eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_هشتاد_و_پنجم #ابراهیم_حسن_بیگے عبدالله گفت: نترسید؛ بدتر از این که هست
💔 ✨ ...ما باید فکر کنیم و راهی بیابیم تا حاکمان ادب شوند و به صراط مستقیم باز گردند. عبدالله که خود را در یک قدمی رسیدن به مقصودش می دید، گفت: نیاز نیست فکر کنید و چاره ای بیندیشید، من به جای شما فکر کرده ام؛ هیچ راهی جز این دو تن وجود ندارد. برک گفت: اگر بخواهیم علی و معاویه را بکشیم، نباید از خون عمروعاص نیز بگذریم؛ زیرا ممکن است آن پیر حیله گر، زمام امور را به دست بگیرد و خود را خلیفه بنامد. عبدالله گفت: عمروعاص کوچکتر از آن است که بخواهد چنین کند. عمرو در تأیید سخنان برک گفت: او را دست کم نگیر عبدالله ؛ عمروعاص در تمام مصر و شامات صاحب قدرت است. بهتر است او را نیز از سر راه أمت برداریم. عبدالله عمامه اش را روی سرش جابه جا کرد و گفت: بسیار خوب، عمروعاص را نیز از سر راه خود می برداریم. عمرو پرسید: حالا چگونه و چه وقت باید اقدام کنیم؟ عبدالله گفت: من فکر آن را کرده ام؛ من قتل على میشوم، زیرا کشتن او تر و پر مخاطره تر است. با انگشت به عمرو اشاره کرد و ادامه داد: تو باید معاویه را بکشی. به برک نگاه کرد، اما قبل از این که به سخنش ادامه دهد، برک گفت: و لابد من هم باید عمروعاص را بکشم. عبدالله سرش را تکان داد و گفت: بله، عمروعاص هم برای تو. برک گفت: ولی من ترجیح می دهم به سراغ معاویه بروم. من قبلا به شام رفته ام و آن جا را می شناسم. ... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️ لینک قسمت اول 👇👇 https://eitaa.com/aah3noghte/19645