🥀#وصیت_نامه
#شهیدمسلم_خیزاب🌷🌷
پس از حمد و ثنای الهی ، تمامی امور زندگی حق واگذار نموده و توکلم تنها بر آستان باری تعالی بوده و تسلیم امر او بوده و بر تمامی اتفاقات زندگی ام راضی بوده و از اون تشکر می نمایم.
آرزوی دیرینه ام شهادت با دشمن ترین دشمنان خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) و در میدان نبرد با آنها پس از زیارت کربلا و عتبات بوده که امیدوارم به آن برسم ولی چنانچه مشیت الهی غیر از این بود، امیدوارم در حال عبادت و در بهترین حالات ارتباط عبد و معبود از دنیا بروم.
اگر شهید شدم مرا در گلستان شهدای اصفهان دفنم کنید و در مراسم هایم هرچه همسرم فرمود را انجام دهید که او بهتر از هرشخصی مرا و علایقم را میشناسد.
کفن با پول خمس داده خریدهام و در خانه دارم، مرا در همان کفن کنید و اگر امکان داشت مرا در خانه خود بشویید و راضی نیستم افراد غیر مرتبط جنازهام را ببینند و سعی کنید اگر زحمت نبود پنجشنبه یا جمعه مرا به خاک بسپارید.
به فرمانده لشکرم بگویید که شهادت دهد که هر چه آنچه در توان داشتم صرف کردم که هر آنچه در توان داشتم صرف کردم تا مایه عزت و اقتدار لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) باشم و شفاعت مرا در آخرت نزذ حضرت سید الشهداء (علیه السلام) بنماید.
بر روی سنگ قبرم بنویسید که "تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم و بهترین روزم ، روز نابودی صهیونیست هاست".حاضر نیستم که هیچ کس برایم مشکی بپوشد و عزا نگه دارد و کار خیری را به تعویق بیاندازد و راضی نیستم که همکارانم از وقت کاری خود زده و در مراسم من شرکت کنند.🌷🌷🌷🌷
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان فرزند #شهیدمسلم_خیزاب 🌷🌷🌷درششمین سالگرد پدرشان در گلستان شهدای اصفهان🌷🌷🌷🌷🥀😔😭
#راهشان_پر_رهرو✨❤🌹
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفحص.....
رد نشونه ها تو معبرها......
بسیار عالی ودلنشین
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
نشر دهید
ودعوت کنید
وآدرس ما را در گروها
ارسال کنید
🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇
نشر دهید
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
#یک روایتعاشقانہ 🪄'
❤️همسرم ، خیلی با محبت بود.
تابستون بود و هوا خیلی گرم بود
خسته بودم ، پنکه رو روشن کردم و
خوابیدم « من به گرما خیلی حساسم »
❤️خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته ؛ بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و بزور چشمم رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه!
دیدم کمیل یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم میچرخونه تا خنک بشم ،
و دوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی .
❤️شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و وقتی بیدار شدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم میچرخونه تا خنک بشم ، پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری
میچرخونی ؟ خسته شدی!
گفت : خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی ، دلم نیومد :]
• راوي : همسـر شهید کمیل صفري تبار •
🌹 قبر ساده ی یک شهید
🌹در گلزار شهدای بهشت علی دزفول، قبری وجود دارد که ، بی نام، ساده و همسطح زمین است و آن قبر شهید "بهمن دُرولی" است.
📝 این شهید با اخلاص ، در قسمتی از وصیت نامه خود نوشته است:
✍ قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسد:
«پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی».
•🕊✨
ازشپرسیدمکهشمارزمندهٔاسلامید؟!
گفتنـهعزیزم!ماشرمندهٔاسلامیم!
ازاونروزفکرمیکردمکهشرمندهاسلام
یكردهبالاترازرزمندهاسلامه.
تااینکهشهیدشد...!😭
#اللھمالرزقناشھادتفےسبیلك♥️"
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهادت به خود آمدن است
دست دردستان #معشوق قراردادن است .
#شهادت رفتن ،گذشتن است
از برای #معبود جان دادن است
شادی رو #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌹🕊