توپخانه قرار مي‌گيرند. در آن سانحه اين دو يار هميشه‌ همراه در ميان شعله‌هاي آتش ناشي از سقوط بالگرد مي‌سوزند و به درجه رفيع شهادت می رسند
✍شفای بیمار با پیراهن عربی شهیدی که با آن نماز شب می خواند ؛ معلم شهید سید رضا مهدوی... 🔹مدتی بود که به دلیل بیماری در رنج و مشقّت به سر می بردم خانواده ام نیز با این موضوع درگیر بودند. 🔸هر وقت بیماری ام اوج می گرفت ناراحتی و غصه آنها هم افزون می شد. 🔹یک روز بر سرِ مزار شهید سیدرضا مهدوی رفتم و به او متوسل شدم. 🔸چند روزی از این جریان گذشته بود که به منزل شهید رفتم و شرح حالم را برای خانواده اش بیان کردم. 🔹آنها پیراهن عربی او را که از مکه برای خودش خریده بود و با آن نماز شب می خواند به من دادند. 🔸از لحظه ای که پیراهن وارد منزل ما شد و من آن را پوشیدم اوضاع به هم ریخته ام تغییر کرد و حالم رو به بهبودی رفت. 💢راوی جواد عرب نژاد از دوستان شهید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
ای کاش شبی حماسه‌خوان برگردی مستانه ز سمت آسمان برگردی ما منتظریم روز آزادیِ قدس با حضرتِ صاحب‌َ الزمان برگردی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابراهیم می گفت: آرزوی من شهادت هست ولی حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🟡همه میدانند که ابراهیم انسان به تمام معنا کامل بود. اما برایم سوال ایجاد شد؟! چرا ابراهیم یکباره اینقدر تغییر کرد؟ چرا در مسایل اخلاقی و دینی از تمام دوستان جلو افتاد؟ 🟢به جز پدر و مادرش که در تربیت او بسیار تاثیر داشتند، یکی از اهالی محل بود که در شخصیت او موثر بود. شخصی بود که در حوالی منزل آن ها و در نزدیکی میدان خراسان ساکن بود. پهلوانی به نام . 🔵او یک انسان ورزشکار و فرهیخته بود. خیلی ابراهیم را دوست داشت. هرجا میرفت ابراهیم را با خودش میبرد. میگفت: من عاشق حیا و ادب این پسر هستم. 🟣سید عباس برای ما حرف میزد. او غیر مستقیم نصیحت میکرد. سیدعباس آدم دنیا دیده و بـا سوادی بود نگاهش به دنیا و زندگی یک نگاه الهی بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔴یکی از مهم ترین مسائلی که سید عباس به ابراهیم تاکید میکرد بحث حیا بود. میگفت اگه کسی بـا حیا بود امید بـه سعادتش هست اما انسان بی حیا ندارد. 🟠ابراهیم تحت ثاثیر او همیشه لباس های گشاد میپوشید. هیچ گاه در حضور دیگران لخت نمی شد. ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت. ⚪️ما وقتی به منزل ابراهیم می رفتیم اصلا با مادر و خواهر او برخورد نداشتیم. کسی را بـرای رفاقت انتخاب می کرد که حیا داشته باشد. اگر می دید شخصی دریده و بی حیاست تلاش میکرد که رفتارش را تغییر دهد. 🟤بخاطر همین حیا بود که آرزو داشت پیکرش برنگردد. در مراسم یکی از شهدا بـه بهشت زهرا رفتیم آنجا پیکر شهید را می شستند و مردم نگاه می کردند.ابراهیم گفت: "خدا کنه ما این طوری نشیم... 🌹بعد ادامه داد من از خدا خواستم مثل و کارم به غسال خانه نرسد  
•°•ᰔᩚ🎉🥳🎉ᰔᩚ•°• رفیقـتــ می شوم‍ــ کـه شبـیهــت شـوم شبیـهت کهـ شـدم شــهــــیـد می شـوم...🌱 #شهید‌بابک‌نوری‌هریس🌹 #تولدت‌مبارک🎂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک عبد صالح خدا گر چه تولــد اصلی تو شهــادت است...♥️ کہ مـردان خـدا با شهـادت زنده می‌شوند! زمینی شدی تا آسمانی کنی مرا...(:😍 شهید‌بابک‌نوری‌هریس💫 تولدت‌مبارک‌برادر🎂
🌹شهر وضع عجيبی داشت، واقعاً ميدان كربلا بود! در هر كوچه و خيابان .. خون پاک‌باختگان اسلام به چشم می‌خورد. شهر در آتش می‌سوخت .. بچه‌ها می‌گفتند دعا كنيد .. شهر سقوط نكند! تا ما در مقابل خدا و امت و امام شرمنده نشويم!/بهشت ایران از خاطرات
الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم, مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش, خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (س) به حرمت نگاه خسته ی زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج) به ما حرکت بده. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 در ؛ یادی کنیم از 🌹 🔰مداحی زیبا و حزن انگیز "حاج حسین سازور" در بیان اوصاف پادگان دوکوهه و خاطرات رزمندگان و شهدایی که پیش از عملیات ها، چندی را در این مکان مقدس می گذراندند... دوران
در زمان جنگ تحمیلی حماسه مادران شهید را شاعران انقلابی به منصه ظهور گذاشتند/ با تأسی به بنیانگذار کبیر انقلاب امام خمینی قدس سره الشریف ، با ترویج ادبیات مقاومت با مادران مجاهدین شهید و مادران کودکان شهید خردسال، ما شیعیان جهان اسلام همدردی می کنیم😢😭 کانال هواداران منهاج/ اسما✌️🌹
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
بر روی سنگ‌قبرم بنویسید که «تشنه نابودی صهیونیست‌ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست‌هاست.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🌷 🌷 !! 🌷یکی از لحظاتی که هیچ وقت از یادم نمی‌رود وقتی بود که «سید عليرضا موسوی» یکی از بچه‌های شوخ و بامرام قائمشهری را دیدم که مشغول نوشتن متنی روی پیراهنش است: «اینجانب سیدعلیرضا موسوی، متولد سال.... از قائمشهر می‌باشم! اگر دیدید سرم از بدنم جدا شد، بدانید وصیت نامه‌ام در فلان‌جا هست.» بعد رو به یکی از بچه‌ها کرد و گفت: «اخوی پشت لباسم بنویس: این عاشق و مسافر کربلاست.» وقتی دلیل این کارش را از او پرسیدم؛ گفت: «دوست دارم همانند جدم امام حسین(ع) شهید شوم!» 🌷بعد از عملیات وقتی برای جمع آوری شهدا رفته بودیم، سر علیرضا را دیدم که از تنش جدا شده بود و در گوشه‌ای افتاده بود! او به آرزویش رسیده بود! جنازه تمام شهدا را جمع کردیم و آن‌ها را به مسجدی در خرمال بردیم؛ مسجدی که عراق آن‌جا را بمباران شیمیایی کرده بود و همه شهدا شیمیایی شده بودند. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
شہید گنجی خطاب‌ به‌ شہید آوینی گفت:حاج‌ مرتضی! دیگه‌ باب‌ شہادت‌ هم‌ بستہ‌ شد...💔 شہید آوینی در‌ جواب‌ گفت: نہ‌ برادر!!! لباس‌ تک‌ سایزی است که‌ باید تن‌ِ آدم‌ِ به‌ اندازه‌ آن‌ در‌آید هروقت‌ به‌ سایز‌ این‌ لباسِ‌ تک سایز‌ درآمدی...پروازمیکنی...! مطمئن باش...! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
سلام امام زمانم♥️ دلم گرفتہ از این روزگار یا مهدے از این زمانہ‌ے بے اعتبار یا مهدے دوبارہ ڪردہ هوایت،مدد اباصالح دلے ڪہ بے تو ندارد قرار یا مهدے السلام_علیک_یا_بقیه_الله ‌‌‌. .
🌹🕊اے شهیـد می‌دانم از اینجا ڪہ من نشسته‌ ام تا آنجا که تو ایستاده‌اے فاصله بسیار استـ امّا ڪافیستـ تو فقط دستم را بگیرے دیگر فاصله‌اے نمی ماند🕊🌹 سلام بر شهید ابراهیم هادی
و سلام بر او که می گفت (: همیشہ‌بہ‌مادرش‌میگفت: دعاڪن‌‌مؤثر‌باشم! شهید‌شدن‌یانشدن‌زیاد‌مهم‌نیست! 🙃🖐🏻 | شهیدمصطفی‌صدر‌زاده | معطر با یاد شهید ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
#شهیدانه 🕊 شهدا ؛ دُعـا داشتند #اِدِّعا نداشـتند، نیـایِش داشتند #نَمایـِش نداشتند، حَیا داشتند #ریا نداشتند، رَسـم داشتند #اِسم نداشتند ؛...💔🥀 #تلنگرانه🖇 #شهدایی •💌
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثلا... خنده ی تو قاتل جانم بشود...! این دل انگیز ترین... قتل جهان خواهد شد...! ❤️
  وقتی حاجاتت را به تاخیر می اندازد، دارد خیر بزرگتری به تو می دهد، منتها تو حواست به خواسته خودت هست و متوجه نمی شوی تو نان می خواهی، او به تو جان می دهد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
「﷽」 شهدا چشـم‌هـایـشـان‌ را بستنـد تـا مـا زنـدگی‌ کنـیـم....🌷 بـہ‌ احتـرام‌ چشـم‌هایشان، چشم‌هایمان‌ را باز و هوشیار نـگہ‌ داریـم.. #شهیدابراهیم‌هادی🦋
•• ذکـــــــر الله اکـــــــــــبر🌺 حضور در کنار ابراهیم اخلاق و رفتار ما را کاملا تغییر داد.ما شخصی را به عنوان الگو می دیدیم که دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت. بارها دیده بودم که ابراهیم، تسبیح شاه مقصود گران قیمت خریده. واقعا هم این تسبیح زیبنده دست ابراهیم بود. وقتی یکی از دوستان می گفت چه تسبیح زیبایی داری تسبیح را هدیه می کرد.من هم انگشتر زیبایی داشتم روزی رزمنده ای به انگشترم خیره شد! یکباره انگشترم را در آوردم و به او هدیه دادم.یقین داشتم اگر او بود همین کار را می کرد. این تاثیر غیر مستقیم کارهای او بود.اما یکی از درسهایی که محضر ابراهیم گرفتم و برایم بسیار کاربرد داشت درس الله اکبر بود.این ذکر شریف را بارها و بارها در نماز تکرار کرده بودم اما نه به آن صورتی که ابراهیم به حقیقت الله اکبر توجه می کرد.ابراهیم می گفت می دانی الله اکبر یعنی چه؟! یعنی خدا از هرچه در ذهن داری بزرگتر است خدا از هرچه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است.یعنی هیچ کس جز او به من و شما نمی تواند کمک کند.الله اکبر یعنی خدای به این عظمت کنار ماست ما کی هستیم؟اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند.برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط قرار گرفتید فریاد بزنید: الله اکبر.خودش هم در عملیاتها با همین ذکر حماسه ها آفریده بود.می گفت: با بیان این ذکر توکل شما زیاد می شود. 📚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾