شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت193 مرصاد نگاه
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت194 صدای مرصاد را مبهم میشوم که دارد با کمیل تماس میگیرد و زیر لب غر میزند که چرا جواب نمیدهد. من از کجا لو رفتهام؟🤔 ماجرای چندماه پیش حمله به خانه ابوالفضل دائم در ذهنم رژه میرود. خودش را میخواستند بزنند و خانمش را طعمه کردند. از کجا رسیده بودند به او؟ حاج رسول فقط یک کلمه گفت: #نفوذ. همین یک کلمه، به اندازه هزاران کتاب حرف دارد در دل خودش. اولین بار وقتی فرو رفتن چنگالهای هیولایی مثل نفوذ را در تنم حس کردم که سال هشتاد و هشت، صدای مهیب شکستن شیشه و تصادف دو ماشین را پشت گوشی شنیدم؛ همان روز که داشتم با میلاد حرف میزدم. و بعدش هم، وقتی بوی تعفن نفوذ را حس کردم که بوی پیکرهای سوخته حاج حسین و کمیل، زیر بینیام زد. - یا امام غریب! صدای مرصاد بلندتر از حد عادی ست و باعث میشود سرم را بلند کنم: - چی شده؟ مثل فنر از جا بلند میشود: - کمیل یه چیزیش شده! گلویم میخشکد: - چی؟ - گفت توی دستشوییه. ولی نمیتونست درست حرف بزنه... مرصاد میخواهد به انتهای سالن و به سمت سرویس بهداشتی برود که شانهاش را میگیرم: - شاید تله باشه. کمیل رو طعمه کردن که بریم دنبالش. مرصاد درمانده و پریشان میگوید: - چکار کنیم؟ - من میرم دنبالش. - دوباره احمق شدی؟ بیتوجه به غرولندش میگویم: - ما دونفریم ولی نمیدونیم اونا چندنفرن. تو مسلحی؟ مرصاد که انگار فهمیده نمیتواند منصرفم کند، عصبی سر تکان میدهد: - آره. - خب پس. من میرم پیشش. تو من رو پوشش بده. اگه تله باشه میان سراغم و تو هوام رو داری. دیگر منتظر اظهار نظر مرصاد نمیشوم. نمیدانم چرا اما اصلا نگران نیستم؛ حتی نگران کمیل. هیچ تغییری در ضربان قلب و تنفسم احساس نمیکنم و آرامم. بیشتر به این فکر میکنم که کمکم وقت پروازمان میرسد و ما مشغول موش و گربه بازی هستیم!😏 دست در جیب و قدمزنان، از کنار یکی از ردیفهایی که همان مرد عرب روی آن نشسته است میگذرم و خود را میرسانم به سرویس بهداشتی. مقابل درش کمی مکث میکنم؛ خبری نیست. زیر لب بسم الله میگویم و قدم میگذارم داخل سرویس. صدای هواکش مانند بختک میافتد روی مغزم و شنواییام را مختل میکند. با این وجود، چهارچشمی همه حواسم را میدهم به اطراف و طوری قدم برمیدارم که پشت سرم را هم ببینم... کسی در سرویس بهداشتی نیست. میان هوهوی دیوانهکننده هواکش، صدای ناله بیرمقی میشنوم.😳 #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞قسمت اول اینجاست