eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
129 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ 🌙✨ شب ها را دوسـت دارم... حالِ خوشے دارد :)♥️ سرگردانے در خیالِ تو یڪ دلخوشےِ ساده است براے من...🍃💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 مردم بیائید بیشتر با هم باشیم و دلهایمان را به جای کینه از یکدیگر ، از مهر به هم پر کنیم و دست در دست همدیگر گذاریم و اسلام و قرآن را یاری کنیم . بیائید به کمک هم این کشتی انقلاب را به ساحل پیروزی برسانیم ، ما در برابر قطره قطره خون شهیدان مسئول هستیم ، پس مواظب باشیم که مسئولیت خود را به نحو احسن انجام دهیم . 🌹 🕊 🌹 🌹 🥀 🕊🌹
💢 . ▪️محمد زمانی که به جبهه می رفت، احمد کلاس چهارم بود. به او سفارش کرد که از کبوتر هایم مراقبت کن. برایشان گندم بریز و من هم زمانی که برگردم برایت فشنگ می آورم. احمد هم به او قول داد و مراقب بود اما زمان شهادت او کبوتر هایش بسیار سر و صدا می کردند و هر چقدر گندم می ریختیم به هیچ عنوان نمی خوردند. به نقطه نقطه اتاق می رفتند و از خود صدا در می آوردند. من دلم شک می افتاد که حتما محمد به شهادت رسید که این ها بی قراری می کنند. به احمد گفتم  تو برای کبوتر ها گندم بریز. احمد جواب داد مادر اصلا نمی خورند و دور سرم می چرخند. دو روز گندم نخوردند. بعد از سه، چهار روز خبر شهادت او را آوردند و ما فهمیدیم که از روزی که آن ها بی قرار بودند، او به شهادت رسید. روز تشییع جنازه اش، کبوتر ها روی جنازه اش آمدند. حتی عکس آن روز موجود است. ما آن ها را از امامزاده عباس بردیم اما آن ها برگشتند. زمانی که محمد تیر خورد، به دوستش گفت: «جیب کاپشن من دو تا فشنگ است من به برادرم قول دادم که از کبوترم خوب مراقبت کند و من برای او آن ها را ببرم. دوست و هم سنگرش فشنگ ها را آورد و گفت: احمد، برادرت محمد این ها را برای تو فرستاد.» . 🎥بیاد احمد و محمد یوسفی برنتی_ با شهیدان یوسفی بزودی در هفت تپه ی گمنام. . 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار سلیمانی در مراسمی رو کرد به حضار و درخواست کرد همه دو دقیقه فقط سقف را نگاه کنند !!! ... سپس سردار حرفی زد که مجلس دگرگون شد ! 😭😭😭 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام من به شهیدان کشورم ایران 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊معرفی یکی دیگر از شهیدان ایرانی آرمیده در نجف🥀 🕊💐💫🕊💐💫🕊 نام ونام خانوادگی: داود اسماعیلی تاریخ ولادت: 1363 تاریخ شهادت:1383/05/23 محل تولد: تهران محل شهادت: نجف اشرف_ وادی السلام 🔻موقعیت مزار شهید مدافع حرمِ امیرالمونین(ع)،"داود اسماعیلی" در مقبرة‌الشهداء وادی السلام نجف -  شماره قبر: ۸۹ https://yun.ir/poczp5 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌤زندگینامه شهید سرافراز داود اسماعیلی🌤 شهید داود اسماعیلی متولد ۱۳۶۳ در تهران است. داود بخاطر عشقی که به حضرت ابالفضل(ع) داشته، از دوستانش می خواهد که او را «ابوالفضل» صدا کنند. اما پس از اینکه به زیارت حرم حضرت ابالفضل (ع) مشرف می شود و عظمت حضرت ابالفضل(ع) را بیشتر درک می کند، به دوستانش می گوید: من را همان «داود» صدا کنید که من لایق نام «ابولفضل» نیستم! اما دست تقدیر نشان داد که او در دفاع از حریم اهل بیت(ع)، شاگردی راستین در مکتب حضرت ابالفضل(ع) بوده است. خاطره شهادت این شهید سربلند را همرزم او هاشم اسدی (جانباز مدافع حرمِ امیرالمومنین) اینگونه روایت می کند: به همراه داود و چند نفر دیگر از مدافعان عراقی، به دلیل اینکه شهر در محاصره اشغالگران بود، از بیراهه وارد شهر جنگ زده نجف شدیم و همرزمان عراقی، ما را به محل استقرار سایر ایرانی هایی که به دفاع از حرم امیرالمومنین(ع) می پرداختند بردند. شهر در محاصره بود و گنبد حرم مطهر مورد اصابت گلوله متجاوزان قرار گرفته بود و علمای معظم شیعه اعلام عزای عمومی کرده بودند! آسمان نجف و فراز حرم امیرالمؤمنین(ع) جولانگاه بالگردهای آپاچی و هواپیماهای جنگنده‌ آمریکایی شده بود و بازار نجف در آتش می‌سوخت. محل استقرار ایرانی ها زیر زمین یکی از مدارس علمیه در شارع طوسی و موضع دفاعی آنها ورودی شهر از سمت وادی السلام بود. سلاح تحویل گرفتیم و به جمع مدافعان ملحق شدیم. نکته ‌ی مهمی که درباره شهید داود اسماعیلی لازم است بگویم این است که این شهید عزیز، تا لحظه شهادتش سلاحی در دست نداشت! زیرا به دلیل کمبود سلاح به او که جوان ‌تر بود سلاح نرسید!؛ اما داود در تمام صحنه های نبرد حاضر بود و در حمل مهمات و تجهیزات به همرزمانش کمک می کرد. شب قبل از شهادتش با هم در حرم امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودیم؛ از او پرسیدم دوست داری چگونه شهید شوی؟ پرسید: منظورت چیست؟! گفتم: یک تیر وسط پیشانی... یا اول زخمی بشوی و مثل اباعبدالله... یک هزار و سیصد و پنجاه زخم و ... بعد سر از تنت جدا کنند؟! در حالی که هر دو به شدت منقلب شده بودیم گفت: «دوست دارم مثل اباعبدالله(ع) بی‌سر شوم و مثل حضرت زهرا غریبانه دفن شوم!» صبح روز ۲۳ مرداد ۸۳ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک های متجاوز آمریکایی از سمت وادی السلام در حال پیشروی هستند. با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به داود گفتم: تو که سلاح نداری، برای چه می آیی جلو؟! گفت: اگر سلاح از دست شما افتاد، من بر می‌دارم! خود را به وادی السلام رساندیم و پس از مدتی درگیری و مقاومت، گروه ما مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و من در دم بیهوش شدم و زمانی که در حرم امیرالمؤمنین(ع) داشتند زخم هایم را پانسمان می‌کردند به هوش آمدم؛ ابوالقاسم (از مدافعان ایرانی) بالای سرم آمد؛ پرسیدم چی شد ابوالقاسم؟ گفت: داود شهید شده و از سرش چیزی پیدا نکردیم. گفتم این چیزی بود که خودش می خواست. بعدها خبر رسید که به دلیل شدت درگیری و عدم امکان انتقال پیکر مطهر این شهید به قطعه شهدای وادی السلام، شبانه (همانطور که خودش خواسته بود)، در حیاط یک مدرسه به امانت می سپرند و پس از پایان جنگ و عقب نشینی مفتضحانه اشغالگران، پیکر مطهر وی را به مکان فعلی در وادی السلام منتقل می‌کنند. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨خاطره ای از شهادت داود اسماعیلی و اسارت روح الله اسدی✨✨ وارد شهر جنگ زده ی نجف که شدیم،  در بدو ورود سید محمد حسن را دیدم که در حال آموزش قناسه به عراقی­ ها بود؛ با او خوش و بشی کردم و رفتیم به مقری که سایر ایرانی ­ها آنجا بودند. شهر نجف اشرف و حرم مطهر امام اول شیعیان، در محاصره ی هتاکان آمریکایی بود و از همه طرف موشک و بمب و خمپاره بر سر مردم و مدافعان می­ ریختند. بوی دود و باروت بود و آتش و خون... گنبد حرم مطهر مور  اصابت گلوله ی متجاوزان قرار گرفته بود و علمای معظم شیعه اعلام عزای عمومی کرده بودند! آسمان نجف و فراز حرم امیرالمؤمنین(ع) شده بود جولانگاه بالگردهای آپاچی و هواپیماهای جنگنده ی آمریکایی ... بازار نجف در آتش می سوخت و به غیر از نیروهای مدافع و تعدای از فقرای بی سر پناه، کسی را در کوچه و خیابان های اطراف حرم نمی دیدیم. بر خلاف آنچه گفته می شد! هیچ نیروی مدافعی در حرم سنگر نگرفته بود و هیچ کس حق ورود سلاح به حرم را نداشت. محل استقرار ایرانی ها زیر زمین یکی از مدارس علمیه در شارع الطوسی بود و موضع دفاعی آنها ورودی شهر از سمت وادی السلام بود. سلاح تحویل گرفتیم و به جمع مدافعان ملحق شدیم. نکته ­ای که در مورد شهید اسماعیلی می ­خواهم عرض کنم این است که این شهید عزیز؛ تا لحظه ­ی شهادتش سلاحی نداشت! چون سلاح کم بود به او که جوان ­تر بود سلاح نرسید! اما داود در تمام صحنه ­ها حاضر بود و در آوردن مهمات و تجهیزات به بچه ­ها کمک می ­کرد. شب قبل از شهادتش با هم در حرم مولی امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم دوست داری چه جوری شهید بشی؟ گفت منظورت چیه؟! گفتم: یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل اباعبدالله ... یک هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟! در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت: "دوست دارم مثل اباعبدالله(ع) بی سر بشم و مثل حضرت زهرا غریبانه دفن بشم!" صبح روز 23 مرداد 83 بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک­ های آمریکایی از سمت وادی السلام در حال پیشروی هستند! با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به داود گفتم: تو که سلاح نداری، برای چی میایی جلو؟! جواب داد: اگر سلاح از دست شما افتاد، من بر می دارم! با جمع دوستان ایرانی، خود را به وادی السلام رساندیم؛ ولی قبل از هر اقدامی، مورد اصابت گلوله­ ی تانک قرار گرفتیم و من در دم بیهوش شدم و زمانی که داشتند زخم­های من را پانسمان می کردند، در حرم امیرالمؤمنین(ع) به هوش آمدم؛ ابوالقاسم بالای سرم آمد؛ پرسیدم چی شد ابوالقاسم؟ گفت: داود شهید شده و از سرش هیچی پیدا نکردیم! گفتم این چیزی بود که خودش می­ خواست.🥀🥀🥀 بعد گفت: روح الله هم مجروح شده و دارند پانسمانش می­ کنند... ادامه دارد...👇👇👇👇👇👇
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 روح الله؛ کمی سوختگی از ناحیه ­ی دست و صورت داشت که سرپایی درمان شد؛ اما تا زمانی که من را به ایران اعزام کردند، همراه من ماند و زمانی که می­خواستند من را به ایران منتقل کنند، به او می­ گویند: تو دِینَت را ادا کردی؛ بیا برگرد ایران! جواب می­ دهد: کسادی بازار را تحمل کردم؛ حالا که بازار گرم شده برگردم!؟ روح الله برمی ­گردد نجف و زمانی که با تدبیر آیت الله سیستانی نجف از محاصره آمریکایی ­ها خارج می ­شود و تحت کنترل پلیس عراق در می ­آید، روح الله که اثرات سوختگی در دست و صورتش نشان از حضورش در جمع مدافعان بوده، توسط پلیس عراق دستگیر و بعد بنابر اطلاعاتی موثقی که به ما رسید، تحویل آمریکایی ­ها می­ شود و تا امروز هیچ خبری از روح الله نداریم. روح الله تکه کاغذی که در آن آدرس و شماره تلفن منزل پدرش بود را توسط عراقی­ هایی که آزاد می­ شدند به فردی به نام شیخ ریاض رسانده بود و او هم در تهران به من رساند و حالا من مانده بودم مسئولیت سنگین خبر دادن به خانواده­ ی روح الله! خدا شاهد است بارها از سر ناچاری جواب تلفن مادر روح الله را ندادم... از بس زنگ می­ زد و از من بیچاره سراغ فرزندش را می­ گرفت... چندبار هم به من گفت امام زاده­ ی روستا به خوابم آمده و گفته روح الله شهید شده منتظرش نباش! 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼صدای شهیدان زیباترین صوت ها🎼 درسته بعضی از شهدا نه صدایی ونه تصویری ازشون برجای مانده و در دیار قربت به ملکوت اعلاء پیوستند، ولی نام و یادشان هرگز از ذهنمان پاک نخواهد شد. شــهــــــــدا را یــــاد میکنیـــــــم با صلواتــــی بر محمـــــــد وآل محمـــــــد وعجـــــــل فرجهــــــــــم 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
🕊 هروقٺ‌دوࢪهــم‌جمـع‌مےشدیم‌و احساس‌میڪࢪد‌‌ڪه‌بحث‌ میخوادبه‌غیبٺ‌ڪشیده‌بشۿ،‹⚠️› آࢪوم‌تڪونم‌میــداد‌و‌با‌ݪبـخــݩد‌و‌ شوخۍ‌میگفت:: ماماݩ‌بیداࢪشو،بیداࢪشو ...❗️ 🌷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تو همانی که با لرزه‌ی چشمانت ، سپاه دشمن را یک تنه حریف بودی...♥️ --------------------------- •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عکسی ز شهیـــدی همه اعصاب مرا ریخت به هم زینب تو سرِ نعش برادر چه کشیدی !! 💔 💔...... ⚘اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ 🕊 🌺 خدارو بحق شهدا قسم میدهم که توفیق سربازی و شهادت در رکاب امام زمان عج به ما عنایت بفرماید 🌺 🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
این‌رامن‌به‌جوانهامیگویم... دنبال‌تعلقات‌پَست‌نباشیم همهٔ‌ما،راهیه‌به‌یک‌سمت‌هستیم! _حاج‌قاسم‌سلیمانی♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📸 وقتی معلوم نبود که بابا کی برمیگرده یا اصلا بابایی برمیگرده، محمد مهدی هم میرفت تو کوله پشتی تا مثلا همراه بابا بره ‏ شهید مدافع حرم مسلم خیزاب •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارتنامه تصویری شهدا - تقدیم به روح مطهر شهدا •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین گرفتاری ها از نظر شهید رجایی 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه کلیپ قرآنی لحظاتی چند گوش جان بسپاریم به آوای ملکوتی قرآن کریم 🌸📖🌺📿🌸📖🌺📿🌸
📍شهید حجت الله رحیمی جنگ نرم مثل خمپاره ۶۰ میمونه چون نه صدا داره نه سوت فقط وقتی متوجه میشی که دیگه رفیقت نه مسجد میاد نه هیئت!! شهید مدافع حرم🕊🌹