شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_نوزدهم... شده پشت سرش تا آن سر دنی
💔
🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷
#و_آنڪہ_دیرتر_آمد
#پارت_بیستم...
نمی دانم چرا مطمئن بودم احمد که برود ، یقین من از دیدن سرور به خیال بدل می شود ، همان چیزی که پدر و مادرم مرا به آن نسبت می دادند .🙁
....
محمودسکوت کرد و از پنجره به بیرون خیره شد.
پسرش باسینی هندوانه واردشد.🍉 بوی هندوانه سرحالم آورد. چقدر بجا بود.😋
همان طور که قاچی هندوانه به دهانم میگذاشتم گفتم:
"آن حنظل هایی که خوردید به خنکی و شیرینی این هندوانه ها بود؟"
محمودفارسی گفت :
"بسی شیرین تر و گواراتر از هر میوه ای که در دنیا پیدامیشود"
پرسیدم :
"به من گفتند شما شیعه حضرت علی(علیه السلام) هستید، چطور شد که بعدها به شعیان پیوستید؟"🤔
مسلم قاچی هندوانه به دهان گذاشت وگفت :
"هنوز بقیه ماجرا مانده.....
حیف که مجبورم بروم اما باید قول بگیرم که باز هم ماجرا را برایم تعریف کنید."
محمودگفت:
"خدا میداند چند بار این قضیه را شنیده ای و باز مثل روز اول اشک میریزی و اشتیاق نشان میدهی..."🙂
مسلم دست به زانو زد و برخاست و گفت:
"هزار بار هم که بشنوم کم است.... پس هوای کاتب ما را داشته باش و به فکر جمعی باش که از برکت این ماجرای تو اثر میگیرند".
بلند شدم و با مسلم روبوسی و خداحافظی کردم.
محمود تا دم در او را بدرقه کرد
وقتی از در وارد شد، از هیبت و روشنایی صورتش دلم لرزید.....
اگر #مرید_امام چنین باشد پس #خودش چگونه موجودی است؟....!
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
چون بزرگواران همراه،
زحمت تایپ رو کشیدن،
کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست