💔
حرف آخر...
این بچه آینده خوبی دارد
پدرم مشهدی علی ذاکرحسینی مداح اهل بیت علیه السلام بود. تعزیه میخواند، بهخصوص روایت زندگی حضرت زینب سلام الله علیها را او میخواند.
وقتی سیدمهدی به دنیا آمد، خیلی مورد توجه پدرم بود.
او را روی پایش مینشاند و میبوسید.
میگفتم: پدر، چرا شما اینقدر به مهدی توجه دارید؟
میگفت: تو این بچه را نمیشناسی. این بچه آینده خوبی دارد.
سالها بعد وقتی آقا مهدی برای سفر به سوریه آماده میشد، دیدم شالی سیاه، دور سرش میپیچد.
وقتی او را دیدم، یکه خوردم. برایم بسیار عجیب بود، چون پدرم هم همیشه موقع تعزیه خواندن پارچه سیاه دور سرش میپیچید.
آقا مهدی این صحنه را از پدرم ندیده بود. برای همین برایم عجیب بود که چه طور او چنین کاری کرده است.
راوی: پدر #شهید_سیدمهدی_ذاکرحسینی
#محرم
💞 @shahiidsho💞