eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
124 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋•• نمیدانم "شهادت" شرط زیبا دیدن است یا دل به دریا‌ زدن؟! ولی هرچه هست، جز دریادلان دل به دریا نمیزنند ...🙂🍃!؟ 📿
•|﷽|• ~در این چه کنم چه کنم دنیا ببین شهدا چه کردند؛ تو هم دنبالشان برو...🕊 /
۰۰🌱 ابراهيم را در محل همه مي‌شناختند هر كسی با اولين برخورد عاشق مرام و رفتارش مي‌شد ... هميشه خانه ابراهيم پُر از رفقا بود بچه‌هايی كه از جبهه می آمدند قبل از اينكه به خانه خودشان بروند به ابراهيم سر مي‌زدند ... يك روز صبح امام جماعتِ مسجدِ محمديه (شـهدا) نيامده بود مردم به اصرار ، ابراهيم را فرستادند جلو و پشت سر او نمـاز خواندند ... وقتی حاج آقا مطلع شد خيلی خوشحال شد و گفت: بنده هم اگر بودم افتخار مي‌كردم كه پشت سر آقای هادی نماز بخوانم. 📚
📚😅 •آب یــخ🧊😅• قبل از شروع یکی از حملات، همه فرماندهان لشکر 27، تو جلسه ای توجیهی شرکت داشتند. «حاج محمد کوثری» فرمانده لشکر پشت به دیگران، رو به نقشه، مشغول توضیح منطقه عملیاتی بود و اون رو شرح می داد حاج محسن دین شعاری معاون گردان تخریب لشگر، تو ردیف اول نشسته بود. یکی از نیروها، یک لیوان آب یخ رو از پشت سر ریخت تو یقه حاج محسن حاجی مثل برق گرفته ها از جا پرید و آخش بلند شد. برگشت و به سوی کسی که این کار را کرده بود، انگشتش را به علامت تهدید تکون داد بعدش، یک لیوان آب یخ از پارچ ریخت و برای پاشیدن، به طرفش نیم خیز شد. حاج محمد که متوجه سر و صدای حاج محسن و خنده های بچه ها شده بود، یک دفعه برگشت و به پشت سرش رو نگاهی کرد حاج محسن که لیوان آب یخ را به عقب برده و آماده بود تا اون رو به سر و صورت اون برادر بپاشه، با دیدن حاج محمد، دستپاچه شد و یک دفعه لیوان را جلوی دهانش گرفت و سر کشید. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشد، گفت: یا حسین(ع) با این کار حاج محسن، صدای انفجار خنده بچه ها، سنگر رو پر کرد و فرمانده لشگر، بی خبر از اون چه گذشته بود، لبخندی زد و برا حاج محسن سری تکون داد 🌱🕊
🚀از مـوشـڪ روسـے تـا عـنـایـت امـام رضـا(؏) حـسـن مـیـگـفـت: رفـتـه بــودیـم روسـیـه یـک مـوشـک فـوق پـیـشـرفـتـه اے را از روس هـا تـحـویـل بــگـیـریـم. بــه افـسـر روسـے گـفـتـم:(( فـنـاورے سـاخـت ایـن مـوشـک را هـم در اخـتـیـارمـان بــگـذاریـد)). بــه مـن خـنـدیـد و گـفـت:(( ایـن امـکـان نـدارد. ایـن تـکـنـولـوژے فـقـطـ در اخـتـیـار روسـیـه اسـت)). ولـے بــهـش گـفـتـم مـا بــالـاخـره ایـن را مـیـسـازیـم. بــاز هـم خـنـدیـد. وقـتـی بــرگـشـتـیـم ایـران، هـر چـه در تـوان داشـتـیـم گـذاشـتـیـم؛ امـا بــه در بــسـتـه خـوردیـم. دسـت بــه دامـن امـام رضـا (؏) شـدم.‌🤲♥️ سـه روز در حـرم بــراے پـیـدا کـردن راهـے، مـتـوسـل حـضـرتـش شـدم تـا ایـنـکـه روز سـوم در حـرم طـرحـے در ذهـنـم جـرقـه زد. سـریـع آن را در دفـتـر نـقـاشـے دخـتـرم کـشـیـدم. وقـتـے بــرگــشـتـم عـمـلـیـاتـے اش کـردیـم." شـد مـوشـکـے بــهـتـر از مـوشـڪ هـای روسـے"✊🇮🇷 🪴✨
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊•• ✍عاشقانه دوستتان دارم♥️ شهید شدم، لطفاً بعد از من از وطــنم مراقبت کنید و وصیت من به شما این است که هرگز اسلحه را زمین نگذارید✌️ اینها آخرین کلمات پیام نابلسی و دو نوجوان دیگر پیش از شهادتشان بود🌷 🌱
🦋 🔴قـــــهوه☕️ مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر صبح که از خواب بلند می شه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته». اما خدا می دونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی خورد همیشه برای من قهوه درست می کرد. می گفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به زحمتت نیستم». می گفت: «من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم». همین عشق و محبت هاش رو می دیدم که احساس می کردم رنگ خدایی به زندگیمون داده. افلاکیان، جلد4، صفحه7📚
• مقام معظم رهبری‌مدظلّه✍🏻 خانواده ی خوب یعنی زن و شوهری که با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بکنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، این در درجه اول است. ❤️ •
در رکاب سروَرَت، آن سروِ خونین سَر جُدا ارباً اربا میشوی آن‌گاه گویند: رفیق شهیدم دلتنگم.... دلگیرم.... هر چه میروم به گرد پایتان هم نمیرسم....! مسئله یک سربند یالباس خاکی نیست؛ هوای دلم ازحد هشدارگذشته است!😔
هدایت شده از شهدای ایران
🌹خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز. اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری در خور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش... 🌹 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹میرزا کوچک : من مرگ را با حفظ عقیده خود ترجیح میدهم ... 🌹فرارسیدن ۱۱آذرماه سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی گرامیباد 🕊شادی روحش صلوات ❤️ 🤲
🌿 محمد حسین یوسف الهی 🌷شهیدی که حاج قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود.... 🌴 همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز 🔸خاطره ای کوتاه: به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون. شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت. 🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس