هدایت شده از سربازان گمنام
🔴 دیوار نوشته معروف شهر خرمشهر که سرباز عراقی روی آن نوشت: آمدهایم که بمانیم بعد از آزادسازی خرمشهر شهید بهروز مرادی روی دیوار مینویسد: آمدیم نبودید
☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
هدایت شده از گوزل تبریزیم
🔻جانباز ۷۰ درصد در تبریز به خیل همرزمان شهیدش پیوست
◽️حاج «محمد بهروز» از جانبازان 70 درصد، پس از 41 سال تحمل رنج ناشی از مجروحیت، در تبریز دعوت حق را لبیک گفت و به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
◽️این جانباز سرافراز، متولد نوزدهم مرداد 1342 تبریز بود که اصابت ترکش در تاریخ بیستم دی 1363 در منطقه غرب، منجر به قطع دو پا و جانبازی او شده بود.
◽️جانباز شهید بهروز بعد از دورۀ طولانی درمان در بیمارستان، مراقبتهای ویژه آیسییو(ICU) را در منزل دریافت میکرد اما سحرگاه امروز، شنبه سوم خرداد 1404 به شهادت رسید.
◽️پیکر این جانباز شهید از ساعت 11 قبلازظهر فردا، یکشنبه در وادی رحمت تبریز تشییع و در گلزار شهدای این آرامستان به خاک سپرده میشود.
◽️مجلس شام غریبان جانباز شهید بهروز هم از ساعت 17:30 الی 19:30 فردا، یکشنبه در مسجد حضرت علیبنابیطالب(ع) واقع در محله خطیب تبریز منعقد خواهد شد.
کانال ِگوزل تبریزیم پر بازدید ترین کانال خبری تبریز و آذربایجان شرقی در ایتا👇👇
@gozal_tabrizim
@gozal_tabrizim
هدایت شده از 🌹شهیـد آقا مهـدے باکرے🌹
🔴تصویر خاص و زیبا از شهید رئیسی عزیز در سفر حج سال ۱۳۷۳ در صحرای عرفات
💠کانال شهید #مهدی_باکری👇
@Mehdibakri2
هدایت شده از 🌹شهیـد آقا مهـدے باکرے🌹
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نوای خاطره انگیز " ممد نبودی ببینی" با صدای حسین فخری به مناسبت سالروز فتح خرمشهر
💠کانال شهید #مهدی_باکری👇
@Mehdibakri2
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
نشد یک لحظه از یادت
جدا دل
زهی دل
آفرین دل
مرحبا دل..
روزتون شهـدایی 🌹
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌روایت دختر شهید اسکندری از لحظه اطلاع از شهادت پدر
🔸در نخستین روزهای خردادماه ۱۳۹۳ بود که تصویر سر بر نیزه کردهاش در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دست به دست شد و بار دیگر کربلا و روز عاشورا را برای همگان تداعی کرد
🔹سردار شهید عبدالله اسکندری که در حماه سوریه به دست شقیترین انسانهای روزگار ما به شهادت رسید امروز سیدالشهدای مقاومت استان فارس نامیده میشود.
#شهید_عبدالله_اسکندری
#سالروز_شهادت
#مدافع_حرم
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
❣️ وقتی با خدا معامله کنی ، بنده های خدا هم عاشقت میشن ،...❤️
💫 در اوج راحت و اَمنیم
در حصار شمــــا ،...
خدا کند که نباشیم
شرمسار شمــــا ،...🕊🌹🕊
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
گاهی یک نگاه حرام …👀
شهادت را براے کسی که لیاقت
شهادت دارد سال ها عقب میاندازد …❤️🩹🌻
#شهیدحسینخرازی🕊🌹🕊
هدایت شده از ستاد شهدای گمنام- هیئت وارثان ثارالله شاهد تبریز
ننه مریم درحال جمع آوری بدن قطعه قطعه پسر شهیدش محمد پورحیدری که در حال پاکسازی شهر خرمشهر بر اثر انفجار مهمات به شهادت رسید ...
https://rubika.ir/Setad_rahiyan_noor
در دوران جنگ یک وقتی همسفر شدیم با جانشین #شهیدمهدیباکری فرمانده لشکر 31عاشورا، از ایشان سئوال کردم: چه شد که از مناطق مختلف خوزستان، #دزفول و شمال آن را جهت مقر لشکر انتخاب کردید؟ با توجه به اینکه از #جبهه ها دورتر شده اید و تدارکات شما مشکل تر می شود. ایشان گفت: زمانی که ما می خواستیم مقر لشکر را پیدا بکنیم. از اهواز شروع به گشتن نمودیم و مناطق مختلف را زیر پا گذاشتیم. ولی مورد موافقت شهید باکری قرار نمی گرفت! تا اینکه از اهواز به طرف شمال خوزستان راهی شدیم. و به شوش رسیدیم. ولی در شوش نیز جایی را پیدا نکردیم و به دزفول آمدیم...
💠در نهایت این مقر فعلی را پیدا کردیم و ایشان این محل را تایید کرد و گفت: اگر سپاه دزفول این مکان را به ما تحویل بدهد بسیار خوب خواهد شد. از شهید مهدی باکری سئوال کردم: چرا این محل را انتخاب کردید و چرا دزفول؟ ایشان گفت: من چیزی از این شهر می دانم که شما نمی دانید. من آن موقع نفهمیدم که منظور ایشان چه بود تا اینکه زمانی رسید که #هواپیماهای عراق مقر لشکر را بمباران کردند و شرایط بسیار بدی در پادگان بوجود آمد. عده ای به شهادت رسیده و تعدادی مجروح و بسیاری نیز شوکه شده بودند. واقعا اوضاع از دست ما خارج شد. در همین بین، با کمال تعجب دیدیم. تعداد زیادی وانت بار و ماشین های شخصی و موتور سیکلت از شهر برای کمک رسانی به #پادگان آمدند و تا ما بخواهیم خودمان را سامان بدهیم مردم دزفول تمام #شهدا و مجروحین را به بیمارستان افشار منتقل کردند. بعد از اینکه اوضاع را آرام کردیم به همراه تعدادی از نیروها سریع خودمان را به بیمارستان رسانده تا اگر احتیاج به اهداء خون باشد بتوانیم کمک بکنیم.
💠در بیمارستان با صحنه ها ی بسیار عجیبی مواجه شدیم. صف تویلی از مردم دزفول، درب بیمارستان ایستاده و آماده ی اهداء خون بودند و انتظار می کشیدند تا هرچه سریعتر خون بدهند. به همین خاطر و با توجه به ازدحام جمعیت، نیروها را که از بمباران شوکه شده بودند به لشکر بازگرداندیم. سالن بیمارستان و حتی حیاط، مملو بود از مجروحین، و هر مجروحی که روی زمین قرار داشت مردان و زنانی در کنار و بالای سر آنها و مواظب آنها بودند و می دیدم سرم در دست داشته و بالای سر آنها ایستاده بودند. با چشم خود می دیدم که تعدادی از آنها سر مجروحین را بر دامن گذاشته و با کمال ملاطفت آن ها را نوازش می کردند. با دیدن این صحنه ها یاد صحبت شهید باکری افتادم که می گفت: من چیزی از این مردم دزفول می دانم که شما نمی دانید و بعدها می فهمید که #دزفولی ها چه مردمانی هستند.
#راوی: بهرام صالحی
🍁برگرفته از کتاب جغرافیای حماسی شهر نمونه دزفول اثر غلامحسین سخاوت و ناصر آیرمی🍁
@bakeri_channel