💔
میخواستم بـزرگ بشـــم
درس بخــونــم
مهندس بشم
خاکمــــو آبــاد کنـــم
زن بگیرم
مادر و پدرمــو ببـرم کربلا
دختـــرمـــو بـزرگ کنــــم ببـــرمــش پارک
تو راه مــدرسه با هـــم حرف بزنیـــم
خیلـــی کارا دوسـت داشتــــم انجـــام بـــدم
خــب نشــــد ...!
...
بایـــد مــی رفتـــم از مـــادرم، پـــدرم، خاکم، نامـوســـم، دختــــــرم و … دفاع کنــــم.
رفتـــم که
دروغ نباشـــه
احتـــــرام کم نشــه
همدیگهرو درک کنیم
ریـا از بین بــره
دیگه توهیـــن نباشه
محتــاج کسی نبــاشیم!
"بخشی از وصیتنامه تخریب چی نوجوان #شهید_کاظم_مهدی_زاده"
شهادت: تیر 1365 عملیات کربلای1 – مهران - ارتفاعات قلاویزان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
#کپی_ممنوع
💞 @aah3noghte💞
@hdavodabadi
💔
نصیحت جالب فرمانده👌
تابستان 1363
اردوگاه بستان – گردان ابوذر
لشکر 27 محمد رسول الله (ص)
یکی از روزها، برادر "علی زندی" فرمانده گروهان، ما را جمع کرد و گفت که باید برای مرخصی به تهران برویم. او نصیحت بسیار جالبی کرد.
درحالی که تکهای قند بین انگشتانش گرفته بود، آن را بالا آورد و گفت:
"برادرا خوب دقت کنید.
این یک تکه قنده. سفید، محکم، شیرین و زیبا ولی...
اگر همین قند به ظاهر محکم را بیندازید توی یک لیوان آب، نمیتواند خودش را نگه دارد و به سرعت حلِّ آب میشود.
خوب حواستون را جمع کنید.☝️
الان که دارید از این فضای معنوی جبهه جدا میشوید و به شهرهاتون میروید، وقتی وارد جامعه شدید، خیلی مراقب باشید که
مثل قند نباشید که حلّ جامعه شوید، سعی کنید مثل آب باشید و جامعه را در خودتان حلّ کنید."
✍حمید داودآبادی
اسفند 1399
#کپی_ممنوع
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
@hdavodabadi