eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #داستان_کوتاه #آیة_الکرسی شبی دخترک مسلمان از نیویورک آمریکا از دانشگاه به سمت خانه می رفت
💔 📚حاکم کافر عادل یا حاکم مسلمان ظالم؟ 📃 هلاکو مغول در قرن 7 به بغداد حمله کرد و المعتصم بالله را سر به نیست کرد. وی همه علما از شیعه و سنی را جمع کرد و سوالی پرسید که شاید سوال بسیاری از ماست. سوال او این بود: "به من بگویید کدام مقدم است: حاکم مسلمان ظالم یا حاکم کافر عادل؟" سپس در را رویشان بست. گفت اگر تا 3 روز جواب دادید که دادید و الا جانتان را ازدست می دهید. ( سید بن طاوس ) بر خاست و گفت من جواب دارم : حاکم کافر عادل مقدم بر حاکم مسلمان ظالم است. گفت : دلیلت؟ گفت : "مملکت با کفر می ماند، ولی با ظلم نمی ماند. " الملك یبقی مع الكفر و لایبقی مع الظلم بقیه هم این را تصویب کردند. این به عنوان رسمی در تاریخ فقهی ما ماند که عدالت مهم تر از دیانت است. 📘 اعیان الشیعه، جلد 8، صفحهٔ 360 @shahiidsho
1_1977769121.mp3
8.2M
💔 ۱۶ ✍نوع زندگی بعد از وابسته به سلامتِ ماست. قلب های عاشـ❤️ـق تر، سالم ترند، و دل کندن از دنیا، برایشان شیرین تر و آسان تر است 💞 @shahiidsho💞
💔 روح پدر به فرزند شهیدش پیوست 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت شصت و پنج» مازیار پر
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت شصت و شش» شبنم که معلوم بود داره غصه میخوره گفت: جونش ضمانت میکنید؟ ثریا گفت: پرونده بابات سفیده. هیچی هیچ جا ازش نیست. سپردم استعلام کردند. خیالت راحت. شبم نگاهی به باباش کرد و بعدش دوباره رو به طرف ثریا کرد و گفت: و دومیش؟! ثریا گفت: اولیشو به بابات گفته بودم و بابات گفته بود دلِ دخترمو به دست بیارین تا نگرانم نباشه و راضی باشه. اما دومی رو که میخوام بگم، حتی به باباتم نگفتم و اولین بار هست که میخوام در حضور بابات، تو چشمای دخترش نگاه کنم و ... شبنم لبخندی زد و دستای ثریا رو محکمتر گرفت و گفت: بگو عزیزدلم! ثریا نگاهی به بابای شبنم انداخت. بعدش به چشمای شبنم زل زد و رُک تو چشماش گفت: خودتو میخوام. میخوام بابات بره و شبنم طالعی بشه همه کَسِ خودم. شبنم با من ازدواج میکنی؟ 🔸 سوزان خیلی فکر کرد. تصمیم مهمی گرفت. به همان پیج شلوغ اینستا رفت و یک قلب گذاشت. ساعتی نگذشت که محمد آن قلب را دید و لایکش کرد و ته دل سوزان قرص شد. آماده شد و رفت بیرون. سر راهش دو تا تیکه کیک شکلاتی گرفت و به دفتر کار آلادپوش رفت. وقتی آلادپوش سوزان را دید، جلسه اش رو زود تموم کرد و با اینکه عصر بود و وقت رفتن بقیه نبود، همه رو مرخص کرد. خودش و سوزان تنها موندند و موقع خوردن کیک شکلاتی با هم حرف میزدند. آلادپوش موقع خوردن کیک گفت: منتظر بودم بیایی اما فکر نمیکردم امروز بشه ببینمت. دستت درد نکنه. خیلی خوشمزه است. سوزان گفت: نوش جان. دستپخت خودم نیست. وگرنه شاید خوشمزه تر میشد. آلادپوش: چطوری وقت کردی این همه باهوش باشی و بفهمی که عاشق کیک شکلاتی ام؟ سوزان جواب داد: این که دیگه تابلو هست. وقتی هیچ وقت ندیدم شیر خالی بخوری و همیشه یا شیر قهوه میخوری یا شیر کاکائو ... وقتی حتی خوشرنگ ترین کت هایی که میپوشی، رنگش شکلاتی هست ... وقتی تنها عکسی که از خانمت واسه خودت نگه داشتی، حال و فضای در و دیوار عکس شکلاتی هست ... اینا هیچی ... وقتی همین مبل و میز و صندلیت از انواع و اقسام رنگ های شکلاتی هست ... بازم بگم؟ آلادپوش: بعضی وقتا ازت میترسم. خیلی دقیقی. میترسم جلوت اشتباه کنم و کله پام کنی! سوزان خنده ای کرد و گفت: کیکتو بخور تا بهت بگم که اشتباه نکردی! آلادپوش که از این حرف سوزان تعجب کرده بود، بشقابش گذاشت زمین و گفت: منظورت چیه؟ سوزان گفت: ببین آقای آلادپوش! من و تو نون و نمکی با هم خوردیم و به حرمت همون نون و نمک، میخوام امروز یه خبرِ آس بهت بدم و رفاقتمو در حقت تموم کنم و برم.برای همیشه برم. آلادپوش با کنجکاوی پرسید: چی میخوای بگی؟ سوزان گفت: درست فکر کردی! من برای کله پا کردن تو و مریم و مسعود و همتون اینجام. آلادپوش با تعجب گفت: ینی چی؟! سوزان گفت: اون شب که تو هم مثل بقیه مست بودی و رقصیدی و آخرش حتی نفهمیدی که چطوری آوردمت خونه، من پایین پای فاحشه خانم پهلوی نشسته بودم و اونم داشت هم زمان به دو تا نره خر سیاه پوست سرویس میداد، با افسر ارشد موساد گپ میزدم! آلادپوش چشماش شد صد تا و پرسید: موساد؟! سوزان گفت: بله. تعجب نکن. موساد! آلادپوش پرسید: چی میگفت؟ چی میگفتین؟ سوزان گفت: دو تا سوالمو جواب بده تا جواب سوالتو دقیق تر بدم! الادپوش: بپرس! سوزان: چقدر مریم رجوی برات مهمه؟ آلادپوش: من به همه آرمان های سازمان پایبندم. مخصوصا آرمان های شخص مریم رجوی. سوزان: خب ... عالیه ... اگه بگم همه اینا بازیه و حتی پیمان نوین که شاهزاده مطرح کرده، تهش یه بازی سیاسیه و دنبال سیاهی لشکر و گوشتِ جلویِ چرخ گوشت میگشتند و فکر میکنند که چه کسی بهتر از شما و سازمان شما، عکس العملت چیه؟ آلادپوش که شوکه شده بود با تردید گفت: من فکر میکنم ... فکر میکنم ... سوزان اینا رو اون افسر موساد گفت؟! سوزان جواب داد: مگه حتما باید اون بگه؟ معلومه که نه! اون یه چیز دیگه گفته که اگه اونو بهت بگم، کَف میکنی! آلادپوش: سوزان میشه زودتر بگی؟! داری عصبیم میکنی! ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
شهید شو 🌷
💔 #دو_نیمه_سیب ۱۸...🍎 تاریخ دارد تکرار می شود تماشاچی و بی طرف وجود ندارد تو اگر شبیه شهدا نشوی چه
💔 ۱۹ ..🍎 تاریخ دارد تکرار می شود تماشاچی و بی طرف وجود ندارد تو اگر شبیه شهدا نشوی چه کسی علَم جهاد را برمےدارد؟؟ 💖 شھدا در ادامه دادن راه بسیار به هم هستند... سمت راست: (مدافع حرم) سمت چپ: (دفاع مقدس) 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست" ...
enc_16704920669072276211589.mp3
4.15M
💔 من زیر چادرت حالم بهتره خاکش ضمانت روز محشره 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 نزدیک اربعین بود و جواد میخواست برود سوریه، سال قبلش رفته بود پیاده‌روی اربعین. گفتم: امسال نمی‌
💔 بار دوم که رفت سوریه ، انگار همه چیز سخت‌تر شده بود. فاطمه یک سال بزرگتر شده بود و نبودن بابایش را بیشتر احساس می‌کرد. با هر اتفاقی، گریه می‌کرد. 📚 راوی: همسر بااندکی تغییر 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 شهادت ۴ نیروی مدافع امنیت سپاه در سراوان امروز در یک اقدام تروریستی و درگیری ایجاد شده بین گروهک های تروریستی با نیروهای تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم نیروی زمینی سپاه در منطقه مرزی سراوان ستواندوم پاسدار شهید محمد گودرزی به همراه سه نفر از بسیجیان طرح امنیت به نام های رحیم بخش پرکی(اهل سنت) حمیدرضا عابدی و محمود نیک خواه زاده به شهادت رسیدند. حضور مقتدرانه و حجم سنگین آتش مدافعان امنیت باعث متواری شدن عناصر گروهک به خاک پاکستان شد. 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 عجبا! سر نماز ایستاده بودم، بیخود و بی جهت خوش حال در پوست خود نمیگنجیدم دستنوشته های #شهید_
💔 كشمکش زندگی را بنگر... چه طوفان وحشتناكى به پا شده‌است دستنوشته های ✍🏻دل بُریدن های شهید چمران در این نوشته ها فریاد می زند....🥀 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"