eitaa logo
مداحی مدیا
1.3هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
قابل توجه کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی ♦️پژوهشهای (قسمت ۴) 🔻صف آرایی مقابل دشمن🔻 ☝️برای پس زدن جریان مروج بدحجابی در جامعه، نیاز به یک موج قوی مردمی است. 🔺یک حضور موثر که در فضای حقیقی جامعه دائم مانور بدهد و در مقابل چشم همه ی افراد حضور خود را مدام برجسته کند. ✋حضور دائم در صحنه، رمز شکست خط تهاجم دشمن است. ✳️در برای این منظور برچسب های ویژه نصب پشت خودرو در نظر گرفته شده است 🔳خودرویی که برچسب های پویش را نصب کرده باشد در حکم یک دژ فرهنگی مستحکم در مقابل تهاجم دشمن است و نقش بسیار مهمی در متن جامعه ایفا میکند. 🔆تاثیری که برچسب های پویش حجاب فاطمی در جامعه ایجاد می کنند یک اثر فوق العاده قوی و بی بدیل است... 💢توضیحات فردا، زوایای ناشناخته این واقعیت را بیشتر برای شما روشن می کند.
مینویسم غزل از حال دل خویش فقط ... مادرم را مگذارید بخواند لطفا ... :) | | @shahidwn _🌿
: الطَّعامُ الحارُّ غَيرُذِي بَرَكَةٍ غذاى داغ ، بى بركت است 📚| همان ، ج 6 ، ص 322 @shahidwn _🌿
ﻣﻦ ﺧﻨﺪه زﻧﻢ ﺑﺮ ﺩل، ﺩل ﺧﻨﺪه زﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ می‌خندﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ، ﻏﻢ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ می‌خندد ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ می‌خندﺩ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ می‌خندﯾﻢ ﻫﺮﺩﻭ ﭼﻮ ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ می‌خندﻡ ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ @shahidwn _🌿
:) ...
تاانسان از ( بیهوده گویی و بیهوده کاری ) اجتناب نکند، نمیتواند درنمازش خاضع باشد و حضور قلب داشته باشد.... + @shahidwn _🌿
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
✨💫برچسب های ✨💫 🔸برچسب های پویش، نقشی بی بدیل را در شکستن خط تهاجم دشمن به فرهنگ حجاب ایفا می کنند . 🔻یک خودرو که برچسب های پویش را نصب کرده باشد در واقع یک نشانه متحرک در شهر است. 💠نشانه ای که در فازهای خودآگاه و ناخودآگاه به افراد ناظر این پیام را منتقل می کند که حجاب یکی از فاکتورهای بسیار مهم اجتماعی و است. مکانیزم اثربخشی به این شکل است 👇 🔹فرض کنید به یک مهمانی دعوت میشوید و شما یک لباس بنفش دارید که از نظر خودتان بهترین لباس است، آن را می پوشید و به مجلس میروید ❗️در داخل مجلس کسی به شما می گوید که دونفر از مهمانها از رنگ بنفش خوششان نمی آید، اکنون شما ممکن است کمی احساس ناراحتی کنید اما به خاطر علاقه ای که به آن لباس دارید با خودتان میگویید مهم نیست خوب برای دونفر که آدم پا روی علاقه اش نمی گذارد... ⭕️هفته بعد دوباره به مهمانی دیگری دعوتید که مهمانان این مهمانی همان افراد مهمانی قبلی هستند 💯شما به خاطر شدت علاقه ای که به لباس بنفشتان دارید دوباره همان لباس را میپوشید و به مهمانی می روید اما وقتی وارد مجلس می شوید می بینید که در آن جمع ۳۰ نفری، حدود ۱۰ نفر از مهمان ها جلوی خودشان برگه هایی گذاشته اند که روی آن نوشته شده «من رنگ بنفش را دوست ندارم» ⛔️در این لحظه غالب ترین چیزی که در درون شما بوجود می آید یک احساس فشار درونی است و احساس می کنید که در این مهمانی اصلا راحت نیستید... ⚠️مدام به این فکر می کنید که الان بقیه راجع به من چه فکری می کنند؟! 🌀سعی می کنید بنحوی هرچه زودتر مجلس را ترک کنید و هرگز دیگر در مهمانی های بعدی این جمع، لباس بنفش نپوشید... ✅برچسب های پویش از همین سازوکار برای اثر بخشی بهره می برد. 👌یعنی اثر آن در ایجاد فشار اجتماعی بسیار زیاد است و باعث میشود جریان مروج بدحجابی و بی بندوباری کم کم از میدان خارج شود. 🔹ان شاء الله فردا شب، از بعد معنوی این برچسب ها را بررسی می کنیم.
لقمه‌هایی که مامانم درست میکنه برام شبیه آوازهای شجریانه باید ی ربع نون خالی بخوریم تا برسیم به مواد اصلیش😂😐 @shahidwn _🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حضرت عباس(ع) برسرمزار زهرا(س)... پدر! پدر! عباس نیست؟! علی [ع] از جا برخاست. ام البنین[س] شوریده حال، به امام حسن[ع] خیره شد. مروارید ازچشمان او بر چهره اش فرو می غلتید. قامتش بی اختیار خم شد ودر جای خود روی زمین نشست، وسرش را پایین انداخت. تمام کوچه های شهر مدینه زیر پا گذاشتند. از عباس [ع]خبری نبود. جوانان بنی هاشم_دختر_پسر_ هریک چراغی در دست همه جا راجستجو کردند، و بی فایده بود... هیچ کس نمی دانست این نوجوان ده ساله کجا رفته است... اوضاع مدینه نگران کننده بود، آشوبگران در جای جای شهر دیده می شدند و سربازان خلیفه، هر حرکتی را زیر نظر داشتند... خبر رسیده بود که سپاه معاویه برای یاری عثمان و نجات او از دست مخالفان خشمگین به زودی به شهر خواهند رسید... شب بود و غریبی خاندان علی[ع]. آن شب هیچ کس نمی دانست ام البنین [س] چه میکشد، او دو فرزند داشت:عباس وجعفر ومدت ها بود که اورا فاطمه نمی خواندند و نام زیبای مادر پسران(ام البنین) برای خویش بر گزیده بود...
مداحی مدیا
حضرت عباس(ع) برسرمزار زهرا(س)... پدر! پدر! عباس نیست؟! علی [ع] از جا برخاست. ام البنین[س] شوریده حا
علی[ع] در حیاط ایستاده بود و به ماه می نگریست. علی[ع]فرزندش حسین[ع]راصدازد: حسین جان آماده شو برویم برادرت عباس رابیابیم.... امام حسین گفت[ع] : چشم پدرجان من حاضرم.... علی[ع]کیسه پر از نان و خرما را بر دوش گرفت و با سرعت از کوچه های مدینه گذشت... قبرستان بقیع در سکوتی با معنا در برابر آنان بود.... علی[ع]و حسین[ع] آهسته آهسته، خود را نزدیک مزار غریب رساندند.... جوانی آشفته با موهای خاک آلود به سرمزار به خواب رفته بود... علی[ع] و حسین[ع] بی اختیار نشستند و هردو می گریستند؛ یکی برای همسر محبوب، دیگری برای مادری به لطافت صبح، ابالفضل عباس[ع] چشمانش راگشود.... پدر و برادر را در مقابل خود دید، سلام کرد. علی[ع]دست نوازش بر سر عباس[ع] کشید و گفت: چرا نگفتی که به بقیع می آیی؟ همه در خانه به نگران تو هستند.
مداحی مدیا
علی[ع] در حیاط ایستاده بود و به ماه می نگریست. علی[ع]فرزندش حسین[ع]راصدازد: حسین جان آماده شو برویم
آخر می خواستم قبر زهرا [س] را زیارت کنم. من دیدم بعضی شب ها شما و حسن حسین زینب ام الکلثوم و عمویم عقیل به اینجا می آیید... چند بار خواستم از شما اجازه بگیرم، گفتم شاید، چون... پسر زهرا....؟! ودیگر چیزی نتوانست بگوید و به سختی می گریست.. علی [ع] او را در آغوش گرفت صدایی دلنشین، در گوش زمان پیچید: علی جان! فرزندم عباس را به تو می سپارم!... | 480 داستان از فضائل، مصائب و کرامت حضرت اباالفضل العباس[ع] |... | ص114_115 @shahidwn _🌿
🌱..بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم