شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت سی و هشت» اول اجازه ب
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
«قسمت سی و نه»
وقتی وصل شد، محمد با آن طرف خط، شروع به صحبت کرد:
محمد: سلام. محمد هستم.
بابک: سلام آقا محمد. مخلصم.
محمد: جانم بابک جان!
بابک: ۱۳ نفرمون تقسیم شدیم. ۹ نفر در ایران قراره عملیات جمع آوری اطلاعات داشته باشند و سه نفر هم در ترکیه.
محمد: خب این که شد ۱۲ نفر! اون یکی چیکاره است؟!
بابک با تعجب گفت: راس میگینا. نمیدونم. نگفت. شاید اشتباه کرده.
محمد: بعیده اشتباه کرده باشه. هنوز نتونستی لینک بازی را برای سعید بفرستی؟
بابک: نمیشه به قرآن! هر کاری می کنم راه نمیده. اینجا آشنا ندارین بتونه جابجا کنه؟
محمد: مهم نیست چون بعیده بذارن برای ۱۰ جلسه دوم، از این گوشی استفاده کنید. من فقط دنبال نسخه اصلی یا کپی برداری از بازی بودم.
بابک: الان تکلیف چیه؟ شب قراره به من مأموریت اعلام کنند.
محمد: خیلی خب. مأموریتش هرچی باشه بگو چشم و انجام بده.
بابک: چشم. امری نیست آقا؟
محمد: در پناه خدا.
محمد تا گوشی را قطع کرد، دکمه ای که کنار تلفنش روی میز بود فشار داد و گفت: آقا سعید شنیدی؟
سعید جواب داد: بله ... در خدمتم.
محمد: از ۹ نفری که تو خاک ایران قراره جمع آوری اطلاعات کنند، اطلاعات کامل بگیر و ببین دقیقا ماموریتشون چیه؟
سعید: چشم اتفاقاً همین الان دارن خودشون دونه دونه پیام میدن و دو سه نفر دیگه مونده که اعلام کنند. اما اینا که تا الان اومده، اغلب مربوط به جمع آوری اطلاعات در خصوص میزان علاقه و استقبال مردم از رسانه ملی و مقایسه با شبکه های خانگی هست!
محمد: بسیار خوب. جمع بندی کن و بفرست رو سیستمم. یا علی.
سعید: فقط قربان بهتر نیست بابک هم با خودم هماهنگ بشه تا وقت شما گرفته نشه؟
محمد: مگه شما اطلاع داری مأموریت بابک چیه؟
سعید: خب نه!
محمد: پس بابک مستقیم با خودم. بقیه با تو. راستی از سوزان چه خبر؟
🔸
ده سال قبل-سالن مسابقات دفاع شخصی بانوان
خانم فرحی که مربی جاافتاده و سر حالی بود، وسط هیاهوی زیادی که جمعیت حاضر در سالن داشتند به چشم تک به تک دخترا که دورش جمع شده بودند نگاه میکرد و آخرین تذکرات را میداد. با داد، جوری که صداش از فاصله کم شنیده بشه میگفت: خیلی فاصله نگیرین. این ده بار. خانما ... فاصله نگیرین. دخترا وقتی تو دعوا ازشون فاصله میگیرن، جری تر میشن. مثل پسرا نیستن که محاسبه کنن و دورادور شاخ و شونه بکشن. خیلی از حریفتون فاصله نگیرین.
یکی از دخترا گفت: خانم اگه اون خواست فاصله بگیره چی؟
خانم فرحی با تندی جوابش داد: اینو دیگه تو نپرس! دختر صد بار به خودت گفتم باید بری دنبالش و نذاری به طرفت دورخیز کنه. زهرا تو آماده ای؟ مسابقه اول تو هستیا. حواست هست؟
زهرا: آره خانم. حواسم هست.
خانم فرحی: اگه تو ببری، روحیه و انگیزه بچه ها صد برابر میشه. میگیری چی میگم؟
زهرا با شور و اشتیاق جواب داد: خانم ناامیدتون نمیکنم.
بچه ها رفتند کنار. زهرا موند و خانم فرحی. خانم فرحی زهرا را به طرف خودش کشوند و لبش گذاشت درِ گوش زهرا و حرفهایی زد که باعث شد زهرا چشمش را ببند و برای لحظاتی فقط به کلماتی تمرکز کند که خانم فرحی درِ گوشش میگفت. بعدش هم زد به پشت شونه اش و گفت: بسم الله دختر! رو سفیدم کن.
زهرا بسم الله گفت و رفت وسط. یه دختر دیگه هم از اون طرف اومد وسط. هر دوشون روبروی داور ایستادند و احترام کردند و مسابقه شروع شد.
تا مسابقه شروع شد، زهرا فورا فاصله اش را با دختره کم کرد. دختره هم که فکر میکرد زرنگه، همون اول میخواست با یه لگد به شقیقه زهرا کار را تموم کنه که دید نخیر! از این خبرا نیست.
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💕
شهید شو 🌷
💔 شهدا برای شهید شدن، بهایی پرداختند با #بهانه کسی متاع شهادت نیافت بهای شهادت، جان است و هر کسی مر
💔
ماییم و نوای بینوایی
بسم الله اگر حریف مائی
#شهیدجوادمحمدی
#شهید_جواد_محمدی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔
#دعایسلامتیامامزمان🌹
#قرارهرشب🧡
بسماللهالرحمنالرحیم....🌼
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا🤲🏻🌺
شهید شو 🌷
💔 دارد این نوکر تو میرَود از دست حُسین #کربلا چاره درد است، بیا کارۍ کن ..(:! #حسین_جان ❤️ #ارب
💔
شب اگر بی یاد اربابم فرو بندم دو چشم
صبح فردا
چشم من بینا نباشد
بهتر است...
#حسین_جان ❤️
#ارباب! آه از دوری ...
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
💔
#سلام_صبحگاهی
به آفتاب بگو،
زیر سقف، تاریک است
یک آشیانه تو را یاد میکند هر روز
«کَرَم نما و فرودآ که خانه، خانهی توست.»
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
💔
#شهید_سیدمرتضی_آوینی:
مردان حق را، سزاوار نیست که سروسامان اختیار کنند و #دل به حیات دنیا خوش دارند، آن گاه که #حق در زمین مغفول است و شیاطین بر آن حکم می رانند.🍂
✍🏻شهدا میروند تا شیاطین بر این پهنه گیتی ، سلطه نیابند، باشد که با آن منجی #موعود بازگردند...
#شهید_محمدحسین_کریمی
#شهید_محسن_حمیدی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
وطن فروشا!
جیره خوره کدوم حکومتایین؟
کلیپ سلبریتی سوز با صدای شبزده
این کلیــپ رو انقد پخش کنین
تا برسه دست همه مردم ایران
تا حـق و باطل و بهتر بشناسن!
#سلبریتی_دوزاری
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
رفقایی که از مدارا کردن نظام با بعضی ها ناراحتن تا آخر این کلیپ رو ببینند و ارسال کنند.
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
#داستان_کوتاه 👌پندآمیز ✍مردی مزرعهای آفتابگردان کاشت و محصولش را در چند گونی ریخت و در انبار خا
#داستان_کوتاه
👌درخواست از ظالم
در دوران حضرت موسی( علیه السلام )
حاکم ستمگری بر تخت حکومت نشسته بود.
مرد صالح و نیکی نیز در آن دوران حکومت می کرد.
شخص مومنی نزد فرد صالح رفت و از او خواست ، برای او پیش حاکم واسطه شود.
مرد صالح قبول کرد و با واسطه گری ، مشکلِ مومن حَل شد.
اتفاقا،هم حاکم و هم مرد صالح در یک روز از دنیا رفتند.مردم جمع شدند و جنازه ی حاکم را با احترام به خاک سپردند.
اما جنازه ی مرد صالح روی زمین ماند.
بعد از سه روز جنازه ی آن مرد ، کِرم برداشت.
حضرت موسی از موضوع اطلاع یافت و با ناراحتی به خداوند عرض کرد: خداوندا
چرا جنازه ی ستمگری که دشمنِ توست باید با احترام دفن شود،اما جنازه ی دوست داران تو اینگونه با خواری روی زمین باقی بماند؟ آیا این درست است؟
به موسی (علیه السلام) وَحی شد: ای موسی!
آن مرد برای برآوردن حاجتِ یک مومن به آن حاکمِ ستمگر رو آورد و حاکم نیز حاجت را برآورد .
من نیز اجر دُنیوی حاکم را دادم و کارش را جُبران کردم.اما حشرات را به سمتِ فردِ صالح افکندم ،چراکه او نباید از ستمگر درخواستِ کمک می کرد ،
و نباید پیش ظالمان، کج می کرد.
او باید برای این کار ، هر چند برای براوردن حاجتِ یک مومن باشد ، مجازات شود.
🦋خداوند به حضرت موسی(علیه السلام) وَحی کرد ،
که حتی نمکِ طعامت را از من بِخواه.
💞 @shahiidsho💞