eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 🤲🏻 یادت نره که امروز شکر گزار خدا باشی ؛ چون خدا یادش نرفت که امروز صبح بیدارت کنه☀️🤍 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۱۶) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُ
✨﷽✨ (۱۱۸) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ‌ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از غير خودتان همراز نگيريد. آنان در تباهى شما كوتاهى نمى‌كنند، آنها رنج بردن شما را دوست دارند. همانا كينه و دشمنى از (گفتار) دهانشان پيداست و آنچه دلشان در بردارد، بزرگتر است. به تحقيق ما آيات (روشنگر و افشاگر توطئه‌هاى دشمن) را براى شما بيان كرديم اگر تعقّل كنيد. ✅ نکته ها «بِطانَة» به لباس زير گفته مى‌شود كه به «بَطن» و شكم مى‌چسبد. اين كلمه، كنايه از مَحرم اسرار است. «خَبال» به معناى نابودى فكر و عقل است. «عَنَت» به معنى سختى و رنج، و «يَألُون» به معنى كوتاهى كردن در انجام كار است. دشمن براى ما چه آرزو مى‌كند؟ اگر به واژه‌ى «وَدَّ» در قرآن بنگريم، آرزوهاى دشمنان را درباره خود در مى‌يابيم: 1. غفلت از سلاح وسرمايه خود. «وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ» 2. ضعف و سستى و مداهنه و سازش‌كارى. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» «1» 3. رنج و فشار و به زحمت افتادن. «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» 4. ارتداد و بازگشت از دين. «وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً» 🔊 پیام ها - بيگانگان را مَحرم اسرار خويش قرار ندهيم. «لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ» وجود مستشاران خارجى در كشورهاى اسلامى، ممنوع است. - رازدارى، يك وظيفه‌ى قطعى است. «لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ» - هر مسلمانى هم كه مصداق‌ «دُونِكُمْ» باشد، نبايد محرم اسرار قرار گيرد، زيرا در ميان مسلمانان نيز افراد فتنه‌جو و جاسوس، كم نيستند. «لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ ...» - ملاك دوستى و روابط صميمانه‌ى مسلمانان با ساير جوامع بايد ايمان باشد. «لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ» - دشمن در ضربه زدن به فكر و انديشه كوتاهى نمى‌كند. «لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا» - دشمنان با شگردهاى گوناگون با ما برخورد مى‌كنند: 1. فساد. «لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا» 2. فشار. «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» 3. نفاق. «ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ» - دشمنان خود را بشناسيد و هشيار باشيد، آنان ذرّه‌اى در توطئه و فتنه عليه شما كوتاهى نمى‌كنند. «لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» - اوامر و نواهى الهى، دليل و فلسفه دارد. اگر شما را از روابط صميمانه با دشمنان نهى مى‌كند، به خاطر آن است كه آنان در توطئه عليه شما كوتاهى نمى‌كنند. «لا تَتَّخِذُوا ... لا يَأْلُونَكُمْ» - از كوزه همان برون تراود كه در اوست. از دشمن انتظارى جز بغض و كينه‌نيست. «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ» - دشمنان خود را از تبليغات آنان بشناسيد. «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ» - روابط صميمى با دشمنِ توطئه‌گر، نشانه‌ى بى‌عقلى است. برخورد صميمانه، با افراد بى‌صفا، كم عقلى است. «ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ... إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» - خداوند به درون همه آگاه است و نقشه‌هاى دشمنان اسلام را افشا مى‌كند. «وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ» - دشمنان شما منافق هستند، ظاهر و باطنشان يكى نيست. «ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ» - خداوند با معرّفى روحيات دشمن، با شما اتمام حجّت كرده است. «قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ» - مؤمن بودن مسأله‌اى است و عاقل بودن مسأله ديگر، لذا در اين آيه خداوند به مؤمنان مى‌فرمايد: كفّار را محرم اسرار خود قرار ندهيد، اگر عقل داريد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ... إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 کنج. آرزو. وصال. لیاقت. منتظر. اذون. دعا. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت70 تصور این
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 




جلو می‌رویم و حامد با لبخند همیشگی‌اش می‌پرسد: 
- شما چرا این‌جا ایستادید برادرا؟

چشمم می‌افتد به پلاک سیاوش که زنجیرش پیچیده به زنجیر نقره‌ای رنگی که قبلا گردنش بود. کنار خالکوبی کلمه مادر.

سریع نگاهم را می‌گیرم. همان جوان قدم جلو می‌گذارد و با یک لبخند موقر، دست دراز می‌کند به سمت حامد:
- سلام. کاظمی هستم، پوریا کاظمی. به ما نگفتند کجا بریم.

و برگه‌ای را نشان حامد می‌دهد.

انقدر کلمات را مودب، استوار و تمیز ادا می‌کند که مطمئن می‌شوم از آن بچه مثبت‌هایی ست که همیشه سرشان در درس و کتاب بوده.

کنار سیاوش چه قاب ناهمگون و بامزه‌ای بسته‌اند! خنده‌ام را می‌خورم.

حامد می‌گوید:
- خب شما باید خودت رو به بهداری معرفی کنی برادر.

پس حدسم درست بوده و پوریا باید دکتری، پرستاری، چیزی باشد.

در سالن خالی چشم می‌چرخاند و عینکش را روی چشم صاف می‌کند:
- خب الان باید کجا برم دوست عزیز؟

حامد دستی می‌زند سر شانه پوریا:
- بیا، من خودم می‌برمت تا هتل شیشه‌ای. اون‌جا تکلیفت معلوم می‌شه.

و بعد نگاهی به سیاوش می‌کند:
- شما هم با ایشونید؟

چه سوال خنده‌داری!

سیاوش سینه جلو می‌دهد و همان ابتدا که دهان باز می‌کند، حامد مطمئن می‌شود سیاوش و پوریا صنمی با هم ندارند:
- نه داداش، ما همینطوری مرامی ثبت‌نام کردیم اومدیم. الانم معلوم نیس این‌جا کی رئیسه؟

لبخند حامد عمیق‌تر می‌شود:
- شمام با ما بیا. بریم ببینیم کی رئیسه.

و راه می‌افتد. سیاوش و پوریا کمی این پا و آن پا می‌کنند و خودشان را به ما می‌رسانند.

ابوحسام دم در منتظرمان است؛ رفیق سوری حامد. 

حامد خاصیتش این است که برعکس من، زود می‌تواند خودش را در دل آدم‌ها جا کند.

دقیقاً هم وقتی سر و کله‌اش در زندگی من پیدا شد که نیاز به یک رفیق داشتم؛ کسی از جنس کمیل. دقیقاً وقتی جای کمیل خیلی کنارم خالی بود.

رفاقت من و حامد از اربعین شروع شد.

دو سال است که هر سال اربعین و دهه محرم، خودش را می‌رساند به عراق تا حفاظت از زوار را به عهده بگیرد.

هر دو سال هم با هم بودیم. می‌دیدمش که یک جا نمی‌نشیند.

یکی دو روز رفته بودم توی نخش که ببینم کِی می‌خوابد؟ دیدم نه...اصلاً خواب ندارد. وقت استراحت هم می‌رفت بین موکب‌ها کار می‌کرد.

سوار ماشین می‌شویم و در تاریکی بی‌پایان شب‌های دمشق، خودمان را به هتل شیشه‌ای می‌رسانیم.

این هتل شیشه‌ای هم یک جورهایی کارکردش مثل دوکوهه است.

همه خوابند بجز یک پیرمردِ ریزه‌میزه که وقتی حامد را می‌بیند، گل از گلش می‌شکفد.

حامد را محکم در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد.

از چشمان کشیده و لهجه‌ مشهدی‌اش می‌شود فهمید از اعضای تیپ فاطمیون و اهل مشهد است. 

حامد و پیرمرد، مثل پدر و پسرند با هم.

وقتی پیرمرد از آغوش حامد جدا می‌شود، حامد تازه یادش می‌افتد باید ما را به هم معرفی کند:

- ایشون مش باقر هستن، بزرگ ما و بچه‌های فاطمیون. مش باقر، این برادرا هم با منند. ان‌شاءالله امشب بخوابند، فردا تکلیفشون روشن می‌شه.


...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 دلنوشته قابل تأمل شهید محسن فخری‌زاده تنها یک‌ماه پیش از شهادتش: 🌹«یک سئوال دارم، چرا شهدا در جوانی سخنانی می‌گویند که عرفا در کهنسالی؟ البته می‌دانیم که این سخنان از عمق حکمت جاری شده از قلب بر زبان است؛ نه آن‌که سخنانی سطحی است.» (۹۹/۸/۷) 💞 @shahiidsho💞
💔 کوچک‌تر از آنم که بگویم که «چنین» کن یک گوشه‌ی چشمی به منِ گوشه‌نشین کن💔 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 در حسرت تو توبه شکستم صدبار زین توبه که صد بار شکستم توبه #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئ
💔 خدایا! این چه سرّی است میان شهدا؟ چه شهدای انقلاب، چه شهدای جنگ تحمیلی و چه شهدای مدافع حرم... زندگی شهدا را که می بینیم، یک نقطه اشتراک در میانشان هست همان ریسمان محکمی که به شهادتشان انجامید و آن ارادت به سیدالشهداست... درست است... نمی شود عاشق و واله و سالار شهیدان نباشی و شوی🥀 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... گفتى: بسنده ڪن به خيالى ز #وصل ما ما را به غير ازين، سخنى در خيال نيست🥀 #گلستان_شهدای_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ... بچه ها..! یه جوری تویِ جامعه راه برید..؛ که همه بگن این بویِ "امام زمان(ارواحنافداه)" میده..! اگه‌بگی‌چی‌شدکه شهیدشدن؟ میگم یه روده راست تو شِکَمِشون بود راست میگفتن امام زمان دوسِت داریم. بیاید راست بگیم که " امام زمان(ارواحنافداه)" رو دوست داریم!!! 🔖 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند می‌دانم ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را ... " أَلسَّلٰامُ عَلَ
💔 به لطف مادرم از کودکی دچار تو ام همیشه در نظرم بوده آشنا حرمت " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا" ... 💞 @aah3noghte💞