eitaa logo
شهید شو 🌷
4.6هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
72 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ پست های برجسته به قلم ادمینِ اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱@Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۱۰ مدل حرف زدنمم هر چقدر خودسازی کردم بهتر شد...الان که دیگه واقعا خیلی خوب حرف میزنم. خیلی مودب تر و خیلی صبور تر و خیلی با نشاط تر شدم. سال ۱۳۹۳ وقتی نماز میخوندم همه مسخرم میکردن...اخه همیشه تو ماشینم حصین ابلیسو زد بازی شاهین نجفی میذاشتم. اما وقتی توبه کردم و نماز میخوندم یهو همه میگفتن : سلام حاج اقا التماس دعا... میخواستن اینجوری مسخرم کنن. میدونی چیه... من حس میکنم پسرا تا بلا سرشون نیاد تغییر نمیکنن... پسر جماعت باید بلای بدی سرشون بیاد تا عوض بشن..😐 مثل بیماری یا خطر بودن جان یا زورگیری بشه ازشون یا قطع عضو بشن یا زندان بیوفتن یا سرطانی چیزی بگیرن تا عقلشون سر جاش بیاد...🙃 اما قبل تغییر ، تغییر میکنه... راستشو بخوای بعد از اینکه بلا سرم اومد و فهمیدم خدایی هست یه قولی به خدا دادم... گفتم: "خدایا اگه نجاتم بدی جبران میکنم... فقط بهم فرصت بده...همین...من جبران میکنم." من هیچی درمورد خدا نمیدونستم...ولی میدونستم فقط خداست که میتونه کمکم کنه... راستشو بخوای از نا امید بودم... و دلیل اصلی مستجاب شدن دعام هم همین بود...وقتی نا امید از همه جا میشی خدا زودتر دعاتو مستجاب میکنه. یه صدایی بهم میگفت : "رضا ؟ تو آدم بشو...منه خدا همه کار برات میکنم." بچه ها خدا خیلی نزدیکه...شما فکر میکنید دوره، اما خدا با یه صدایی از درون با همتون حرف میزنه... خیلی ها اینو نمیدونن...چون خدا بهشون بد معرفی شده. من معتقدم خدا با کسایی که سختی کشیدن مهربون تره😍 بخاطر همین بهم فرصت داد... دلیل اصلی اینکه باعث میشد سال ۱۳۹۳ اصلا کم نیارم بود. چون یاد مرگ خیلی انگیزه میده... اما خوبیم این بود که زیاد تو مسیر پاکی نا امید نشدم... درسته گریه میکردم و کم میاوردم اما ناامید هرگز!!! معتقدم برای هر مشکلی راه حلی وجود داره. پیشینه مذهبی اصلا نداشتم اما راستشو بخوای تو نوجوونیم با دوستم مهدی میرفتیم هیئت واسه شام خوردن.😬 در همین حد. فقط واسه شامش میرفتیم. اونایی که تو شرایط سختم تغییر نمیکنن نگران نباشن... بعد مرگشون خوب تغییر میکنن. همه تغییر میکنن...همه... خیالت تخت... فقط بعضی ها این دنیاست...بعضی ها اون دنیا. ... دستنوشته های 💕 @Aah3noghte💕
🌺خاطره ای خواندنی از استاد پناهیان🌺 اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت: حاج آقا یک سؤال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: ! گفتم: یعنی چی؟ گفت: دارم میمیرم گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، ان شاء الله که بهت سلامتی میده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ای ست گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم کارم شده بود در اتاق موندن و غصه خوردن. تا اینکه یک روز به خودم گفتم تا کی باشم؟ خلاصه یک روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم. اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت. خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد. با خودم میگفتم بگذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن. آخه من ام و اونا انگار نه. سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم.بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم. ماشین عروس که می دیدم از ته دل شاد میشدم و دعا می کردم. گدا که می دیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم. مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم. الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم. حالا سؤالم اینه که من به خاطر خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن رو قبول میکنه؟ گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه. آرام آرام آرام خداحافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟ گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!! یک چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟ گفت: بیمار نیستم!! گفتم: پس چی؟ گفت: فهمیدم ، رفتم دکتر گفتم: می تونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه! گفتم: خارج چی؟و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...! . .. ... 💕@aah3noghte💕