eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 هر چه گشتیم... در این شهر نبود اهل دلی که بداند... غم دلتنگی و تنهاییِ ما باشد که ناگهان نگهی سوی ما کند 💔 💕 @aah3noghte💕
💔 آدم ها دو دسته اند: آسمانی... زمینی... از آسمانےها هر چه بگوییم کم گفته ایم آنان که خدا عاشقشان است و دل در گِـرو مِھـر خداوند دارند... دستشان را برای رفاقت باز کرده اند و وقتی با کسی دست دوستی دادند، است پس بکشند... دعایت مےکنند و تو شڪ نداری به استجابت دعایشان... و هر جا که باشی، مطمئن هستی نخواهند گذاشت... و زمینےها تفاوتشان با آسمانےها در همین خصوصیات است... و خود حدیث مفصّل بخوان ازین مجمل... سخت بود!!! خیلی سخت... که یاد گرفتم زمینےها زمینے هستند و نباید انتظار داشت چون آسمانےها بےدریغ کنند دل بسپاریم به 🕊 و به امید روزی باشیم که ما هم مثل آنھا شویم... که گفته اند با هر که بِگـردی مثل او مےشوی... فکر کن! تو هم یک روز بشوی ... کبوتر دلت را پرواز بده ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 رمان #رهائےازشبــ☄ #قسمت_چهل_و_یکم تلفنم📲 زنگ خورد. ڪاش میشد جواب نداد. ڪاش میشد تمام پلهاے ار
💔 رمان فاطمہ گیج و منگ از حرفهام فقط نگاهم ڪرد. حاج مهدوے از آنسوے سالن بہ طرفمون مے اومد تصور ڪردم اگر او بجاے این لباس ڪت وشلوارے شیڪ میپوشید چقدر جذابتر و جنتلمن تر از مردهاے دورو برم بود! او با اینهمہ جذابیت چرا حاضر بہ پوشیدن این لباس شده بود؟! او هم میتوانست مثل باقے مردهاے هم سن وسال خودش لباس بپوشد و جوانے ڪند ولے این راه واین لباس رو انتخاب ڪرده بود. هرچند من عاشق این لباس بودم. لباسے ڪہ خوشبختانہ تن هر مردے در اطرافم دیدم مهربان و شریف بود! حالا یا این از خوش اقبالے من بود یا بخاطر خاطرات خوب ڪودڪیم… نزدیڪمون شد.. باز با همان نگاه محجوب! گفت: _ببخشید معطل شدید.. من او رو معطل ڪرده بودم.. من او را از ڪار و زندگے انداختہ بودم اونوقت او از ما بابت معطلے عذر میخواست! از من پرسید : _بهترید؟ وقتے مستقیم مرا خطاب قرار میداد غرق شادی میشدم. با نگاهے مستقیم زل زدم بہ چشمانے ڪہ فقط گوشہ ے چادرم رو میدید وگفتم: _خیلے خوبم.. مگر میشہ بنده هاے خوب خدا منو مورد لطف وعنایت خودشون قرار بدن و من خوب نباشم! چقدر شبیہ خودش حرف زدم! حتے لحن حرف زدنم همانند خودش بود.. ڪاش حیاے نگاه او هم یاد بگیرم.!! فڪر میڪنم از زمانیڪہ خودم رو شناختم چشمانم حیا نداشت.!!😞 فاطمہ بے خبر از همہ جا پلاستیڪ غذاها رو از روے میز برداشت و درحالیڪہ بازوے منو میگرفت گفت: _زود باش فڪ ڪنم خیلے دیره. حاج مهدوے عجله داره صداے ضربان قلبم 💓رو از گوشهاے ملتهبم میشنیدم و داشتم ڪر میشدم. چرا او اینطورے نگاهم ڪرد؟ نڪنہ منو شناخت؟ یا مبادا نگاه بےحیام موجب شد ڪہ او فڪر ڪنہ من با نیت نگاهش ڪردم؟! اے لعنت بہ این چشمها! اے لعنت بہ این نگاه! حاج مهدوے حتے در خیابان هم با ما هم قدم نشد. انگار ما با او نبودیم. انگار ما وجود نداشتیم. فاطمہ بے توجہ بہ حال و روز من با غرولند در حالیڪہ نفس نفس میزد و میخواست زودتر بہ حاج مهدوے برسیم گفت: _اے بابا…این بنده ے خدا چرا داره تختہ گاز میره. ڪلیه ام درد گرفت. مگہ تو غذا چیزے بوده؟ من ڪہ میدانستم عامل این رفتار منم با گلویے ورم ڪرده از بغض، فقط راه میرفتم. نہ با قدمهاے تند بلڪہ با گامهایے سنگین. بالاخره حاج مهدوے ایستاد. و باز قلب من هم ایستاد! از دور میدیدم ڪہ تسبحیش رو در مشتش فشار میدهد. انگار داشت گلوے مرا میفشرد.. یڪ قدم بہ عقب برداشت و ما رو دید ڪہ مثل لشڪر شڪست خورده بہ سمتش میریم. فاطمہ جلوتر از من بود و حالا دستے بہ پهلو داشت. حاج مهدوے بہ آرومے بہ سمتمون اومد. در دلم غوغایے بود. تصاویر ڪابوسم جلوے چشمانم رژه میرفت و هر آن احساس میڪردم همه چیز خراب میشہ. وقتے بہ ما رسید هنوز چهره اش درهم بود. فاطمہ از روے حیا، دستش رو از پهلویش برداشت. حالا اگر من جاے او بودم آه ونالہ هم چاشنے ڪارم میڪردم تا توجہ حاج مهدوے رو بہ خودم جلب ڪنم! ولے دنیاے من وفاطمہ خیلے با هم فرق داشت. حاج مهدوے با نگاهے سنگین خطاب بہ فاطمہ گفت: -من تند میرم یا شما آروم راه میاین؟! فاطمہ هن هن ڪنان گفت.: -حاج آقا نمیدونم. فقط میدونم واقعا من یڪے از نفس افتادم... ... نویسنده؛ 💕 @aah3noghte💕 🌼
💔 روز عرفه را قدر بدانید‼️ امام خامنه ای: از ظهر عرفه تا غروب عرفه، ساعات مهمی است؛ لحظه لحظه ی این ساعات مثل ، مثل ، حائز اهمیت است. اینها را با نگذرانیم... ❤️ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #میخوای_شهید_بشی⁉️ هیچ موقع و هیچ زمان از خط امام منحرف نشوید که این جمله، #وصیت_تمام_شهدا بوده
💔 ⁉️ شاگردانش می گفتند: استاد بهمون می گفت: کتاب و دفترها روجمع کنید و این چند توصیه رو گوش کنید: 👈 نماز اول وقت 👈 احترام به والدین 👈 گریه برای اهل بیت💔 مخصوصا علیه السلام 👈 پهلوان باشیم💪 و استاد، سوخت هنگام دفاع از حرم اهلبیت و را با پیکر سوخته اش در این راه به اثبات رسوند😔👌 و تو بگو وقتی پلاکی، چنین سوخته باشد صاحبش چگونه به شهادت رسیده 💞 @shahiidsho💞
💔 آل محمد علیهم‌السلام فرمود: 🌹مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فی شَهْرِ رَمَضانَ، لَمْ يُغْفَرْ لَهُ إلى قابِلٍ إلّا أنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ اگر ماه مبارك رمضان بر كسى گذشت و او آمرزيده نشد تا ماه رمضان سال بعد، به آمرزش او اميدى نيست! آنكه روز را درک كند. (اصول كافى، جلد۴، صفحه۶۶) و بگوئید به جاماندگان شب قدر "لاَ تَقنَطوا مِن رَحمَتِ الله"! بگوئید "خدایی که برای شنیدن صدای بنده هایش، بھانه مےتراشد، مےشود آیا اجابتشان نکند"؟؟ قلبم از این رحمت واسعه تندتر مےزند و شوق، اشکی مےشود و مےچکد از چشمانم و امروز با هم نوا شویم و خدا را با زبان خامس اهل کساء بخوانیم... برای آنکه گناه، لالش کرده!!! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 مثلا روز عرفه دعات مستجاب بشه بشه روز پروازت... چقدر شیرینه!!! مخصوصا که خدا رو بحق خانم فاطمه زهرا قسم داده باشی نصیبت بشه یادی کنیم از #شش همراهانشان... شادی روح مطهرشان #صعششآ. #ن 💕 @aah3noghte💕
💔 این دفعه که برم سیستان حتما شهید میشم کنار قفسه های کتاب هایش نشسته بودم و دنبال یک دست نوشته از مرتضی می گشتم. یاد روز هشتم محرم افتادم که برای سقایی از سیستان به روستا آمد، بعد از آن در تکیه کنار دوستانش نشسته بودند که می گفت این دفعه که برم سیستان شهید میشم. قبلا هم با شوخی به مادرم می گفت که "برایم دعا کن شهید بشم و شما هم مادر شهید بشید." یک کتاب از قفسه بیرون کشیدم و صفحه اولش رو دیدم نوشته بود "میخوام اینقدر پیشرفت کنم که مایه افتخار پدر و مادر باشم". توی دلم گفتم در این بیست و پنج سالت همیشه مایه افتخار بودی مخصوصا سال97 که مدال شهادت قسمتت شد. شهید مرتضی کارچانی از پرسنل نیروی انتظامی شانزدهم مهرماه 1397 در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در سیب و سواران سیستان وبلوچستان به شهادت رسید. شادی روحش صلوات ... 💕 @aah3noghte💕
💔 در روز عرفه هنگامه دعا ارباب یڪی یڪی همه اعضایش را نام برد... همان اعضایش که در کربلا شد😭 اما یک جا فرمودند: "خدایا! به اندازه رگ های درون لب هایم تو را دوست دارم... و خدا لعنت کنه زننده چوب خیزران را"....😭 💔 💕 @aah3noghte💕
💔 شدن در راه ... کار سختےست اگـر گوشه دلت گره خورده باشد به این دنیا! و اینان که مےبینی واژه در کنار اسمشـان مےدرخشد✨ از این بَند، رها شدند... و مگـر نگفت که "من با همین یک بیت از شھیدتورجےزاده متحوّل شدم" و خواند: "در مسلخ عشق، جز نـڪـو را نڪُشند... روبہ صفتان زشت خو را نڪُـشند..." و عاقبت، خودش هم لایق شدن در این راه گشت آری! ما هم اگر چنین عهدی با ببندیم و بمانیم بر آن عهد شاید در مسلخ بعدی عشق، لایق شده و قربانی شویم که ❣... عیدت مبارک قربانی حریم حرم حضرت زینب... مبارکت باشد این قربانی شدن مبارکت باشد اینکه خدا را قبول کرد مبارکت باشد که چون آیه به ارباب اقتدا کردی و همچون او ذبح شدی😢 عیدت مبارک... ... 💕 @aah3noghte💕