🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#سجاد_زبرجدی
مزار #سجاد خیلی شلوغ میشود ، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود ، میرفتیم و میدیدیم یکی از شیراز به عشق #سجاد بلند شده آمده تهران ، یکی در گرگان خواب #سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا ، یکی در قم ، یکی در اصفهان و ...
اولش نمی دانستیم حکمتش چیست
بعد دیدیم حکمت این شلوغی ، بر
می گردد به #وصیت_نامه_سجاد که خطاب به مردم گفته :
اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر #مزار من، به لطف #خداوند من همیشه حاضر هستم .
شاید باورتان نشود ، اما ما هر وقت سر مزار #سجاد میرویم میبینیم مزار پر از دسته #گل است و اصلاً احتیاجی نیست ما با خودمان #گل ببریم .
راوی :
#خواهر_شهید
مزار مطهر :
قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#شهیدانه
خوابی که مادر بزرگ
#شهید_جهاد_مغنیه
در مورد #شهید دید
دو هفته بعد از #شهادت_جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر میزد و میآمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسیها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود #شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟
گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از #نماز صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم #شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: #شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
#شهید_جهاد_مغنیه
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🌹
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#شهید_یعنی
#یعنی برای مکتب فدا شدن
#یعنی اینقدر بهانه های واهی نتراشیدن
#یعنی ببینی عده ای مست ثروتند و عده ای مست شهرت و عده ای مست عوام فریبی و عده ای مست قدرت و عده ای مست شهوات
🥀 🌴🌹
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_ #استوری _
ازحاج قاسم پرسیده بودم بعد از شهادت
که شما اوضاعت موقع شهادت چطوربود؟🥺💔
بسم الله الرحمن الرحیم
تنها فرمانده رسمی نظامی در سفر رهبری به سوریه که پیرمرد سوری پوتینهای او را بوسید که بود؟
نیمهی شهریور سال ۱۳۶۳ حضرت آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت کشورمان، به دعوت «حافظ اسد» رئیسجمهور سوریه، راهی «دمشق» شدند.
در همین رابطه امیر سرتیپ ناصر آراسته روایت میکند:
[در آن زمان] حضرت آقا ریاستجمهوری را به عهده داشتند ، من [به همراه] شهید صیاد در محضرشان برای بازدید از سوریه، لبنان و الجزایر رفتیم.
[تنها] نظامیای که همراه ایشان بود شهید صیاد بود که فرمانده نیروی [زمینی ارتش] بود.
من هم در خدمت شهید صیاد بودم. رفتیم در بعلبک، در آنجا سپاه ما یک اردوگاه آموزشی داشت. شهید صیاد هم پیشبینی کرده بود که نمازمان را در همهجا اول وقت بخوانیم.
آن سرتیپی که از ارتش سوریه رئیس اسکورت ما بود پیشبینی کرده بود که نمازمان را در منزل یک پیرمرد شیعی که پنج شهید در مبارزه با اسرائیل داده است بخوانیم. رفتیم و همه اهالی، چه شیعه چه سنی در حیاط منزل ایشان آمده بودند.نمازمان را که خواندیم صبحانه را هم که خوردیم زمانی که میخواستیم از خانه آن پیرمرد بیرون بیاییم (مترجمی هم به نام آقای سپهر همراه ما بود) آن [پیرمرد] پوتین شهید صیاد که پر از خاک بود (چون ما شب تا صبح در راه بودیم) را برداشت و با دستش پاک کرد و بعد پوتین شهید صیاد را این پیرمردی که پنج نفر از خاندانش شهید شده بودند بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت که بعد شهید صیاد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟
ایشان گفت:
من هر شهیدی که دادم، دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم.
این مسئله روی خود شهید صیاد هم خیلی اثر گذاشت که وقتی هم ما برگشتیم، شهید صیاد آن شب تا صبح عبادت و گریه میکرد که من از او پرسیدم: چرا این کار را میکنی؟
به من گفت:
من تا امروز تصورم بر این بود که به عنوان یک سرباز جمهوری اسلامی، هرچه مدیونم در کشورم مدیونم؛ امروز فهمیدم هر مظلومی در هرجای دنیا در حال جنگیدن است من به او مدیونم. من که نمیتوانم دَینم را برای آنها ادا کنم. من فقط در کشور خودم مسئولم؛ لذا از خدا استغفار میکردم که خدایا ببخش، من وُسعم برای خدمت کردن کم است.
منبع:
خاطرات امیر سرتیپ ناصر آراسته،هیأت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی.
💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
بعضی وقتها سختیها حرف نمیخواهد
یک تصویر گواه خیلی چیزهاست ...
#جبهه_غرب
#زمستان_۱۳۶۶
#عملیات_بیتالمقدس۲
💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در سردسیر سختِ زمستان
دلشان گرمِ نام تو بود
« یافاطمة الزهـۜراء »
#برف
#زمستان
#جبهه_غرب
#قهرمانان_وطن
#لاملجأ_لنا_إلا_زهراء
💠 @bank_aks
همسر شهید نقل میکنند:
یکبار بعد از شهادتش خواب دیدم
در هیئت هستیم و صحبت میکنیم👥
از اکبــــر پرسیدم:
چی اون طرف به درد میخوره؟🤔
گفت: قــــرآن📖
خیلی این طرف به درد میخوره!
اکبر خودش قاری قرآن بود
و هر چه به شهادتش نزدیکتر میشد،
انسش با قرآن بیشتر میشد💚
شبهای آخر هروقت بیکار بودیم،
اکبر به سراغ قرآن جیبیاش میرفت📖
پرسیدم:
آن لحظه آخر که شهیـــد شدی، چی شد؟
گفت: آن لحظه آخر،
شیطــــان😈میخواست
من را نسبت به بهشت نــاامیـــد کند!
نام : اکبر
نام خانوادگی : شهریاری
نام پدر : خیرالله
تاریخ تولد : ۱۳۶۳/۱/۱ - تهران🇮🇷
دین و مذهب : اسلام شیعه
وضعیت تأهل : متأهل
شـغل : پاسدار
ملّیـت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۲/۱۱/۱ - دمشق🇸🇾
مزار: بهشتزهرا سلاماللهعلیها-قطعه ۲۶
کتاب : «کمی بیشتر بمان»
توضیحات : حافظ کل قرآن ، مداح اهلبیــــت علیهمالسلام ، متخصص نقشــــهخوانی جنـــگهای نامنظــــم
سالروزشهادت ❤️