🔷 مرتضی خیلی تنها بود، اما اصلاً به روی خودش نمیآورد. به شدت به مرتضی دنیا سخت میگذشت. از روزی که ازدواج کرد، دو اتاق در خانه پدرش داشت. پدرش مسن بود و مادرش ناراحتی قلبی داشت. بچههایش بزرگتر شده بودند فضای زندگیاش تنگ بود. آدمی که شبها مطالعه میکرد حتی برای مطالعه جا نداشت!
🔹شبها برای صحبت تلفنی مکافاتی داشتیم، چون آنقدر باید آهسته صحبت میکرد که همسر و بچههایش اذیت نشوند. آقای زم هیچ اعتنایی به او نمیکرد. سه سال دنبال پانصد هزار تومان وام بود که بتواند جای مستقلی اجاره کند و جالب بود که تا روزی که به شهادت رسید، هیچ کدام از آقایان مدیر فرهنگی، این وام را به او ندادند!
🔸منبع: کتاب «تکرار یک تنهایی (جستارهایی از حیات شهید آوینی)»، نوشته «محمدعلی صمدی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حال و هوای گلزار شهدای کرمان، در ساعات اولیه ی از آغاز ماه #ربیع_الاول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔مکالمه دو جانباز اعصاب و روان
😭😭😭
⚠️والله که قسم همیشه شرمنده شما هستیم و خواهیم بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ رهبر انقلاب: عدالت برجستهترین شعار مهدویت
#امام_خامنهای
🗳 جهش ایران |
@jahesheiran
...🪴
💠آن روز صبح حبیب نورانیتر از همیشه شده بود. گفت: آقای رودکی روایتی برات بگم؟
گفتم: بفرما!
گفت: شیخ شوشتری (ره) فرمود امام حسین(ع) دو خون داشت. یکی خونی که از سر مبارک آمد و به سمت محاسن شریفش رفت و حضرت آن را در دست جمع کرد و به آسمان پاشید و دیگری خوندل امام از مردم آن روزگار.
ادامه داد: ما نباید دل امام خمینی (ره) را خون کنیم، ما باید مطیع ایشان باشیم و اطاعت بکنیم، تا این عَلم اسلام ناب را که امام برافراشته است، برافراشته بماند.
💠در همین حین خبر دادند که عراق روی تپه 175 پاتک کرده است. با تعدادی از بچهها آماده رفتن شدیم. حبیب هم پای ماندن نداشت و با ما راهی شد. پایین تپه، دست در جیبش کرد و هرچه در جیبهایش بود را درآورد و به من داد.
یک قرآن جیبی کوچک، یک انگشتر و کلید منزلشان، بعد پیراهنش را هم در آورد با زیر پوش به سمت تپه دوید.
ساعتی بعد خبر شهادتش و ماندن پیکرش را به من دادند. وقتی جنازه حبیب ماند، با خودم گفتم چرا هر چه داشت را به من داد و با جیبهای خالی از هر نشانهای رفت!
شهید#حبیب_روزیطلب🕊🌹
🌷@shahedan_aref
مے شـود ڪمــے
مـا را هم دعــا ڪنیـد
دلمــــان عجیب زخمے ست
جا نمے شویم ، نـہ در زمین
نــہ در زمان ،خستہ ایم ...
شهدا محتاج دعاییم
🍃🌸🍃
گاهے بعضی نگاه ها...
چشـــــــم دل را
رو بسوی خـدا بازمےڪند!
مخصوصاً اگر آن نگاه
از قابِ چشم های آسمانے شهید باشد ...
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضیا عجیب بوی خدا میدن
هدیه کنیم صلواتی نثارارواح مطهرهمه شهدا ❤️
🌷@shahedan_aref
جهانی که امروز پر از فسق و فجور و خیانت ابرقدرت هاست، تلاش و ایثار
می خواهد ....
🌷شهید اسماعيل دقایقی🌷
🌷@shahedan_aref
🦋
گناهان کوچک
+یک روز مریم آمد و گفت:
"به من یک روز مرخصے بده".
رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه مے رود!
_پرسیدم: "تصادف کردے؟"
جوابے نداد...
+پاپیچش شدم تا بالاخره گفت که روے لولههاےِنفت -که خدا مےداند توے #آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میےشدند- پا برهنه راه رفته!
_پرسیدم "چرا این کار رو ڪردی؟"
گفت:" #غافل شده بودم این کار رو باید مے کردم تا یادم بیاید چه آتشے در #آخرت منتظر من است".
+گفتم: "تو که جز #خدمت کارے نمے کنے".
گفت: "فکر مےکنے!
بعضے اشارهها، بعضی سکوت هاے نا به جا؛ همهے اینها گناهاے کوچیکیه ڪه تکرار مے کنیم و برامون #عادے مےشن".
#شهیده_مریـــم_فرهانیان
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰
╭🦋
╰┈➤ @shohada0120
🦋
یک بار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میمانی؟
گفتم: از همان ابتدای زمانی که حقوقم را میگیرم؛ منتظرم که موعد بعدی پرداخت حقوق کی میرسه!
آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا می کشند، کمی از آن را برای #امام_زمان(عج) می کشیدند ایشان تا حالا ظهور کرده بودند، امام منتظر ندارد
#شهید_محمود_رادمهر
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰
╭🦋
╰┈➤ @shohada0120
🦋
حمید خیلی به مستحبات پای بند بود. کافی بود روایتی درباره کار مستحبی ببیند، بهش عمل می کرد؛ حتی در بدترین شرایط بهش پایبند بود.
با موتورش تصادف کرده بود. رفتیم بیمارستان. دکتر ده روز براش استراحت مطلق نوشته بود. کمر درد شدیدی داشت. حتی در این حالت مقید بود که بعد از اذان مغرب موقع آب خوردن بنشیند. می گفت: «از امام صادق (ع) روایت داریم که اگر شب نشسته آب بخوریم، رزق مان بیشتر می شود».
#شهید_حمید_سیاهکالی
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰
╭🦋
╰┈➤ @shohada0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم صحبتهای شنیدنی از شهید رجایی در مورد لزوم یکسان بودن حرف با عمل در مسئولین
✅اخبار سید ابراهیم رئیسی👇
https://eitaa.com/joinchat/1673658370Cff4494efc9
.
🔮 خاطره از شهید علی سیفی
💜 حتما بخونید و برای بقیه بفرستید
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
aviny_31 (1).mp3
312.6K
🔷 برشی صوتی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی در خصوص پادگان دوکوهه و عشق بازی با آن
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات
با صدای: حاج محمود کریمی
هر بار صدات کردم به دادم رسیدی
حاجت روام کردی بدیمو ندیدی
به این عبد بی مقدار و ناقابل؛
نظر کن جان آقام ابوفاضل
از همه تشنه ترم خدایا ببخش؛
جان سقای حرم خدایا ببخش
نوای مناجات حاج محمود کریمی که هیچ وقت تکراری نمیشه هر چقدر هم تکراری گوش کنیم
.
کار هر شبش بود🌚
با اینکه از صبح تا شب
کار و درس و فعالیت میکرد
نیمههای شب بلند میشد نماز شب میخوند؛
یه شب بهش گفتم: یکم استراحت کن!خستهای
برگشت و گفت: تاجر اگر از سرمایهاش خرج کنه
بالاخره ورشکست میشه، باید سود به دست بیاره
تا زندگیش بچرخه. ما هم اگه قرار باشه نماز شب
نخونیم ورشکست میشیم🙂💔..!
شهید مصطفی چمران
.
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 شهید جواد محمدی وصیت رو سنگ مزار شهید مدافع حرم
🔹«اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت»
✍️ آقای مسئول خطاب سخنانم به شماست، حواست باشد روی چه صندلی ای نشسته ای و در ازای آن خون پاک چند شهید بر زمین ریخته است.
خوب به وصیت نامه این شهدا توجه کن تا ببینی آنها برای چه رفتهاند و آیا تو مقصد و هدف آنها را در پیش داری!!
#مقابله_با_بیحجابی
#وصیت_شهدا
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
🌹شهید محمد پارسا 🌹
🔹شادی روح شهدا صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
⚪️فرازی از وصیتنامه شهید:
وصیّتی جز دعوت به وحدت و شناخت حق در راه اقامه کامل دین حق و یاری مستضعفین و پیش گرفتن اخلاق نیکو ندارم. امروز حیاتی ترین مسئله ما، روح واحدی است که در اندام امّت اسلام دمیده شده است و این روح خداست که دنیای اسلام را زنده نگه داشته، نباید از ملّت و سایر نیروهای مردمی جدا شد
🌹شهید رمضان صنایع پرکار 🌹
... امـروز وظیفـۀ هر مسلمانی است که هرچه در توان دارد برای تحقق آرمان شهیدان بکوشد و در حفظ و گسترش این انقلاب اسلامی و الهی کـه لطـف خـدا بـا آن اسـت و امـام زمان پشتیبان این انقلاب و رهبری.
📚منبع:گزیده موضوعی وصیتنامه شهدا
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#احمد_نعمت_بخش
قبل از اینکه #احمد را پس از ۱۵ سال بیاورند ، یک شب خواب دیدم در یک بیابانی بودم و گریه می کردم و خدا را صدا می زدم که بچه ام را بمن نشان بده ، همون موقع در خواب دیدم که یک سیّد نورانی جلو آمد و گفت : اینقدر گریه نکن . می خواهی بدانی پسرت کجاست ؟
گفتم بله ..
با دست به یک جای دوری اشاره کرد و من دیدم سه تابوت اون دور هست .
سیّد گفت :
تابوت وسطی فرزند توست و این دو تابوتِ اطرافش ، دو سیّد هستند که از پسر تو محافظت می کنند !
از خواب که بیدار شدم به کسی نگفتم . تا وقتی که می خواستند او را تشیع کنند .
بعد از به خاکسپاری دیدم دو #شهید دیگر هم همراه #احمد بخاک سپردند دقیق نگاه کردم و دیدم که یکی از #شهیدان طرف راست #احمد سیّد است و طرف چپ #احمد هم سیّد است .
بعد از تشیع جنازه #احمد که بسیار باشکوه برگزار شد . دیدم #احمد دقیقا میان قبر دو سیّد در گلستان #شهدای اصفهان به خاک سپرده شده است.
راوی
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🏴🕊🌹
💐🌺🌹🕊🌹🌺💐
#عاشقانه_های_شهدا
#شهدا_و_امام_زمان_عج
#شهیدی_که
#امام_زمان_عج
کفنش کرد
#شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن
از بس این #شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من #شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی...
روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس #شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این #شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند...
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر #شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن
وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از #شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه #شهید شده است باید او را غسل دهی
وقتی که می خواستم این #شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این #شهید را کفن کنم.
من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این #شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.
از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم...
منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" حجت الاسلام سید مسعود پور آقایی
🌹 🌼🌺
روحالله مهربان بود. به همه برادر و خواهرهایش احترام میگذاشت.
خیلی هوای من و پدرش را داشت. وقتی از بیرون به خانه میآمدم، سریع بلند میشد و دائم دست و صورت من را میبوسید.
آنقدر دور و بر من میگشت که دخترها میگفتند اینقدر خودت را برای مادر لوس نکن!
ساده بود و دوستداشتنی.
همه فعالیتهایش در بیرون از خانه در مسجد و بسیج خلاصه میشد.
راوی:مادرشهید
🕊️شهید روح الله عجمیان🕊️
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
حسین، ۱۰ روز قبل از شهادتش به من گفت: «مامان! دعا کن من شهید شوم.»
من نگاهی به او کردم. گفت: «قرار است که ما از این دنیا برویم. دعا کن با شهادت برویم.»
وقتی این حرفها را زد، من دیگر چیزی نگفتم، اما دلم لرزید.
چون مدتها بود که رفتارش تغییر کرده بود. پسرم ۳ شب قبل از شهادتش حدود ساعت ۳-۲ بامداد بود که به منزل آمد تا شام بخورد.
از من خواست برای شهادتش دعا کنم. آن شب به من گفت:
اگر من بروم میتوانم یک نسل را نجات بدهم. ۳ روز بعد پسرم به شهادت رسید
🕊️شهید حسین زینال زاده 🕊️
راوی :مادرشهید
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهداء_و_امام_رضا_ع
#دلتنگ_امام_رضا_ع
#شهدای_والامقام
#محمدحسن_ترابیان
سال ۱۳۶۴ بود که #محمد_حسن از جبهه مرخصی اومد قم.
بهم گفت: بابا! خیلی وقته حرم #امام_رضا_ع نرفتم ، دلم خیلی برای آقا تنگ شده.
گفتم: حالا که اومدی مرخصی برو،
گفت: نه، حضرت امام که نایب #امام_زمان_عج است ، فرموده : جوان ها جبهه ها را پر کنند.
زیارت #امام_رضا_ع برام مستحبه اما اطاعت امر نایب #امام_زمان_عج لازم و واجبه.
من باید برگردم جبهه؛ نمی توانم؛ ولو یک نفر، ولو یک روز و دو روز! امر #امام زمین می مونه.
گفتم: خوب برو جبهه، و او رفت.
عملیات والفجر هشت با رمز یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها) شروع شد و #محمد_حسن توی عملیات به #شهادت رسید.
به ما خبر دادندکه پیکر پسرتون اومده معراج #شهدای اهواز ولی قابل شناسایی نیست. خودتون بیایید و شناسایی کنید.
رفتیم معراج #شهدا و دو روز تمام گشتیم اما پیکر پیدا نشد.نشستم و شروع به #گریه کردن کردم که یکی زد روی شونه ام و گفت: حاج آقای ترابیان عذرخواهی می کنم، ببخشید؛ پیکر #محمد_حسن اشتباهی رفته #مشهد_امام_رضا_ع دور ضریح آقا طواف کرده و داره برمی گرده.
گفتم: اشتباهی نرفته او عاشق #امام_رضا_ع بود.
راوی :
#پدر_شهید
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🥀
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
#طنز_جبهه
#صبحانه_خطری
با حسین تازه آشنا شده بودم و از خصوصیات او اطلاعی نداشتم. بعد از مدتی دوستی ما گل کرد و برای صبحانه ای با کلاس مرا به سنگر خود در پدافند فاو دعوت کرد.
لباسم را مرتب کرده و با یااللهی وارد سنگر شدم. چشمم که به سنگر درهم و برهم او افتاد، حسابی جا خوردم؛ گونی های سنگر سوراخ سوراخ بودند و خاکی از آن ها به داخل ریخته شده بود و تراورزهای سقف پر از مرمی تیرهای کلاش.
به روی خود نیاوردم و جایی برای نشستنم پیدا کردم. در گوشه ای دیگر، همسنگر او که تازه از پست شبانه آمده بود هم به خوابی خوش فرو رفته بود. بین ماندن و در رفتن مردد شده بودم. خدایا این چه سنگر ویرانی است که اینها برای خود درست کرده اند.
حسین در حالی که با سروصدا به دنبال چیزی در صندوق ظروف می گشت، خوش آمدی به من گفت و عصبانی به سراغ همسنگر خود که ظاهراً آنروز نوبت شهرداریش بود رفت تا برای آماده کردن صبحانه او را بیدار کند.
بعد از چند بار تکان دادن، صدای خواب آلودی بلند شد و گفت:" من تا صبح بیدار بودم و اصلاً نخوابیدم. بعداً صبحانه می خورم".
حسین هم که نمی خواست تنهایی از مهمانش پذیرایی کند به سراغ کلاش خود رفت و در جلو چشمان متعجب و نگران من چند تیر به گونی های بالای سر او زد و با صدای بلندتری گفت: "می گم بلند شو کتری رو برا صبونه آب کن. مگه تو امروز شهردار نیستی؟"
از ترس در حال سکته بودم که دیدم همسنگریش هم کم نیاورد و در همان حال دراز کش، با چشمان نیمه باز کلاش خود را رو به سقف گرفت و خشاب را خالی کرد. بوی باروت فضای سنگر را پر کرد و .....
در حالی که در گوشه ای پناه گرفته بودم، با صدای لرزان و نگران رو به هر دو آنها کردم و گفتم :" بخدا من صبحانه نمی خوام، عجب جنگ تن به تنی راه انداخته اید!!". با عجله خود را به بیرون سنگر انداختم و در حال فرار بودم که حسین بسیار آرام و خونسرد صدایم کرد و گفت:" ببین، این جریان بین خودمان بماند" و برای اطمینان دستش را به سمت من دراز کرد تا قولش را محکم کرده باشد.
در حال فرار بودم که گفت، باز هم تشریف بیاورید، خوشحال میشم .
راوی :
رضا بهزادی، گردان کربلا
🌺 🍀💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنهای تکاندهنده از تلاوت آیاتی از قرآن کریم(یوسف۳۴تا۳۷) توسط یک پسربچه غزه در حالی که در بیمارستان غزه تحت مداوا قرار میگرفت، پس از سوختگی صورتش و خرد شدن استخوانهای پایش در اثر بمباران صهیونیستها
√ @Roshangari_ir | روشنگری
سردار نقدی: انتقام از اسرائیل قطعی است
🔹معاون هماهنگ کننده سپاه: همانطور که بارها گفته شده انتقام خون شهید هنیه قطعی است و هیچ شکی در آن نیست اما این انتقام باید در موقع خوبی انجام شود تا اثرگذار باشد./تسنیم
√ @Roshangari_ir | روشنگری