💔
پسر بزرگوار #شهید_حسین_پورجعفری:
درماموريت آخر يكي از دوستان بابا خاطره اي تعريف كرد كه به بخشي از آن اشاره ميكنم
(وقتي كه ازبيروت برگشتند، به اقامتگاه رفتند تا استراحت كنند، آقايان طارمي، مظفرنيا و زماني نیا به زيارت حضرت زينب(س) ميروند
حاج قاسم درحال استراحت و بابا با دوستش مشغول صحبت بودند (بابا بيدار بود که اگر حاجي كاري داشت انجام دهد.)
بچه ها اومدند، (بابام) رو به آقاي طارمي كرد و گفت: زيارت قبول
آقاي طارمي گفت: سلامت باشید اما متاسفانه كفش هايمان را دزد برد.
دوست بابا گفت: خوب چرا بيخيال هستين شما كه شب بايد بريد #بغداد،
دوست بابا سریع یكي را فرستاد همراهشون و كفش خريدند.
ساعت ده شب به فرودگاه رسیدند، شلوغ بود، با جمعيت سوار هواپيما شدند.
دوست بابا ميگفت: برای اولين بار بابات من را بغل كرد و گفت منو ببخش و #حلالم_كن اين مدت اذيتت كردم، با هم خداحافظي كردیم.
داخل پرواز حاجي به بابا میگوید: من ميخواهم استراحت كنم و به مهماندار بگو هيچي واسه من نيارن
كسي كه تا فرودگاه بغداد همراهيشون میكرد، میگه: بابا تا اونجا بيدار بود و با هم صحبت ميكردند (باز هم بابا بيدار بود تا اگر حاجي كاري داشت انجام بده)
موقعي كه هواپيما ميشينه، بابا به كسي كه همراهشون بود دو تا انگشتر ميده و ميگه حاجي داده، يكي واسه خودت و ديگري واسه خانمت، ما را هم حلال كن.
از هواپيما كه پياده شدن سريع سوار ماشين ميشن و میرن به سمت قتلگاه...
شايد وقتي كه به مقصد ميرسيدند،
بابا استراحت ميكرد.
ولي بابا دیگه خوابيد...
براي هميشه خوابيد.
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
💞 @aah3noghte💞