eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 جایی خواندم... "گاهی ما عکسی را می‌سوزانیم و گاهی عکسی، ما را" حکایت همین عکس است چند روز مانده به سالگرد ازدواجتان سیاهپوش سوگ همسر شوی آن هم نه به دست جلادان بعثی یا دواعش عراق و سوریه همینجا ... در گوشه خیابان های شهرت درد، وقتی بیشتر می‌سوزاندت که بعضی احمق ها پیدا شوند و برای آزادی هشتک نه به اعدام بزنند و قاتل دیوانه را فعال مدنی توصیف کنند.... پ.ن : اولین جشن سالگرد ازدواج‌‌شون ، هم زمان با هفتمین روز شهادت شهید عزیز((:💔 💍 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 💕 شهید احمد کشوری بيست روز قبل از شهادت به تهران مراجعت كرد و همسر و دو فرزندش مريم - سه ساله - و على - سه ماهه - را با خود به ايلام برد. او به همسرش گفته بود: «دلم مى ‏خواهد اين چند روز آخر عمر كنارم باشيد.» 💍 تاریخ شهادت ۹/۱۵ 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی💕 شهید احمد کشوری بيست روز قبل از شهادت به تهران مراجعت كرد و همسر و دو فرزندش
💔 چند بار گفت: «الو... الو...» بالاخره گفتم: «الو...» گفت: «سلام حاج‌خانم.» ـ سلام حسین جان، حالت خوبه؟ ـ خدا رو شکر خوبم. تو چطوری؟ ـ الحمدلله خیلی خوبم. بهتر از قبل هستم. گریه😭 می‌کنی؟ ـ نه. ـ پس چرا صدات این‌قدر گرفته و ضعیفه؟ ـ نه... نه... نمی‌دونم چی بگم! ـ برات نوشتم بالاخره یه روز همدیگه رو می‌بینیم و به هم می‌رسیم. خدا خواست و رسیدیم. دیروز رفتم و امروز اومدم... قبول داری؟ با بغض🥺 گفتم: «آره، قبول دارم"... همسر 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی چند بار گفت: «الو... الو...» بالاخره گفتم: «الو...» گفت: «سلام حاج‌خانم.» ـ سل
💔 آخرین بار که به مرخصی آمده بود گفت که خواب دیده ام شهید می‌شوم؛ می‌گفت من حضرت آقا را در خواب دیدم که به من وعده شهادت دادند؛ ولی من گیر خانواده ام، تو را به خدا بیا و از من دل بکن.🥀 من هم هر بار که می‌رفت و می‌آمد کلی نذر و نیاز می‌کردم که سالم برگردد... دیدار آخر ما در معراج الشهدا بود، در وداع آخر مادرشان گفت که تو خیلی مهمان نواز بودی و قسمش داد که به حرمت مهمان‌ها یک بار دیگر چشمانت را باز کن که من چشمانت را ببینم و در آنجا در تابوت چشمانش را باز کرد. راوی: همسر سالروزشهادت🥀 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی آخرین بار که به مرخصی آمده بود گفت که خواب دیده ام شهید می‌شوم؛ می‌گفت من حضر
💔 💝 سفره عقد یک شهید من و تو اولین زوجی نیستیم که دشمنان خدا زندگیمان را از هم پاشیده اند به محله مان نگاه کن، به شهرمان بنگر و ایران را نظاره کن که چقدر جوانــان باتــقوا خـوشـےهایشــان، زندگیشان، همسرانشان را به خاطر خدا از دست داده اند و چون مسئله خداست، حل شده است... این آخرین وصیت من به توست که بعد از من خدای نکرده احساسات بر عقل تو غلبه نکند و از تو می خواهم فقط و فقط به حکم خدا عمل کنی که رضای خدا در آن است این راه، راهی است که همه دیر یا زود باید برویم،پس چه بهتر که مهمان خدا شویم و در این لحظه سراغ ما بیاید وصیت خطاب به همسرش 💞 @shahiidsho💞 پ.ن: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، خاطرات خواهر محترم این شهید را که خودش هم مادر(شهید مسعود مربوبی) است را در قالب کتابی جذاب به نام "من کنیز زینبم{س}" چاپ و منتشر کرده است
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💝 سفره عقد یک شهید من و تو اولین زوجی نیستیم که دشمنان خدا زندگیمان را از هم پاش
💔 💝 همان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت: قول مےدهد سیگار هم نکشد. خانمش هم گفت: مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشد؛ سیگار کشیدن دور از شأن شماست! وقتی برگشتیم خانه، رفت جیب هایش را گشت؛ سیگارهایش را درآورد، له شان کرد و برد ریخت توی سطل.🕳 گفت: «تمام شد.... بعد از حدود 14سال سیگاری بودن، دیگر هیچ کس دست من سیگار نمی بیند.»🚬 همین هم شد... خانمش می گفت: یکی دو سال از ازدواجمون می گذشت، رفتم پیشش گفتم: این بچه گوشش درد می کنه؛ این سیگار را بگیر یک پک بزن، دودش را فوت کن توی گوشش. گفت: «نمی تونم. قول دادم دیگه سیگار نکشم.» گفتم: بچه داره درد میکشه! گفت: «ببر بده همسایه بکشه و توی گوشش فوت کنه. دیگه هم به من نگو.» عکس کمتر دیده شده از 📚به مجنون گفتم زنده بمان 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💝 همان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت: قول مےدهد سیگار
💔 💝 ‍ به همسرش گفت: ﺍﮔﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻡ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ 💍 شهادت: 94/11/14 تدمر سوریه 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💝 ‍ به همسرش گفت: ﺍﮔﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻡ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ #
💔 💝 دل کندن از عزیزترین آدم زندگی ات، خیلی سخت است 💔 مصطفی، مرد درون گرایی بود و دوست نداشت احساسش را بروز دهد. یکبار با دخترم زهرا که ۳ ساله بود و شیرین زبان رفتیم بدرقه او. دخترم گفت: بابایی می‌خواهم پشت سرت آب بریزم. رفتیم کوچه و آب ریختیم و رفت. همیشه تا جایی که در تیررس نگاهم بود با چشمم نگاهش می‌کردم که برود. آن دفعه حس کردم یکدفعه از وسط کوچه نمی‌بینمش. 😱 نگران شدم، جلو رفتم دیدم پشت کامیونی در کوچه ایستاده و گریه می‌کند. سعی می‌کرد وقتی می‌رود بچه‌ها خواب باشند، چون خیلی بی تابی می‌کردند. اتفاقا وقت رفتن دفعه آخر محمد طا‌ها بیدار شد و با گریه پرسید: بابایی کو؟ * دل کندن از عزیزترین آدم زندگی ات خیلی سخت است. او راهی می‌رفت که برگشتی نداشت. ما زنان مدافع حرم هر بار که شوهرانمان را بدرقه می‌کردیم در ذهنمان شهیدشان می‌کردیم تا برگردند و دوباره زنده شوند. از بس فکر و خیال و استرس به وجود می‌آید. بسیار سخت است و قابل وصف نیست. ✍🏻 کیلو چند وقتی همسران و مادران شهدا، عشق واقعی را نشان دادند... 💍 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💝 دل کندن از عزیزترین آدم زندگی ات، خیلی سخت است 💔 مصطفی، مرد درون گرایی بود و
💔 💝 برایش از سختی زندگی و اداره چهار فرزند در نبودش تعریف کردم، اما مرا آرام کرد. به او گفتم:  "باشه! پس اگر شهید شدی دیگه به من و بچه ها فکر نکن. برو از همنشینی با اولیای خدا لذت ببر.😍 بچه‌ها هم خدا دارند."😇 وقتی ۲ اسفند سال ۹۴ هم زمان با شب شهادت حضرت زهرا(س) خبر آوردند احمد در حلب شهید شده رو کردم به خدا و گفتم: تو عشق مرا پیش خودت بردی، من هم او را بخشیدم به تو.❤️ می‌دانستم احمد چقدر دوست داشت شهید شود. راوی همسر 💍 سالروزشهادت 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💝 در زمانی ڪه چروڪ بودن لباس‌ها و نامرتب بودن مـوها نشـانه بی‌اعتنـایی به ظواهـر
💔 💝 امیدوارم تو هم مرا یاری کنی امیدوارم هر روز آسمانےتر شوی🕊... آخرین دست نوشته "پاسدار شهیدعباس دانشگر به همسرش در روز اعزام ماه پاک شدن ... 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💝 دو خاطره از زندگیِ سردار شهید یوسف سجودی، یکی مخصوصِ خانومهاست و یکی‌اش مخصوص
💔 💝 قول میدم بعد از ازدواج شهید بشم...😁 وقتی هنوز عقد بودیم، هنگام عملیات خرمشهر، جبهه بود و زخمی هم شده بودند دیگر باورم نمیشد که برگردد وقتی آمد بهشون گفتم فکر نمیکردم که برگردی گفتم حتما شهید میشی ... خندید و گفت: خیلی دوست داشتم شهید بشم ولی انشالله بعد از ازدواجمون قول میدم که شهید بشم😅 راوی: همسر 💍 سالروزشهادت 💞 @shahiidsho💞