eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ثواب اعمال امروز مان را تقدیم کنیم به به یکی از یاران امام زمان عج جلال که شهید شد، عکسش را بردند خدمت آیت الله بهاء الدینی، ایشان بی‌اختیار گریه کردند، طوری که اشکهایشان سرازیر شد روی عکس جلال؛ بعد فرمودند:  امام زمان(عج) از من یک سرباز می‌خواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است، ‌ایشان جلال ” ذاکر قریب البکاء” است. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ثواب اعمال امروز مان را تقدیم کنیم به #ذاکر_قریب_البکاء به یکی از یاران امام زمان عج #شهید_جلال_
💔 من جا مانده‌ام! دارم می‌سوزم! جلال با حالتی غمگین در گوشه‌ای زانوی‌ غم بغل گرفته بود پرسیدم اتفاقی افتاده؟ گفت دیشب در پادگان مشغول قدم زدن بودم که صدای گریه‌ای در پشت یکی از این ساختمان‌‌ها شنیدم. نزدیک‌تر رفتم پیرمرد سالخورده‌ای در گوشه‌ای نشسته و زار زار میگریست کنارش رفتم و از او دلجویی کردم. بی‌اختیار گریه‌ام گرفت علت ناراحتی‌اش را پرسیدم پیرمرد گفت:«امشب شب چهلم پسر شهیدم است چون مرخصی‌ها لغو شده نتوانستم در مراسمش شرکت کنم حالا که دیدم همه خواب هستند آمدم اینجا و در تنهای برایش مراسم ختم برپا کردم». جلال ساکت شد و بعد ادامه داد: «عظمت این صحنه مرا به‌یاد حبیب‌بن‌مظاهر انداخت و از اینکه قافله رفت و من جا مانده‌ام دارم می‌سوزم تا کی برای این بسیجی‌ها حرف بزنم آنها بروند و شهید شوند و من جا بمانم». ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 من جا مانده‌ام! دارم می‌سوزم! جلال با حالتی غمگین در گوشه‌ای زانوی‌ غم بغل گرفته بود پرسیدم اتفا
💔 از اصفهان به قم میرفت. صدای اهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد جلال رو ازار میداد. رفت با خوشرویی به راننده گفت: اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید یا برا خودتون بذارین. راننده با تمسخر گفت: اگه ناراحتی میتونی پیاده شی! جلال رفت توی فکر، هوای سرد ، بیابان تاریک و….  اینبار به راننده گفت : اگه خاموش نکنی پیاده میشم. راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد، پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت بفرما ! جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت : بیا بالا جوون ، نوارو خاموش کردم... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 از اصفهان به قم میرفت. صدای اهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد جلال رو ازار میداد. رفت با خوشرویی ب
💔 آیه الله بهاءالدینی بارها گفته بودند: "آنکه را با معنا میگوید، اذان بگوید" منظورش جلال بود... عاقبت نیز سردار ما در میدان جنگ در هنگام گفتن اذان و زمانی که به ذکر «محمد رسول‌الله» رسیده بود، شهد شیرین شهادت نوشید آری سردار روحانی جلال افشار پس از تلاش و کوشش بسیار در تحقق آیین زلال محمدی  در تاریخ 24/4/1361 در عملیات رمضان با زبان روزه و درحالی‌که ذکر اذان بر لبش بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و آسمانی شد. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 امکان نداشت یک شب نماز شب نخواند. به نماز اول وقت اهمیت می داد، دائم الوضو بود. همسر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 در سالروز شهادتش، مهمان او بودیم و نائب الزیاره از طرف تک تک اعضای کانال ‍... به امید اجابتش... سالروزشهادت🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 مزار از جاهایی هست که خلوت نمیشه الانم بنده خدایی اومد آب بریزه روی مزار پخش رو قطع کردم ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که با زبان روزه، سر بریده شد جز شهدای پاوه بود که با لب تشنه و دهان روزه ، غریبانه سر برید
💔 شهادت یک سردار با زبان روزه هنگام اذان گفتن در روزهای قبل از شهادت، جلال حال و هوای دیگری داشت. حالات او واقعا عجیب بود. همیشه قرآن ورد زبانش بود، روزانه حداقل یک ساعت قرآن می خواند. اکثر روزها را روزه می گرفت و هر روز به تکیه شهدا می‌رفت. در یکی از همین روزها، قبل از این که برای آخرین بار به جبهه برود من و برادر کوچکش را به تکیه شهدا برد. آن روز بر مزار دوستانش می‌رفت و بسیار گریه می‌کرد. گویا دیگر تحمل نداشت. شهادت آرزویش بود و یک هفته بعد در ایام قدر ماه مبارک رمضان در عملیات رمضان ۱۳۶۱ به آرزویش رسید. دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان راوی: مادر شهید 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 حرف آخر هم‌ اکنون که این وصیت‌نامه را می‌نویسم در حال آماده شدن هستیم تا در یک فرصت مناسب بر دش
💔 حرف آخر دلم یک ایمان واقعی میخواهد از همان‌ها که وقتی در لجنزار گناه می‌افتم، بوی گندش مرا به خود بیاورد و راه توبه در پیش بگیرم... مثل شهدا... معصوم نبودند اما سعی میکردند تا آنجا که امکان دارد گناهانشان را با توبه، جبران کنند... جلال را وقتی دیدم خیلی ناراحت بود. می گفت: دیروز غیبت یکی از دوستانم را کردم. شب در عالم رویا دیدم که گوشت های او را در دیگی گذاشته ام و روی اجاقی می پزم. پس از آماده شدن با قاشق و چنگال به جانش افتادم و تا می توانستم خوردم. می گفت: امروز حال عجیبی داشتم. استغفار کرده و از آن دوستم حلالیت طلبیدم. 📚 جلوه جلال 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 یه جایی تو وصیتنامه اش نوشته: "دلم برای زیارت کربلا تنگ می‌شود حتما در زیارت کربلا مرا هم یاد کنی
💔 استقبال از شهادت در مأموریتی به اسارت اشرار شرق کشور در آمده بودیم و آماده مرگ. جلال شروع کرد به خواندن شهادتین و فرازهای از دعای کمیل با صدای بلند. هر چه کردند خاموشش کنند نتوانستند. بعد از رهایی از این مهلکه، جلال گفت: «در این آزمایش فهمیدم از مرگ نمی ترسم و از اینکه با گلوله ای مغزم را متلاشی کنند، خوشحال بودم.» جلال همان جوانی بود که آیت الله بهاءالدینی در موردش فرمودند: امام زمان از من یک سرباز خواست، من جلال را معرفی کردم... در سالروز شهادتش دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه میدهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان 📚 جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان سالروز شهادت یار مخلص 💞 @shahiidsho💞