eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
124 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهدای ایران
هدایت شده از بهشت ایران
خداوند در مدت انقلاب نعمت بزرگی به ما بخشیده .. و آن هم جنگ با كافران روی زمین است. تا بتوانیم خودمان را در صحنه عمل امتحان كنیم و برای رسیدن به جهاد مقدس (جهاد اصغر) باید موانع بزرگی را از سر راه برداریم .. و آن هم مبارزه با نفس و جهاد اكبر است. شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
خدایا! از كاروان دوستانم جامانده‌ام خداوند، ای عزیز! من سال‌هاست از كاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته كسانی را به‌سوی آن روانه می‌كنم اما خود جا مانده‌ام اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آن‌ها را از یاد ببرم پیوسته یاد آن‌ها، نام آن‌ها .. نه در ذهنم بلكه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند. از وصیتنامه شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
هیچ وقت از معنویات حرف نمی زد. تا جایی که می‌توانست آدم را می‌پیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی. سلوک معنوی‌اش بسیار مکتوم بود و از هر حرف و یا هر حرکتی که کوچک‌ترین حکایتی از تقوای او داشته باشد، همیشه پرهیز می‌کرد. معامله‌ای را که با خدا کرده بود تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت! از کتاب "تو شهید نمی‌شوی" شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
نمی‌دانم مجید چه کرده بود که آن همه ثروت حاج رحمت نتوانست پابندش کند. یک روز بعد از صبحگاه دیدمش. احساس کردم به او بیش از همه سخت می‌گذرد. ازش پرسیدم: مجید! این جا خوب است یا ویلایتان در خیابان پاسداران؟ سرش را انداخت پایین و گفت: اینجا خیلی خوش می‌گذرد. در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: «خدایا! تو شاهد باش که همه مظاهر دنیا را به سویی افکندم و به سمت تو آمدم». به نظرم همه زندگی مجید در همین یک جمله معنا می شود. شهید به روایت حاج حسین یکتا کتاب "مربع های قرمز" بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 ای مسؤلان کشور ، همیشه در خط امام بوده و باشید و دلسوزانه خدمت کنید و مواظب باشید خدای ناکرده از روی بی فکری با عمل و حرف خود ، امام را ناراحت نکنید و دل اورا نشکنید ، چون ناراحت کردن امام یعنی ناراحت کردن امام زمان(عج) ، پس در کارهایتان از دستورات و نصیحتهای ایشان استفاده کامل کنید تا موفق باشید . 🌹 🕊 🌹 🌹 🕊 🌹🌴
💐🌸🌺🍀🌺🌸💐 💐 💐🌼 گفتند ڪہ جمعه یارمان مےآید آن منجے روزگارمان مے آید 💐 💐🌼 هر جمعه … گلے در دل ما مے شڪفد یعنے ڪہ‌ بمان بهارمان‌ مےآید 💐 💐🌼 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 💐🌼 🌺 🍀💐
💐🌴🥀🌷🥀🌴💐 برادر عباس برقی می گفت قبل از عزیمت حاجی به سوریه با او صحبت کردیم. حرف از لشگر و اعزام به سوریه و... بود. در لابه لای صحبتها حاج احمد مکثی کرد و گفت: "من که برم لبنان دیگه بر نمی گردم!" گفتیم: "حاجی این حرفا چیه که می زنی، ان شاءالله صحیح و سالم برمی گردی." حاجی در حالی که اشک توی چشاش حلقه زده بود گفت: "نه من دیگه برنمی گردم." ما با تعجب از علت این حرف سوال کردیم. حاجی هم از ملاقات با مولای خود در یکی از شب های دوکوهه گفت. حاج احمد گفت: "عملیات فتح المبین یادتون هست؟ قرار بود قبل از عملیات صد دستگاه تویوتا و آمبولانس و همین تعداد نفربر و... به ما تحویل بدهند. اما در عمل امکانات خیلی جزیی به ما دادند. من آن زمان خیلی ناراحت بودم. با خودم گفتم: چطور ممکنه با این امکانات کم موفق شویم. می‌ترسم با این امکانات، عملیات موفق نباشد. در همان حال از ساختمان ستاد آمدم بیرون تا وضو بگیرم." توی تاریکی شب یک برادر با لباس سپاهی به سمت من آمد و گفت: "برادر احمد شما خدا و ائمه را فراموش کردید! چرا اینقدر به فکر آمبولانس و امکانات مادی هستید؟!" حاج احمد می گفت من تعجب کردم که این آقا افکار من را از کجا می داند؟! آن برادر ادامه داد: "توکل کن به خدا!! این امکانات مادی رو نادیده بگیر. به خدا قسم شما پیروزید. ان شاءالله بعد از این عملیات حمله دیگری در پیش دارید به نام بیت المقدس. شما بعد از آن عازم لبنان می شوید. برای نبرد با اسرائیل. پایان کار شما آنجاست. شما از آن سفر برنمی گردید!! 📚 کتاب وصال، صفحه ۱۰۶ الی ۱۰۷ جهت سلامتی و تعجیل در فرج و شادی روح و 🌴 💐🌴
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 ڪہ از محافظت ڪاباره ، بعد از پیروزی انقلاب عاشق می شود ، آنقدر عاشق ڪہ روی دستش خالڪوبی می ڪند ... 🌹 🕊 🌹 🥀🕊