شهید سلیمانی: من شهادت میدهم پدرم در طول عمر یک گندم حرام وارد زندگی اش نکرد...
#روز_پدر
هدایت شده از خط رهــــبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️نمایی زیبا از لبنان قطعه شهدای راه قدس
#خط_رهبر
به کانال خط رهـبر بپیوندید🇮🇷
@baitrahbar
شهید #ابراهیم_هادی :
از این حرف که برخی میگفتند «فقط میریم جبهه برای شهید شدن و...» اصلأ خوشش نمی آمد!
به دوستانش میگفت:
«بگید ما تا لحظه آخر ، تا جایی که نفس داریم برای #اسلام و #انقلاب خدمت میکنیم ، اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آنوقت شهید میشویم .
ولی تا آن لحظهای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم.
میگفت باید اینقدر با این بدن کار کنیم ، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش صلاح دید پای کارنامه ما را امضا کند و #شهید شویم.»♥️🍃؛
#شهید_هادی
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
وقتش رسیده !
شب بود ، زیر چادر نشسته بودیم ،
حرف ازدواج شد، همه به هم تعارف
میكردند، هركس سعی میكرد دیگری
را جلو بیندازد. یكی از برادران گفت:
« ننه من قاعده ای دارد، میگوید
هر وقت پایت از لحاف آمد بیرون،
موقع زن گرفتن است! » وقتی این
حرف را می زد كه « علی پروینی»
فرمانده دسته خوابیده بود و اتفاقاً
پایش از زیر پتو بیرون افتاده بود
همه خندیدم و یك صدا گفتیم :
« با این حساب وقت ازدواجِ
برادر پروینی است» :)
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا
هدایت شده از بهشت ایران
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
در روزهای بعد از شهادت، همه جا حرف از داریوش بود و ذکر خیر او میکردند. پدرش میگفت: هر سال دو سه بار برای من پول میفرستاد تا به فقرا بدهم. پدر خانمش را هم که دیدم به این موضوع اشاره کرد. بعضی از رفقای نزدیکش هم گفتند مبلغی برای فقرا به حساب ما میریخت. تازه فهمیدم داریوش چقدر اهل انفاق و اخلاص بوده. ایشان پول را تقسیم میکرد تا مبلغ انفاقی به چشم نیاید و هیچکس پیش خودش فکر نکند: داریوش چقدر دست و دل باز است.
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرمی که حضرت زینب سلاماللهعلیها به سوریه دعوتش کرد
#شهید_مجید_سلمانیان...🌷🕊
💚 کانال #شهیدهادی
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
هدایت شده از بهشت ایران
دل نوشته دختر شهید مدافع حرم میثم مداوری...
💔 قیمت این دلتنگی چند ؟!
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
هر کس به مدار مغناطیسی
علی بن ابیطالب نزدیکتر شد
این مدار بر او اثر میگذارد؛
او کمیل بن زیاد میشود،
او ابوذر غفاری میشود،
او سلمان میشود ...
📷 آخرین حضور حاج قاسم در حرم امیرالمؤمنین علی (ع)
شهید #قاسم_سلیمانی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع برادر با برادر...💔
وداع برادر
#شهید_حسین_محمدی...🌷🕊
هدیه به ارواح طیبه شهـدا صلوات
🌺🍃اَللّهُمَ صَلِّ علیٰ مُحَمِّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ و عَجّل فَرَجَهُّمْ
#به_احترام_حضرت_علی_ع_ببخش
💚 کانال #شهیدهادی
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
هدایت شده از بهشت ایران
شهید صیاد شیرازی میگوید در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام میرسیدیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمندهای را در آغوش گرفت و پیشانیاش را بوسید و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی.
《۷ بهمن سالروز شهادت مرتضی جاویدی گرامی باد》
📷 نفر سوم از سمت چپ، شهید مرتضی جاویدی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
#مثل_شهید ❤️
حاج عباس همیشه دائم الوضو بود و روزهای دوشنبه و چهارشنبه را حتما روزه میگرفت. نماز شبش به خصوص در سالهای آخر حیاتش ترک نمیشد و همواره با گریه و تضرع همراه بود.
می گفت: چقدر باید سر خود را به دیواره این دنیا بکوبم تا از این زندان خلاص شوم و به جایگاه ابدی خود بپیوندم؟ واقعا زندگی برایم مشکل شده، فقط یک آرزو در وجودم موج میزند و آن عشق به شهادت است.
#شهید_حاج_عباس_ورامینی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🌱از همسایهها که همکارش بودند شنیده بودم به همین زودی میشود فرماندهی نیروی زمینی سپاه. چند بار ازش پرسیدم طفره رفت و حرف را عوض کرد. شبی که حکمش را از تلویزیون خواندند، بهش گفتم: چرا نگفتی؟ گفت: مگه فرقی میکنه؟ مهم اینه که بتونم خدمت کنم. اینجا و اونجا نداره. این مقامها مثل یه ورق کاغذ زیر پا میمونه. اگه یه روزی برکنارم کنن انگار یه ورق کاغذ رو از زیر پام کشیدند. هیچ احساسی ندارم. فقط باید بتونم بهتر خدمت کنم، همین.
#شهید_احمد_کاظمی...🌷🕊
#به_احترام_حضرت_علی_ع_ببخش
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
هدایت شده از بهشت ایران
#اخراجیها
🌷دو نفر بودند که همه را ذله کرده بودند. هر کجا که این دو تا داش مشتی را میفرستادیم، موج دعوا و درگیری و نارضایتی بچه ها بود که بالا میگرفت. باز هم برای چندمین بار جایشان را عوض کردیم. به روحانی یگانشان گفتم: بگذار پیش من بمانند. من میدانم با آنان چطور کنار بیایم. گفت: نه همین جا باشند بهتر است. به محض ورود رو به آن روحانی رزمنده کردند و گفتند: ببین....
🌷ببین حاج آقا، ما اينجا فقط به خاطر دفاع از وطن آمدهایم، اهل شرکت در نماز و دعا و این حرفها نیستیم. دوست روحانی ما هم با روی گشاده به آنان گفت: احسنت به شما که به خاطر دفاع از میهنتان به جبهه آمدهاید. ....یک هفته بعد به آنان سر زدم، با کمال تعجب دیدم همان اخراجیهای بینماز، نمازِ شب خوان شدهاند.
#راوى: رزمنده دلاور حجت الاسلام رضایی از سپاه اندیمشک
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
اگر گلوله هایمان تمام شد و شمشیرهایمان شکست، مشت هایمام که سالم است، سینه هامان که ستبر است، قلب هایمان که پر خون است، آنقدر خون می دهیم تا #خصم_کافر در خون ما غرق شود...
شهید#جعفر_نجفی_آشتیانی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
تا صبح روز حشر پریشان زینبیم
سلمان که جای خود مسلمان زینبیم...
اردوگاه کوثر - سد دز سال ۱۳۶۵
رزمندگان گردان حضرت زینب (س)
لشکر۱۰ سیدالشهداء علیهالسلام
انتشار بهمناسبت سالروز شهادت
حضرت زینبکبری سلاماللهعلیها
💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقَلیل القُرْبانَ
او مثالِ همان زینب کربلاست
زینبی که صبور بود و شکور ...
#وداع
#زنان_زینبی
#مادران_شهدا
#لشکر۵_نصر_خراسان
#شهید_سیدمحسن_حسنی
💠 @bank_aks
هدایت شده از هر روز با شهدا
در جبهه هر بار که از مریم ۳ساله
و علی ۳ماهه اش صحبت میشد
میگفت آنها را به اندازهای دوست دارم
که جای خدا را در دلم تنگ نکنند..!💔
شهیدخلبان#احمد_کشوری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
📌 ماجرای تفحص بند انگشت و انگشتر در فکه
🔹️ مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی "والفجر یک" در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود.
◇ عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند.
◇ ناگهان در خاکهای اطراف چیزی سرخ رنگ
نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست ....
◇ جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است.
◇ خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند.
◇ یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم.
◇ بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود
◇ با امام حسین (ع) در عصر عاشورا
روضه ای بر پا شد ...
📚 راوی: مرتضی شادکام
کتاب تفحص، نوشته حمید داود آبادی،
ناشر: صیام، صفحه ۲۳-۲۲٫
#تفحص_شهید
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
🔺هیچ وقت درجه نظامیاش را نمیگفت، همیشه میگفت بیلزن امام زمانم
#شهید_اکبر_شهریاری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
💌 #کــلامشهـــید
🌱به اين طرف و آن طرف ننگــريد.فقط نگاه ڪنيد به نائــب امـــام زمانتــان تا فــريب نخـــوريد.در گــرداب غيبــتها و تهمــتها نيفتيد.خدا گــواه است ڪه اين بدگوييها ايمــان را ميخـورد و انســان را از روحــانيت اخــراج میڪند.لذت مناجات با خدا را از بيـن میبــرد.
#شهید_عبدالله_میثمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#شهید #محمد_ابراهیم_همت
و من یک بار هم نشد در را با صدای زنگی که او می زند باز کنم. همیشه پیش از او، قبل از این که دستش طرف زنگ برود، در را به روی خنده اش باز می کردم. خنده ای که هیچ وقت از من دریغش نمی کرد و با وجود آن نمی گذاشت بفهمم پشتش چه چیزی را پنهان کرده. نمی گذاشت بفهمم در جنگ و عملیات هایشان شکست خورده اند یا موفق بوده اند. آن قدر بهم محبت می کرد که فرصت نمی کردم این چیزها را ازش بپرسم. کمک حالم می شد. خیلی هم با سلیقه بود. تا از راه می رسید دیگر حق نداشتم بچه ها را عوض کنم، حق نداشتم شیرشان را آماده کنم، حق نداشتم شیرشان را دهانشان بگذارم، حق نداشتم لباس هایشان را عوض کنم، حق نداشتم هیچ کاری بکنم. یک بار گفتم: تو آن جا آن همه سختی می کشی، چرا من باید بگذارم این جا هم کار کنی، سختی بکشی؟ بچه بغل، خیس عرق، برگشت گفت: تو بیشتر از آن ها به گردن من حق داری، باید حق تو و این طفل های معصوم را هم ادا کنم. گاهی حتی برخورد تند می کرد اگر بلند می شدم کار کنم می گفت: تو بنشین، تو فقط بنشین. بگذار من کار کنم. لباس ها را می آمد با من می شست. بعد می برد روی در و دیوار اتاق پهنشان می کرد، خشکشان می کرد، جمعشان می کرد می برد می گذاشتشان سر جای اولشان. سفره را همیشه خودش پهن می کرد و جمع می کرد. تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه فقط با او بود.
به نقل از همسر شهید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
📌 ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد و بر لبانش بوسه زد.
🔹️ آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمدنژاد» از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است
◇ شهید محمدنژاد در ادامه عملیات بیتالمقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به شهادت رسید.
🔹️ وقتی به مادرشهید گفتند؛ که پسر شما غسل نمیخواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل میدهم و کفن میپوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و شهادت هیچ ترس و واهمهای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است.
◇ این مادرشهید خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت #حضرت_زهرا (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند.
#شهید_سیدمحمد_محمدنژاد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯