💔
#بسم_الله
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ.
خداوند برای هیچ کس دو قلب در درونش قرار نداده است.
#سوره_محترم_احزاب_آیه۴
#با_من_بخوان.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#شکرگزارباشیم 🤲🏻
اگه کسی رو دارید که حال خرابتون رو از طرز حرف زدن یا چهرهی درهمتون میفهمه، خیلی خوشبختید خداتون رو شکر کنید.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
روحاللههمیشهمیگفت«بیابراخودمونباقیاتالصالحاتجمعکنیم.
یهکاریبکنیمکهبعدازمرگمونهماوندنیا
بهکارمونبیاد.»
غبطهمیخوردومیگفت:
«خوشبهحالپدرومادرامامخمینی. ببینچهپسریتربیتکردنکههنوزهم
براشونباقیاتالصالحاته.»
زینببهاینفکرمیکردکهحالاخودروحاللهشهیدشدهوباقیاتالصالحاتپدرو
مادرشهوچقدرقشنگبهچیزیکه
میخواسترسیدهبود.
#شهیدروحاللهقربانی🕊💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
یَا نَاصِراً غَیْرَ مَنْصُورٍ ...
بی دفاع ترین موجود ، #دلِ شکسته است...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#قرار_عاشقی
دنیا بین منوتو فاصله انداخته آقا...💔
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت129 یک چیز ن
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت130 میخواهم بدنم را بالا بکشم و بنشینم؛ اما مادر اجازه نمیدهد: - تکون نخور مادر. اصلا نباید تکون بخوری. و به چستتیوبی* که به سینهام وارد کردهاند اشاره میکند. از درد صورتم در هم جمع میشود و از چشم مادر دور نمیماند: - الهی بمیرم مادر. زود درش میارن، نگران نباش. بیمارستان آرام است. چشمم به آرم روی ملافه میافتد: بیمارستان تخصصی و فوقتخصصی شهید آیتالله صدوقی اصفهان. من را کی آوردند ایران که اصلا نفهمیدم؟ مادر خم میشود و پیشانیام را میبوسد، عمیق و طولانی. دلم برای عطر تنش تنگ شده بود. اشکهای گرمش میچکد روی صورتم. دستم را بالا میآورم و میگذارم پشت گردنش. میگوید: - یه لحظه فکر کردم از دستم رفتی. دورت بگردم مادر. شاید یک دقیقهای در همان حال میماند. تازه میفهمم چقدر خستهام؛ چقدر به مادر نیاز داشتم. وقتی از آغوشم جدا میشود، دستش را میگیرم. میخواهم دستش را ببوسم؛ اما آن را عقب میکشد و من بیحالتر از آنم که بخواهم مقاومت کنم. دوباره مینشیند روی صندلیاش. خیره نگاهم میکند، آه میکشد و میگوید: - تا بود بابات منو میکشوند اینجا، الان نوبت تو شده؟ شرمندهاش میشوم. چند ساعت است که اینجا نشسته؟ چند روز؟ زمان را گم کردهام. میگویم: شرمندهم. نمیخواستم اینطوری بشه. چقدر حرف زدن زیر سنگینی ماسک سخت است! آرنجش را به تخت تکیه میدهد و از من چشم برنمیدارد: مطمئنی خوبی؟ جاییت درد نمیکنه؟ - خوبم دورت بگردم. راستی ساعت چنده؟ نگاهی به ساعت روی دیوار میاندازد: چیزی به دو نمونده. احتمالاً میان ملاقاتت. - بابا خوبن؟ بچهها خوبن؟ - اگه تو بذاری خوبن. خیلی نگرانت شدن. باز هم عرق شرمندگی روی پیشانیام مینشیند. میگوید: خیلی اذیت شدی مادر؟ - نه. - دکتر میگفت توی بیمارستان دمشق که بودی، بخاطر تزریق مسکن نزدیک بوده زبونم لال... با پشت دست اشکش را پاک میکند؛ اما من ادامه جمله نیمهتمامش را میدانم. اگر ناراحت نمیشد، میگفتم که من دمشق که بودم #یکبار_شهید_شدم و برگشتم. میگوید: دکتر میگفت نزدیک بود بری توی کما؛ ولی خدا رو شکر زود برت گردوندن. دو بار عملت کردن تا ترکش رو درآوردن. مادر دوباره میان موهایم دست میکشد. همیشه از این کارش لذت میبرم. خودم را میسپارم به #نوازشهای_مادرانهاش؛ اما خیلی طول نمیکشد که صدای در، من را از این لذت هم محروم میکند. صدای حاج رسول را میشنوم که به مادر سلام میکند. مادر با شوق خبر بهوش آمدن من را میدهد. سعی میکنم بخندم و بلند سلام کنم؛ اما نمیتوانم از جا بلند شوم. حاج رسول دستش را به میلههای کنار تخت میگیرد: - چطوری پهلوون؟ من همش باید تو رو روی تخت ببینم؟ زخم بستر میگیریا! لبم را میگزم و چشمغره میروم که جریان اسارت و مجروحیت بعدش را به مادر لو ندهد. حاج رسول میخندد و رو به مادر میکند: - حاج خانم، این پسرتون از بادمجون بمم بدتره. هرکاری کردیم شهید نشد. نگرانش نباشید.😊 چهره مادر درهم میرود. یکی نیست به این حاج رسول بگوید این چه طرز دلداری دادن است؟ حاج رسول خم میشود و به من میگوید: - تو هم کم اذیت کن بقیه رو. دکتر میگفت این مدت حاج خانم از بیمارستان جم نخوردن، دیگه همه دکترها و پرستارهای بخش میشناسنشون. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 اولش در بسیج مدرسه بود اما سال بعد آمد و گفت نمی تواند توی بسیج دانش آموزی آن قدری که دلش می خوا
💔
توی کارهایش از همان اول
روی #حلال و #حرام درآمدش دقت می کرد...
#دخترها_بابایی_اند
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... آیت الله بهجت رحمةاللهعلیه: استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم، به او گفتم چه چيزي حس
💔
#آھ...
چه بگوید؟
آن که در دلش غوغاست
بےدل است و دل دار
بےکسی که تنها همدمش، توئی
بےنفس گوشه ای نشسته و چشم بر عطای تو دارد...
چه بگوید؟
او که تلاطم دریای درونش
لحظه ای آرام ندارد
و #تو را مےطلبد...
چه بگوید؟
او که پیشانی مـَمهور گناهش را به سنگ توبه ، پیش تو مےشکند
و بار دیگر #آھ... مےکشد
زااااار مےزند
دااااد مےزند
و مےگوید
#الهی_العفو...
حاشا که سائل را برانی
تائب را نپذیری
و درمانده را درمان نکنی...
الهی!
به حرمت فاطمه و پدرش
فاطمه و همسرش
فاطمه و پسرانش
از ما بگذر
و عاقبتمان ختم به خیر و شهادت بگردان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 از #یاعلی زبان و دهان خسته کی شود اصلا زبان برای همین در دهان ماست... السَّلامُ عَليکَ يا اَمي
💔
طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد
بر خاک نوشتند علی؛ دُرِّ نجف شد
السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام.
السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
#مولاعلیجانم
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء
پروردگارا! مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندانم (نیز چنین فرما)
پروردگارا! دعای مرا بپذیر.
سوره ابراهیم، آیه۴۰
#یک_حبه_نور✨
#با_من_بخوان.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕