هدایت شده از عفاف و حجاب
2.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگه محافظین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح (سردار باقری) و مسئولان حفاظت متوجه میشن دختر ایشون اول صبح ساعت حدودا ۶:۳۰ میره روی پشت بام و بعد میاد پایین و...
بعدا بررسی میکنن میفهمن شهید باقری سفر دخترش به کربلا رو ممنوع کرده بوده بنا به مسائل حفاظتی و ... و ایشون هر روز صبح زود میرفته روی پشت بام به سمت کربلا سلام میداده و بعد به کارش میرسیده...
رحمت خدا بر شهدای وطن💔
برای ما هم دعا کن رفیق شهیدم 💔💔
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
ملت مؤمنی که خسته نمیشود!!
چگونه دختر عزادار
شهید «مهدی بزرگی»،
شهادت پدرش را بزرگترین
افتخار میداند؟
آوینی پاسخ می دهد...
و از جوهرهی مکتبی میگوید
که «شهـادت» را ، بزرگترین
افتخار می داند.
#شهید_مهدی_بزرگی
#شهید_مرتضی_آوینی
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دختری که در خواب متوجه شهادت پدرش شد....
🔹روایت دختر سردار شهید جواد پوررجبی از خوابی که منجر به پیدا شدن پیکر پدرش شد
هدایت شده از کوثر
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالروز ورود آزادگان سرفراز و قهرمان را به میهن اسلامی گرامی داشته و دگربار از تحمل مشقات و سخت های آن دوران پرمحنت از انها تشکر وقدردانی میکنیم. دستانتان را میبوسم و براین بوسه افتخار می کنیم. خداوند حافظتان باشد.
هدایت شده از هر روز با شهدا
تنها بدون همسفر بهشتیش...💔
تصویری حزن انگیز از همسر شهیده نادری؛
به نیابت از همسرم، حانیه
شهیده حانیه نادری، تازهعروس ۳۳ ساله در جنایت تروریستی اسراییل در برج اساتید به شهادت رسید. حالا همسرش تنهایی اومده پیادهروی اربعین. تو دوران عقد باهم میومدن این مسیرو
شهیده حانیه نادری، فوقلیسانس روانشناسی داشت و در آموزش و پرورش به عنوان مشاور مشغول به کار بود.
🌷@shahedan_aref
🛑 تا اسم مدال میاد، همه ما به فکر مدال طلا می افتیم، همیشه مدالها از جنس طلا نیست!
بعضی وقت ها از جنسِ
خون جگر است و داغِ دل ...
🔸 تصویر آقای حسنعلی ضرغام پور پدر ۵ شهید که عکس فرزندانش را مثل مدال به سینه چسبانده...
ایکاش این عکس را در صحن علنی مجلس بزنن و تصویر زمینه لپ تاپ همه مسئولان بزارن تا کمی وجدان ها بیدار شود!
مدال افتخار ...👏👏
هدایت شده از 🇮🇷 ابوحسین / abuhossein
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 زندگی لاکچری آقای رئیس جمهور
#رئیسی_عزیز
@Abuhossein
هدایت شده از "حاج رمضان"
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای صبا دست سلیمانی چه شد😔😭💔💔
https://eitaa.com/hajramezankermanshah
ما را درکانال "حاج رمضان"دنبال کنید🌷
هدایت شده از 🇮🇷 ابوحسین / abuhossein
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 مادر شهید: صدای من در رابطه با وضعیت حجاب به مقامات بالا نمیرسه!!! میام اینجا با شهدا حرف میزنم😔
📣 آنقدر منتشر کنید تا صداش به گوش همه برسه
@Abuhossein
هدایت شده از 🇮🇷 ابوحسین / abuhossein
🛑امام خمینی (ره): «اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.»
🔸سربازان مخلص و گمنام نظام
این شهید بزرگوار از نیروهای اطلاعات عملیات مشهد بود که در عملیات کربلای ۴ اسیر شد و هویتش در همان روزهای اول اسارت توسط یک اسیر قدیمی و خودفروخته به نام «م.ر» و به وعده تعلقِ غذای بیشتر به او لو رفت!
🔸در شکنجه گاه مخفیانه تکریت ۱۱، بعثی ها او را به قلاب پنکه سقفی آویزان کردند، مدتی بعد در آب جوش انداختند، با یک کابل فشار قوی بالای ۵۰۰ ضربه بر کمرش زدند، با پا شیشه پنجره سرویس بهداشتی را شکستند و بدن نیمه جان و لخت شده اش بر روی آن انداختند و او را غلط دادند و سپس بر زخم هایش نمک پاشیدند و با یک فرچه مخصوص شستن لباس به شدت زخم هایش را خراشیدند و سیم برق را در حالی که دستانش بسته بود به او متصل کردند!
🔸فریادهای او فضای حمام را پرکرده بود و در حالی که از ائمه اطهار (ع) یاری میطلبید، یک بعثی شمر صفت به نام عدنان برای اینکه استغاثههای وی به درگاه خداوند و فریادهای یا زهرایش را خفه کند، یک صابون را در دهن او گذاشت و با پوتین محکم بر روی آن کوبید و صابون در گلوی مبارکش گیر کرد و با شهادتی مظلومانه به کاروان عاشورا پیوست! او کسی نبود جز شهید محمد رضایی از مشهد، شادی روحش صلواتی قرائت نماییم.
🌷آزاده سرافراز سید محسن حیدری
بله آقای ظریف، آن زمان که شما در آمریکا میخندیدی، جبهه مقاومت اینگونه شکل گرفت!
@Abuhossein
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
عکاسی که خودش سوژه شد!
او با شهادت خود زیباترین شات را
برای همیشه در لنز دوربین تاریخ ثبت کرد.
📸 اسفند ماه ۱۳۶۳
هورالعظیم ، جزیره مجنون
پیکر پاک شهید "غلامرضا نامدار محمدی"
عکاسِ مجله امید انقلاب توسط امدادگران
به پشت جبهه منتقل می شود.
عکاس : محمدحسین حیدری
#عملیات_بدر
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
#پوتینهای_خـدایی
سید میگوید :
صبح روز دهم اردیبهشت ماه ، تازه آفتاب زده بود. بعد از آن شب سخت و نفسگیری که پشت سرگذاشته بودیم، آن طلوع چقدر دلچسب و زیبا جلوه میکرد. بیش از ده کیلومتر در زمینهای صاف و بدون عارضه و جانپناه پیاده روی کرده بودیم...
میشد جاده اهواز خرمشهر را که حوالی ۱۸ ماه در اشغال بعثیها بود ببینیم و چقدر خوش به حالمان میکرد، تصویر نازک آن جاده که برایمان عطر خرمشهر را داشت...
یک لحظه چشمم افتاد به «خدایی خراط». قبضه آرپیجی توی دستش بود و یک کوله پر از موشکهای آرپیجی با خود حمل میکرد. از دیدنش خوشحال شدم و رفتم سمتش.
یک لحظه نگاهم افتاد به پاهایش. خدایی پابرهنه بود. آن پاهای تنومند برافراشته ، همانند ستونهایی متحرک، رو به جلو هروله میکردند. نزدیکتر که شدم، دیدم بند پوتینهایش را به هم گره زده است و انداخته است گردنش. در آن روزهای گرم و خاکهای رملی و تشنگی و آفتاب زدگی…
محکم کوبیدم روی شانه اش و خاک از لباسش برخاست. برگشت و نگاهش را در نگاهم گره زد همدیگر را در آغوش گرفتیم و صورتم لابلای ریشهای پرپشت و عرقآلود خدایی فرو رفت.
خندیدم و گفتم: «پس چرا پابرهنه ؟! پس چرا پوتینهاتو گذاشتی گردنت مومن؟! پاپتی وسط میدون میجنگی؟ پاپتی آرپیجی میزنی؟ »
لحنش متین بود. بدون لبخند حرف نمیزد. اصلاً وقتی میخندید و آرام حرف میزد، آدم دوست داشت فقط خدایی را ببیند و فقط صدای آرام او را بشنود. اصلاً انگار طراوتی و حلاوتی در آن چهره و در آن لبخند و در آن طنین کلام بود که زمینی نبود. لابلای آن لبخند طولانیاش گفت:
«آقا سید! این پوتینها رو تازه از تدارکات گرفتم! نو هستن! حیفه خراب بشن! باید سالم بمونن برا عملیات بعدی!.»
وجودم گُر گرفت. هر چند من هم مثل او لبخند زدم و دوباره روی شانهاش زدم و دوباره هم از لباسش خاک برخاست. اما مانده بودم که جوانی که کل عمرش را با فقر و نداری گذرانده است، چگونه اینقدر عجیب و غریب حواسش را به بیتالمال میدهد و حق قانونیاش از بیتالمال را که یک جفت پوتین ساده بیشتر نیست، استفاده نمیکند. حاضر بود پابرهنه در وسط آتش و خون و تیر و ترکش بجنگد، اما پوتینهای بیتالمال آسیب نبیند!
خدایی راه خودش را رفت و من هم به همراه دسته و گروهان خودم راهی شدم.
دستهی شهید ناحی، یا همان دسته شهدا از گروهان فتح گردان بلال لشکر ۷ ولیعصر(عج) که خدایی هم از بچههای همان دسته بود، ظهر همان روز حوالی جاده اهواز خرمشهر ، زمین گیر و محاصره میشوند و هدف گلولههای چهار لول ضد هوايی و انواع گلولههای توپ و تانك دشمن قرار میگیرند و تا آخرين گلوله میجنگند و در اوج پهلوانی همه ۱۸ نفرشان به شهادت میرسند.
پیکر پاک و مطهر شهدای دستهی شهدا، در يكصد متری جاده اهواز خرمشهر ، سه روز و دو شب در بیابان و زیر آفتاب سوزان خوزستان باقی میماند تا قصه همه جوره شبیه یاوران سرور و سالار شهيدان حضرت امام حسین (ع) شود.
شناسایی پیکرهایی که سه روز زیر آفتاب مانده باشند ، کار سادهای نیست. اما یک اتفاق همه را به هم میریزد.
پیکر خدایی را را که شناسایی میکنند و عقب میآورند، یک صحنه دل عالم و آدم را کباب میکند.
«پوتینهای خدایی هنوز دور گردنش هستند»
آن پوتینهای نوی بیتالمال سالم میماند برای عملیات بعدی... اما خدایی میرود به همان جایی که باید میرفت...
شهید «خدایی خراط نژاد» متولد ۱۳۳۹ در مورخ ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس و در منطقه دارخوین به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد شهرستان دزفول به خاک سپرده شد.
#خاطره
#شهید_خدایی_خراطنژاد
#روحش_شاد_باصلوات
💠 @bank_aks