2.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻روایت فرزند شهید پاسدار ابوالفضل ابدام، محافظ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لحظه شنیدن خبر شهادت پدرش
😭😭😭
@gowharemarefat
هدایت شده از اخبار تهران20:20
🔴🎥 رئیس بنیاد شهید : ۲۴ پیکر شهدای دفاع مقدس ۱۲ روزه مجهول الهویه هستند
🔹آمار شهدا تاکنون هزار و ۶۲ نفر است.
🎴به کانال #اخبار2020 بپیوندید 👇
@bisto20_irib @bisto20_irib
@bisto20_irib @bisto20_irib
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باسلام،این آهنگی که هیچوقت کهنه نشد،عزیزان دهه۴۰،۵۰،۶۰،۷۰باهاش خیلی خاطره دارند
🌺🍃@ALYSiN313
هدایت شده از عصای موسی
💢 علی رضوانی منتشر کرد: پیراهنی که لحظه شهادت بر تن شهید حاجیزاده بود
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به عصــــای موســــی بپیوندید👇
Ⓜ️ @mosesom
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
« کـربلا »
صحبت از وادی عشق است
که سَر میخواهد..!
#فکه
#عطش
#کربلای_ایران
#شهید_امیر_اربابی
#عملیات_سیدالشهداء
💠 @bank_aks
هدایت شده از عصای موسی
🛑وصیت شهید دکتر محمدحسین عزیزی/ پیکرم را برای آموزش تشریح به دانشکده پزشکی اهدا کنید
وصیتنامه شهید دکتر محمدحسین عزیزی که مربوط به اردیبهشتماه سال ۱۴۰۴ است، در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته است. او سوم اردیبهشتماه و پیش از انجام یک عمل جراحی، وصیت خود را اینگونه نوشته است:
🔹«بسیار سعادتمند بودم که در میان شما عزیزان، خانواده مهربان، همسر و دختر مهربانم و خویشاوندان گرانقدر و دوستان عزیزتر از جان بودم. اگر به هر دلیلی از این عمل جراحی جان به در نبردم، دوست دارم پیکر ناچیز مرا، به دانشکده پزشکی تهران یا شیراز بدهند تا دانشجویان عزیز پزشکی از آن علم تشریح بیاموزند و در صورت امکان، از بافتهای آن برای نیازمندان استفاده کنند.
🔹من زندگی را دوست داشتم! اما به عنوان پزشک خوب میدانم که سرانجام این کالبد بیولوژیک، از کار میایستد.»
🔹دکتر محمدحسین عزیزی با موفقیت این عمل جراحی را پشت سر گذاشت اما در پی حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به میدان تجریش در جریان جنگ ۱۲ روزه، این پزشک که از چهرههای برجسته جامعه پزشکی کشور بود به فیض شهادت نائل آمد.
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به عصــــای موســــی بپیوندید👇
Ⓜ️ @mosesom
هدایت شده از محبان ولایت ولی امر (عج)
🔰 اسیر ایرانی که موشها بدنش را خوردند!
*🔞دیدن فیلم مستهجن🔞
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده و زشت و بی حجابی پخش می کردند. 💥
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ😡
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...😰
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ😔
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ😰😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.😔
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ 🐀
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.😰😭
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.🤐
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم و نمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده و غصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~ ~
✨وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی
😔💔
شهدا چه کردند و ما ...
شهدا شرمنده نه ، بازنده ایم ...💔
#شهدا
#حجاب
#عفاف
#غیرت
لحظات پس از شهادت فریدون عباسی از زبان شهره پیرانی
شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایینژاد دربارهی لحظات پس از شهادت شهید فریدون عباسی نوشت:
پلان اول: نمیدانم با آن همه اشک و بغض چطور رسیدهایم بیمارستان، من و آرمیتا. با مکافات وارد بیمارستان شدهایم. انگار روز شهادت داریوش دارد تداعی میشود. همان بیمارستان همان بخش اورژانس... نیازی ندارم کسی راهنماییم کند کجا بروم. خودم این راه را رفتهام. خودم این درد را کشیده.ام. ضحی و خانم دکتر قاسمی (همسرشهید شهریاری) را میبینم، چقدر این آغوش گرفتنها، این گریهها، تکراری شده. پرده را کنار میزنم. خانم دکتر عباسی را میبینم، روی تخت بخش اورژانس. بغضم میترکد. جایمان عوض شده. چهارده سال پیش من در آن بخش اورژانس بستری بودم و او آمده بود الان او آنجا و من رفتهام. کمی بعد همسر و دختر شهید علیمحمدی و کمی بعدتر همسر شهید احمدی روشن هم میآیند. جمعمان جمع شده. چقدر بدم میآید از این تکرارها...
پلان دو: خانم دکتر عباسی در میانهی درد و اندوهش صبوری میکند. او دارد به ما دلداری میدهد. از ضحی میپرسد: بابا چه شکلی بود؟ ضحی میگوید صورتش خاکی بود و کمی دودی... خانم دکتر عباسی میگوید ضحی بابا یک عکس دارد روز آزادسازی خرمشهر. صورت و موهایش خاکی است، یادت هست؟ میگوید بله یادم است. میگوید همیشه به فریدون میگفتم تصورم از صورتت موقع شهادت شبیه آن عکس است. بابا شبیه آن عکس بود ضحی؟ ضحی با گریههای نم نم و صدای بغض آلود سرش را تکان میدهد و میگوید بابا شبیه همان عکس بود...
پلان سوم: ضحی اصرار دارد تا مادرش را ببرند تا با پیکر پدرش که در سردخانه بیمارستان است، وداع کند. همه جمع ما همسران شهدا به همراه دختران شهدا میرویم سمت سردخانه بیمارستان. دم در میگویند همسر شهید و دو همراه فقط میتوانند وارد شوند. نفر دوم ضحی است قرعه به نام من میافتد که همراشان وارد شوم. کسی به متصدی میگوید دکتر عباسی... کشو را میکشند بیرون. دکتر عباسی را در این شمایل ندیدهام هیچگاه. سمت راست صورتش را خاک و خون پوشانده. سمت چپ صورت و موهایش خاکی است. درست مثل همین عکسی که میبینید. درست مثل همان تصوری که همسرش از او برای شهادتش داشته...
پ.ن: عکسها برای روز آزادسازی خرمشهر است. دکتر عباسی در این عکس سه شبانه روز نخوابیده. او که همراه همرزمانش نقش پررنگی در آن آزادسازی و پیش از آن، شکستن حصر آبادان داشت، باید زنده میماند تا مسیری دیگر برای پیروزی، برای ایران باز کند و چهل و سه سال بعد در خرداد پرحادثه خدا مرگش را شهادت قرار دهد.
پی نوشت: عبدالرضا داوری و علیرضا پورمسعود تهمت زنندگان به دانشمند شهید کماکان در سکوت دستگاه های امنیتی و قضایی به هرزه درانی های خود ادامه می دهند.
یا صاحب الزمان ادرکنا
حسبنا الله و نعم الوکیل
اجرای_قانون_حجاب
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔻زمین کارزار تل آویو است تهران نه
https://eitaa.com/raveyanpelak8