eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
❗️🔴❗️🔴❗️🔴 #توجــــــہ #توجــــــھ سال جـــــدید و جشـنــــــ🎊ــ
💔 🌸🌸🌸جشنواره 🌸🌸🌸 ارسالی از کاربر و امیرمهدی 🔅شما مےتوانید عکس های خود را در موضوعات زیر برای ما ارسال نمایید 1⃣ دوست شهیدتان به همراه سفره هفت سین 2⃣ از دوست شهیدتان در کنار سفره هفت سین 3⃣عکسی از در کنار سفره هفت سین بعد از قرار دادن عکس ها در کانال به عکس هدیــ🎁ــــه ای تعلق خواهد گرفت.... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
❗️🔴❗️🔴❗️🔴 #توجــــــہ #توجــــــھ سال جـــــدید و جشـنــــــ🎊ــ
💔 🌸🌸🌸جشنواره 🌸🌸🌸 ارسالی از کاربر #M 🔅شما مےتوانید عکس های خود را در موضوعات زیر برای ما ارسال نمایید 1⃣ دوست شهیدتان به همراه سفره هفت سین 2⃣ از دوست شهیدتان در کنار سفره هفت سین 3⃣عکسی از در کنار سفره هفت سین بعد از قرار دادن عکس ها در کانال به عکس هدیــ🎁ــــه ای تعلق خواهد گرفت.... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_بیست_و_ششم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_حاج_
💔 سلام همسنگری ها و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت و گفته شده تا یک سال مداومت شود ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال طریقه خواندن: ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم) زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم نماز زیارت دعای علقمه میتونید نام ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود @Emadodin123 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
❗️🔴❗️🔴❗️🔴 #توجــــــہ #توجــــــھ سال جـــــدید و جشـنــــــ🎊ــ
💔 🌸🌸🌸جشنواره 🌸🌸🌸 ارسالی از کاربر 🔅شما مےتوانید عکس های خود را در موضوعات زیر برای ما ارسال نمایید 1⃣ دوست شهیدتان به همراه سفره هفت سین 2⃣ از دوست شهیدتان در کنار سفره هفت سین 3⃣عکسی از در کنار سفره هفت سین بعد از قرار دادن عکس ها در کانال به عکس هدیــ🎁ــــه ای تعلق خواهد گرفت.... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
❗️🔴❗️🔴❗️🔴 #توجــــــہ #توجــــــھ سال جـــــدید و جشـنــــــ🎊ــ
💔 🌸🌸🌸جشنواره 🌸🌸🌸 ارسالی از کاربر 🔅شما مےتوانید عکس های خود را در موضوعات زیر برای ما ارسال نمایید 1⃣ دوست شهیدتان به همراه سفره هفت سین 2⃣ از دوست شهیدتان در کنار سفره هفت سین 3⃣عکسی از در کنار سفره هفت سین بعد از قرار دادن عکس ها در کانال به عکس هدیــ🎁ــــه ای تعلق خواهد گرفت.... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
❗️🔴❗️🔴❗️🔴 #توجــــــہ #توجــــــھ سال جـــــدید و جشـنــــــ🎊ــ
💔 🌸🌸🌸جشنواره 🌸🌸🌸 ارسالی از کاربر 🔅شما مےتوانید عکس های خود را در موضوعات زیر برای ما ارسال نمایید 1⃣ دوست شهیدتان به همراه سفره هفت سین 2⃣ از دوست شهیدتان در کنار سفره هفت سین 3⃣عکسی از در کنار سفره هفت سین بعد از قرار دادن عکس ها در کانال به عکس هدیــ🎁ــــه ای تعلق خواهد گرفت.... ... 💞 @aah3noghte💞
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊💔 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🌸 🌸 ... 🌸 🌸 💞@aah3noghte💞
4_6050910923453895210.mp3
11.49M
۱۸ ❗️چطور است که ارتباط با بعضی‌ها ، حتی ندیده و نشناخته ، انسان را مچاله و لِه می‌کند! و بعضی دیگر ، حتی در یک ارتباط کوتاه ، انبساط و آرامشی عجیب ، به انسان منتقل می‌کنند؟ ➖ مکانیسم این تغییر حالتها در ارتباطات گوناگون ، چگونه است؟ ... 💞@aah3noghte💞 ...
💔 مولوي تمثيل آورده است كه فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان بر او ظاهر ميشود وميگويد: تا به حال اين همه "ياربّ" گفته اي، چه فايده داشته است!؟ مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟ جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟ گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين "ياربّ" گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست! يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ، اصلا نميگذارد " ياربّ" بگوييم!💚 ... 💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔 ✅صلوات هنگام ظهر روزهای ماه شعبان و شب نیمه شعبان . ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 📹 | ببینیم به امام حسین(ع) سلام می‌کنی✋ جوابم می‌گیری؟! داستانی زیبا از زبان حجت‌الاسلام 👌 ... 💞 @aah3noghte💞
سین هشتم سر سفره به خدا است! جان فدایش که برای رهبری عمار است✋🏽🌿 تولدت مُبارڪ سردارِ دل‌ها😍♥️ 🕊 ... 💞@aah3noghte💞
💔 🕊💌 آقا دعای عید من امسال "تعجیل" است وقتی تو تحویلم بگیری سال تحویل است حرف دل زارم نبود توست اجمالا تعجیل کن این حرف ها محتاج تفصیل است نام تو هر جایی که آمد بی هوا دیدم بغض جدیدی در گلو مشغول تشکیل است هر لحظه دنیا از تو یغما میبرد یاری ای مسلمی که لشکرت در حال تقلیل است در دفتر عمرم پر از شعر فراق توست آقا بیا که دفترم در حال تکمیل است •••أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج••• سال نو مبارک💛🌼 📚موضوع مرتبط: ... 💞 @aah3noghte💞
💔 تولدت مبارک 😍 تولد شناسنامه ای🌸 ... 💞@aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 نماهنگ زیبای 👌 کار مشترک ۳۱۳ نفره دهه نودی های قم و گیلان سلام فرمانده🌺 سلام از این نسلِ غیور جامانده... ... 💕@aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت178 وقتی مقابل
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  


خون از زیر تن حامد روی آسفالت شارع‌النهر پخش می‌شود. دقیقاً در تیررس افتاده...😔😥

دارد تکان می‌خورد، آرام و نرم. دارد بدنش را با تکیه به دستانش از روی زمین بلند می‌کند.

نور امیدی در دلم روشن می‌شود که هنوز زنده است، فقط زخمی شده... اگر به موقع به دادش برسم زنده می‌ماند...

حامد دارد جان می‌کَند؛ روی زمین. وقت تردید و مکث نیست.

به کمین‌گاه تروریست‌ها مشرف هستم و دقیقاً می‌توانم هیکل نحسشان را ببینم.

یک نفرشان از پشت دیوار بیرون می‌خزد؛ متوجه تکان خوردن حامد شده و حتما می‌خواهد کارش را تمام کند؛ اما قبل از این که نشانه بگیرد و دست نجسش ماشه را لمس کند، تیری در سرش می‌نشانم و نقش زمینش می‌کنم.

رفیقش که متوجه شده تیر غیب خورده‌اند، هراسان این سو و آن سو را نگاه می‌کند؛ اما قبل از این که متوجه شود کجا هستم، تیری به سمتش شلیک می‌کنم که به هدف نمی‌خورد؛ اما جهت شلیک را می‌فهمد.

لوله اسلحه‌اش را می‌چرخاند به سمتم و...
-تتق... تق...

سه تیری که از کنار گوشم می‌گذرند و تنه درختی که به آن تکیه داده‌ام را می‌خراشند.

سرم را خم می‌کنم و چشم می‌بندم تا براده‌های چوب به چشمانم نخورند.

می‌خواهم هدفش بگیرم؛ اما او از جان‌پناهش بیرون آمده تا بهتر من را بزند و همین فرصتی ست برای رستم که کارش را تمام کند.

تیر رستم، در گردنش می‌نشیند و بر زمین می‌غلتد.

با خلاص شدن شرشان، دیگر چیزی جز حامد را نمی‌بینم که افتاده روی زمین و پاشنه پوتینش را روی زمین می‌کشد.

نمی‌فهمم چطور از جا کنده می‌شوم تا خودم را به حامد برسانم...



چندبار سکندری می‌خورم و چند قدمی‌اش که می‌رسم، رمق از پاهایم می‌رود و می‌افتم روی زمین؛ زمینی که از خون حامد سرخ شده.

خودم را می‌کشانم تا پیکر حامد که حالا کم‌تر تکان می‌خورد. دستانم روی آسفالت کشیده می‌شوند و می‌سوزند.

با صدایی که به زور از حلقم خارج می‌شود و سرفه‌های پشت سر هم، آن را منقطع می‌کند، صدایش می‌زنم:
- حا... حامد... د... دا...داداش...

سینه‌ام از تحرک و نفس زدن زیاد می‌سوزد و تیر می‌کشد.

سوراخ سرخی روی قلب حامد، به من و تمام امیدی که برایم مانده بود دهن‌کجی می‌کند که: ببین! این یکی هم از دستت رفت!

گرما و رطوبت خونش را زیر دستم حس می‌کنم. چشمانش را باز می‌کند و با دیدن من، لبخند می‌زند:
- خو...ب... شد... اومدی...
ن
فسم بالا نمی‌آید؛ شاید چو حامد نمی‌تواند نفس بکشد. از دهانش خون می‌ریزد و آرام سرفه می‌کند؛ من هم.

با دستان لرزان، سرش را می‌گذارم روی زانویم و ناامیدانه، دست می‌گذارم روی زخم قلبش. خون گرم از زیر دستم می‌جوشد و آتشم می‌زند.

می‌دانم اگر دستم را فشار بدهم هم فایده ندارد. لب‌های حامد آرام تکان می‌خورند؛ سرم را که نزدیک‌تر می‌برم، می‌شنوم که آرام و منقطع می‌گوید:
- حـ...سیـ...ن...

فقط همین یک کلمه. انگار بیش از این نمی‌تواند. تنها چیزی ست که می‌خواهد آخرین بار، با تمام اعضا و جوارحش، با بازمانده رمقش فریاد بزند.

از دهانش «حسین» می‌جوشد و خون می‌ریزد. حسین... همه هستی‌اش. 

دست خونینش را می‌گیرم و دستم را فشار می‌دهم. هنوز گرم است؛ انقدر که انگار من درحال جان دادنم نه او.

درمانده و ناامید، مانند غریقی دست و پا می‌زنم برای نجاتش:
- آمبولانس!

این را خطاب به رستم داد می‌زنم؛ اما انقدر ناامیدانه که بجای هر اقدامی، به گریه می‌افتد. در دل به حامد التماس می‌کنم:
- تو دیگه نه!

و بلند صدایش می‌زنم؛ با تمام توان. انگار کمیل است که مقابلم جان می‌کَنَد.


همیشه حسرت می‌خوردم که چرا موقع شهادت کمیل، کنارش نبودم و حالا فهمیده‌ام همان بهتر که نبودم و ندیدم.

پیشانی‌ام را روی پیشانی عرق کرده حامد می‌گذارم و صدایش می‌زنم. حامد می‌خندد؛ عمیق و شیرین.
همیشه قشنگ می‌خندید، زیاد می‌خندید، برعکس من.

و باز هم از میان لبان خندان و خشک و خونینش، فقط یک کلمه بیرون می‌آید:
- حـ... سیـ... ـن...🥀


... 
...



💞 @aah3noghte💞
قسمت اول را اینجا بخوانید
💔 وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ و‌ از‌ درون‌ سینہ‌ها‌ آگاه‌ است..!🥀 سوره آل‌عمران، آیه ۱۵۴ ... 💞 @aah3noghte💞