🔹 آیت الله بهجت (ره)
🔸 مؤمن باید خود را در همه حال،
در محضر امام زمان عج ببیند. توجه
داشته باشید هر کاری که میکنید در
محضر اوست ...
حضرت حتی از خیال شما آگاه است!
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
بدانید که شهادت
مرگ نیست رسالت است
رفتن نیست ، جاودانه ماندن است
جان دادن نیست بلکه جان یافتن است💚
#شهید_حمید_تقوی
#یاد_شهدا_با_صلوات
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا افسرده ای؟
چرا مضطربی؟ چرا ناراحتی؟
هر مدت یک بار باید با خودمون خلوت کنیم و این ویدئو رو ببینیم
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
#زندگی_به_سبک_شهدا ✨
اوایل ازدواجمان بود.
یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد.
از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟
بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای🔦 است که علی روشن کرده بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده بود که مبادا من از خواب بیدار شوم!
علی خیلی به من احترام می گذاشت.❤️
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_علی_شفیعی🌷
#سالروز_شهادت
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنجا
فقط کمی آن طرف تر
هوا ، هوای حسین است...🫀
📍یادمان علقمه
#راهیان_نور
#یاد_شهدا_با_صلوات
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
062.mp3
2.21M
#سوره_جمعه
#امام_صادق_علیهالسلام:
- هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.
متن سوره جمعه
#بخونیمباهم؟!
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
#زیارت_نامه_شهدا🌹🍃'
"بـسماللهالࢪحمنالࢪحـیم"
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
#یاد_کنیم_شھدا_را_با_صلوات💚!
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
خود را چنان زِ هجر تو گم کردهام ڪہ هست
مشڪل تر از سراغِ توام جستوجویِ خویش!
#سلامٌعلیآلِیاسین
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
شهید هادی ذوالفقاری....♡
💢 امام خامنه ای: شهیدان مانند ستاره راهنما، راه را به همه نشان میدهند. 💫 سلام علیکم عزیزان شهدا🌹 ت
#پیام_شما 💌
چرا صبر نکردید تا اونا بیان ؟؟
...
توی یه مغازه یا فروشگاه بودم. کارم که تموم شد، همین که میخواستم از اونجا خارج شم، دیدم جلوی در کفشهام نیست!
(نمیدونم چرا، ولی جلوی این فروشگاه باید کفشهاتو درمیآوردی.)
من داشتم بین کفشها دنبال کفشهای خودم میگشتم. همین که جلوتر رفتم، تعداد خیلی زیادی کفش اونجا دیدم. مثل زمانی که مجالس بزرگ برپا بشه و کلی کفش جلوی در باشه. اما کفشهای خودمو پیدا نکردم.
جلوتر که رفتم، رسیدم به یه مکان خیلی بزرگ؛ مکانی شبیه به حرم یه امامزاده یا شاید یه مسجد بزرگ.
شب بود. وارد صحن اون مکان شدم. خیلی بزرگ بود و جمعیت زیادی اونجا بودن. متوجه شدم که اینجا یه مراسم یا برنامهای بوده و الان آخراشه.
توی صحن، موکت پهن شده بود. سفرهی طعام پهن شده بود و جمعیت، بعد از صرف شام، درحال ترک مجلس بودن. یه عده سرپا و یه عده نشسته بودن.
چون جمعیت خیلی زیاد بود و مراسم هم تموم شده بود و مردم درحال خروج بودن، کمی همهمه بود.
من بین اون همه آدم یکی از خادمهای مجلس رو پیدا کردم. بهش گفتم:
"کفشهای من نیست!"
گفت: "کفشهات چه رنگیه؟"
رنگ کفشهامو بهش گفتم، همون رنگ کفشهای این دنیا.
گفت: "کفشهات پیش منه!"
من خیلی متعجب شدم که بین جمعیتی به اون زیادی، چطور کفشهای من پیش اون خادم بود؟
به نظرم ازم پرسید که از کجا اومدین؟ و من گفتم فلان شهر. چون اون برنامه توی دزفول بود.
بعد دیدم که برای همون خادم روی گوشیش پیغام اومده. من پیامها رو میدیدم. پیامها از طرف کسی بود که برای من آشنا بود؛ خیلی آشنا.
پیامها از طرف حسین ولایتیفر بود!
خودش توی اون مکان نبود. توی پیامها با ناراحتی و تشر به خادمها و مسئولین مجلس، یه همچین چیزی میگفت:
"این مجلس برای کسانی بود که بیماری یا حاجتی دارن. چرا صبر نکردین تا اونها بیان و بعد مراسم رو شروع کنین؟"
من توی همون عالم خواب، از اینکه شهید داره ما رو میبینه و به قول خودش، حواسش به لحظهلحظههامون هست، از شدت تحیر و تعجب از حال رفتم.
وقتی به هوش اومدم، دیدم کنار یه جادهام و کنار اون جاده یه چیزی شبیه حسینیه یا شاید یه مسجد بود. حس میکردم اونجا برای آدمهایی هست که شاید عمل خاصی رو انجام میدن، مثل حج یا یه چیز اینطوری.
بعضی مغازهها هستن که توی خیابونهای اصلی و جادهها هستن. این مکان هم دقیقاً درب ورودیش مثل مغازهها کنار خیابون بود. اینجا هم باید کفشهامونو درمیآوردیم.
وارد اون مکان که شدم، یه چیزی شبیه به یه سکو یا پلهی بلند قسمت ورودی بود و از اونجا که پایین میرفتی، وارد حسینیه میشدی که فرش شده بود. یه مکانی شبیه حسینیهی امام خمینی، اما اونقدرها بزرگ نبود.
کسانی که اونجا بودن، درحال عبادت بودن.
من اونجا هم خانم دیدم، هم آقا. برام سوال بود چرا قسمت خواهران و برادران جدا نیست؟
دیوارها و نردههای حسینیه کامل سفید بود. وارد حسینیه شدم و همونجا نشستم.
یه صف بود که آقایون نشسته بودن. یه دفعه خشکم زد. بین اون همه آقا فقط صورت یه نفر رو دیدم. خودش بود، حسین ولایتیفر!
به نظر یکم چهرهش با چهرهی این دنیاش فرق داشت، اما خودش بود.
دیدم داره به من نگاه میکنه. نمیخندید، اخم هم نمیکرد، اما با جدیت به من نگاه میکرد. انگار میخواست من از این نگاه جدیش چیزی رو بفهمم.
دو سه بار، در حد یک لحظه نگاه میکردم به شهید و میدیدم هنوز داره نگاهم میکنه.
از اونجا بلند شدم و رفتم قسمت دیگهای از حسینیه نشستم. به محض اینکه نشستم، چند نفر اومدن و برای ما سفره انداختن. غذاهای خوشمزهای به نظر میرسید. شاید حسین میخواست جبران کنه یا از دلم دربیاره؛ اون دفعهی قبل که غذا به من نرسیده بود...
در جای دیگهای هم متوجه شدم که شهید هنوز درحال کمک و باز کردن گرههای مردم توی این دنیاست. (اون ماجرا رو بنا به دلایلی ترجیح میدم باز نکنم.)
پن: من مدتی بود که به دلیل ماجراهای پیچیدهای فکر میکردم شهید نگاهش رو از من برداشته و خیلی ناراحت بودم. ولی توی خواب بهم فهموند که: "ما حواسمون به شما هست، اگه شما حواستون از ما (شهدا) پرت نشه!"
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
برای خیر دنیا و آخرتتان به شما
وصیت میکنم که ایمانتان به
رهبری حضرت امام خامنهای
(که سایهاش مستدام باد)
قوی و محکم باشد ..
• شهید سیدحسن نصراللّه •🌹
#یادشهداباصلوات
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』
شهید هادی ذوالفقاری....♡
💢 امام خامنه ای: شهیدان مانند ستاره راهنما، راه را به همه نشان میدهند. 💫 سلام علیکم عزیزان شهدا🌹 ت
#پیام_شما💌
سلام
توی مدرسه خیلی وظایف داشتم مثلا جهادی بودم و....
به عنوان دانش اموز نمونه سر صف تشویق میشدم
و به همین دلیل تمام دخترای مدرسه منو میشناختن
تو بسیج مدرسه فعالیت میکردم (نیروی انسانی) مدیر بهم خیلی اعتماد داشت(دستار مدیر بودم ) و همچنین معلما و اعضای بسیج...
دوستام هر مشکلی داشتن میومدن با من در میون می گذاشتن تا اگه بتونم کمکشون کنم و از بابت راز نگهداری من هم اطمینان کامل داشتن
کلید دفتر بسیج دست من بود...
یکی از همکلاسیا یه مشکلی داشت بهم گفت میتونیم بریم یه جای خلوت گفتمش بریم دفتر بسیج
بدون اینکه به فرمانده بسیج بگم 😞
بردمش و باهم صحبت کردیم
تا اینکه در بسیج باز شد و فرمانده وجانشین و.... وارد اتاق شدن
من تازه یادم اومده بود باید باهاشون درمیون می گذاشتم
خلاصه از اتاق زدیم بیرون و در بسیج رو قفل کردم🔐
با هزار بدبختی عذرخواهی کردم و هرکدوممون رفتیم سرکلاس
زنگ بعد خورد فرمانده گفت کلید اتاق و بده کار دارم
هرچی دنبال کلید گشتم نبود
کل سالن و گشتم و...
خلاصه خیلی بد گذشت کل زنگ رو فقط دنبال کلید میگشتم
به فرمانده گفتم بهت قول میدم که زنگ خونه بهت بدم اونم بیخیال شد
زنگ اخر بود و من د به قولم عمل میکردم
کل کلاس فقط به این فکر میکردم کجا گذاشتم کلیدو
۱۰دقیقه مونده به زنگ درس تموم شد به معلم گفتم ببخشید میتونم برم دنبال کلید بگردم
ایشونم قبول کردن
یکی از دخترا هم باهام اومد
شروع کردیم به گشتن
یاد صحبت عمم تو خونه افتادم
اسم شهید علی جهانیاری رو اورد و گفت که ۷سیب نذر کنی کارت درست میشه
ولی من یادم رفته بود اسم شهید بزرگوار رو
تو دلم گفتم خدایا من نمیدونم اسم اون شهید چیه ولی اگه کلیدو پیدا کنم ۷سیب میدم به ثواب این شهید
حرفم تموم نشده بود که دوستم گفت حتما توی اتاق بسیج افتاده
خداروشکر از نمازخونه راه بود به دفتر بسیج رفتیم تو دفتر دیدم توی دفتر افتاده
نتیجه گیری: چقدر شهدا ... که حتی بدون اوردن اسمشون نذرمو بهم دادن
(سه تا نقطه گذاشتم چون کلمه ی مناسبی برای مقام شون نداشتم
هرچیزی که خودتون انتخاب کنین چه کلمه ای لایق شهداست🕊)
یاعلی مدد
🌱کانال شهید ذوالفقاری↯
『@shahidzoalfaghari』