شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت190 همین بیقا
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت191 مسلح نیستم؛ اما زیر لب بسمالله میگویم و توکل میکنم به خدا. اصلا شاید احساسم اشتباه باشد و من هم مثل مرصاد، الکی حساس شدهام. مهر را مقابلم میگذارم و دو دستم را برای تکبیر گفتن بالا میآورم. میدانم احتمال زیادی دارد که موقع نماز، بخواهد از پشت سر حمله کند. کسی در نمازخانه نیست. با وجود همه اینها، نفس آسودهای میکشم و به نماز میایستم. - الله اکبر. بسم الله الرحمن الرحیم. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ. إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ. صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ. بسم الله الرحمن الرحیم. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ. وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ... خم میشوم برای رکوع. سبحان ربی العظیم و بحمده... سه بار. سکوت مطلق است. از رکوع بلند میشوم و به سجده میروم. سبحان ربی الاعلی و بحمده... سه بار. و باز هم همان حس ناخوشایند؛ یک نگاه سنگین که سایه انداخته روی سرم.🤨 دوباره قیام میکنم برای خواندن حمد و سوره. حتما میخواهد مطمئن شود که نماز میخوانم. خدایا من را ببخش؛ اما متاسفانه حین نماز، حواسم به صداهای اطراف هم هست. هنوز انقدر آدم نشدهام که هنگام نماز فقط به خدا فکر کنم و از دنیا جدا بشوم.😔 برای همین است که صدای پایی از پشت سرم میشنوم و آماده میشوم که دستی از پشت سر، گردنم را بگیرد یا لوله اسلحهاش را روی کمرم فشار بدهد. یاد خوابی میافتم که چندبار دیده بودم؛ چاقویی که از پشت سر در پهلویم فرو میرفت و درمیآمد و دوباره فرو میرفت؛ انقدر که از پا در بیایم. و دوباره رکوع. یک نفر پشت سرم است. تلاش میکنم خوابم را به خاطر بیاورم. الان وقتش است؟ موقع نماز؟ چه سعادتی از این بیشتر؟!🥀 در خواب سردم بود. همه جا تاریک بود. الان نه سردم است و نه تاریکی میبینم.😐 پاهای مردانهای کنارم میبینم و بعد صدای تکبیر بلندش را. شروع میکند به خواندن حمد و سوره با لهجه عربی. بعید است برای حمله به منِ بیدفاعِ بیسلاح، بخواهد وانمود کند به نماز خواندن. شاید اشتباه کردهام. تا بخواهم درباره خطای محاسباتیام فکر کنم و به نتیجه برسم، سلام نماز را دادهام.😢 از خدا شرمنده میشوم بابت نمازِ بدون تمرکزم. به بهانه چرخاندن سر برای دادن سلام، سرم را انقدر میچرخانم که چهره مردی که پشت سرم نشسته را ببینم. هنوز دارد نماز میخواند و سرش پایین است. مُهر مقابلش نیست و دست به سینه ایستاده. به چهره و لباسهایش نمیخورد نظامی باشد؛ شاید تاجر است. بدون خواندن تعقیبات، از جا بلند میشوم تا نماز عشا را هم بخوانم. تکبیر را میگویم و هنوز حمد را تمام نکردهام که صدای پای کسی را از پشت سرم میشنوم؛ دوباره.🙄 #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞قسمت اول را اینجا بخوانید