ما را هم مهمانِ سفره‌‌تان کنید نان خشک و پنیر شما آرزوی ماست... آنچه به این سفره‌ها برکت و ویژگی خاص می‌داد، ساده و صمیمی برگزار کردنش بود. وقتی دکتر، مهندس، کشاورز، معلم، کارگر و دانش آموز همگی فشرده سر یک سفره می‌نشستند و با صمیمیتی مثال‌زدنی نانِ خشک و پنیر می‌خوردند و چنان شعفی در چشم‌هایشان دیده می‌شد که گویی غذایی بهشتی می‌خورند و کسی جز هم سفره‌هایشان این لذت را درک نمی‌کند... #لحظات_سبز_افطار #مردان_بی_ادعا #التماس_دعا 💠 @bank_aks

نوروز رسیده با بهار قرآن ؛ سالی که نکوست از بهارش پیداست #ماه_رمضان #انس_با_قرآن #رزمنده_آیت_معظمی 💠 @bank_aks

تا وعده‌ی نوروزِ وصالِ تو بگو راه به چند است؟ نوروز تویی عید تویی سبزه و گلزار بهانه ..! 📸 فروردین‌ ماه سال ۱۳۶۶ ذاکر‌ اهلبیت شهید عبدالواحد محمدی در کنار مزار شهید محمدصادق جاویدی 🔹 عبدالواحد محمدی قبل‌ از رسیدن بهار ۱۳۶۷ در عملیات بیت‌المقدس۲ به رفیقِ شهیدش پیوست. #رفاقت_تا_بهشت #پنجشنبه_‌های_دلتنگی #یاد_شهدا_باصلوات 💠 @bank_aks

روزه هایی که در ماه رمضان با عطش و خون افطار شد ... #تیرماه_۱۳۶۱ #عملیات_رمضان #لایوم‌کیومک‌یااباعبدالله #یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات 💠 @bank_aks

پدرِ قهرمانِ من دقایقی همراه با فرزندان شهدا در مراسم سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب ‌‌‌‌‌‌#تبیین و #روشنگری | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/550830581C3bbb082e49

سن عاشقی در خاطرات یک سرباز عراقی آمده " یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم. آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود. بهش گفتم: " مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ " سرش را تکان داد. گفتم: " تو که هنوز هجده سالت نشده! " بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: "شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ " جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت: سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.       راوی:شهید غضنفر خندان ، کتاب«خاطره ‌خوبان»

‏

~🪴🌸~ شهید ابراهیم هادی میگفت : طوری زندگی و رفاقت‌ کن که‌ احترامت‌ رو داشته باشند.👌 بی دلیل‌ از کسی چیزی نخواه. عزّت‌ نفس‌ داشته‌ باش!🙂 #شهید_ابراهیم_هادی🕊 ...

•✾ 💖 ✾• 📿 نمـــــــاز اول وقـــت: رســـم خـوبی داشـــتیم،ماه‌ رمضــون ها‌ بعضی شــب هـا چنـد تا از مــربی ها جـمـع میــشـدیم افطاری میرفتیم خونه ی دانش آموزا.🍲😋 یه بار تو یکی از شبا تو ترافیک گیرکردیم اذان گفتند.علی گفت:وحید بریم نماز بخونیم؟🥰 وقت نمازه.من گفتم پنج‌دقیقه بیشتر نمونده علـی جـان بـزار بـریم اونـجا میخونیم.نشون به اون نشـون که یک ساعـت و نیـم بعد رسیدیم به خونه ی بنده خدا!😥 از ماشین که پیاده شدیم زد رو شونمو گفت: کاری که موقع نماز اول وقت انجام‌بشه،ابـتــر (نافرجـام)میمـونه!!!!👌🏻 #شهــیــدعــلی‌خـلیلی🕊 .