eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صدو_سی_و_دوم برام عجیب بود که فاطمه برای کامران متاثر شد.با ت
💔 من سی سالم بود و این اولین بار بود که کسی بصورت رسمی و سنتی از من خواستگاری میکرد. دست وپاهام رو گم کردم.حتی شک کردم که مبادا منو با کسی دیگه اشتباه گرفته باشه که خودش گفت شماره ی منو از حاج آقا احمدی گرفته! او اطلاعات شخصی منو میخواست و من با اکراه و بی میلی پاسخ میدادم.چون نمیتونستم به هیچ مردی فکر کنم. لحظه ای به خودم تلنگر زدم که پس چیشد اون حرفهات؟!! مگه نمیگفتی فقط یک مرد مومن باخدا میخوای پس چرا باز دلت درگیر یکی دیگست؟!! خودت هم بهتر از هرکسی میدونی که حاج مهدوی با وجود حرفها وحدیثهایی که درموردت شنیده هرگز آبرو واعتبار خودش رو زیر سوال نمیبره و درصدی هم فکرش متوجه تو نیست. اینقدر فکرم مشغول این افکار بود که حتی متوجه نمیشدم اون خانوم چی میگه.ناگهان با شنیدن یک لقب منقلب شدم و بدنم شل شد. __پسر بنده روحانی هستند.سی و یک سالشونه.و قبلا هم یکبار ازدواج کردن… دیگه گوشهام چیزی نمیشنید..نیازی هم به شنیدن نبود..تا همینجای صحبتهاش کافی بود تا پسر او رو بشناسم.!! ولی هنوز باور نمیکردم! حتی زبانم در دهانم نمیچرخید تا چیزی بگم.. او حرفهاش تموم شده بود ومنتظر پاسخی از سوی من بود. سکوتم اینقدر طولانی شد که او گمان کرد تماس قطع شده.نفس زنان و با لکنت گفتم:🙈🙊 _مممننننن… او هم فهمید که زبانم بند اومده. محترمانه عذرخواهی کرد و گفت: _عجله نکن دخترم.میدونم شرایط ایشون مقداری خاصه.شاید هرکسی نتونه با این شرایط کنار بیاد.بهتره خوب فکرهاتون رو کنید.من ان شالله عصر زنگ میزنم.هرچی قسمت باشه همون خیره ان شالله.😊 در دلم یک نفر فریاد میزد: کدوم فکر؟؟من یک ساله دارم به این مرد فکر میکنم.من یک ساله بخاطر این مرد شبها خواب ندارم و روزها قرار!!! به چی فکر کنم؟!!! کدوم شرایط خااااص؟!!!! شرایط من از او خاص تره!!اونایی که باید نگران باشن شمایید نه من.اونایی که باید فکر کنن چه کسی قراره عروسشون بشه شمایید نه من! 🍃🌹🍃 او خداحافظی کرد و من عین احمقها پشت تلفن خشکم زد. حتی نتونستم با اوخداحافظی کنم.هنوز گوشی دستم بود. دستم رو روی قلبم گذاشتم و تسبیح دور گردنم رو چنگ زدم.این رویا واقعی نبود!!! یا اگر بود قطعا کوتاه بود.☺️🙈 از شوق سراز پا نمیشناختم.😃😢خنده وگریه م باهم ادغام شده بود..عین دیوونه ها به این سرو اون سر اتاق میرفتم و بلند بلند خدا رو صدا میزدم. دقایقی بعد شک و اضطراب به جونم افتاد.اگه او دیگه زنگ نزنه چی؟؟ اگه رفتار منو پشت تلفن حمل بر بی ادبیم کرده باشه و به این نتیجه رسیده باشه دیگه زنگ نزنه چی؟؟ 🍃🌹🍃 در میان حالات جنون آمیزم فاطمه زنگ زد.📲 نفس زنان گوشی رو برداشتم. او به محض شنیدن صدام با نگرانی پرسید:😟 _رقیه سادات خوبی؟ چرا صدات اینطوریه؟ من من کنان و نفس زنان گفتم: _فاطمه…دارممم میمیرم..دعا کن تا بعداز ظهر زنده بمونم!💓☺️ او نگران تر شد.پرسید:😨 _چیشده ؟ چه بلایی سرت اومده؟ الان میام میبرمت دکتر… حرفش رو قطع کردم. با صدایی که شوق و هیجان در اون موج میزد گفتم:😍☺️ _فکر نکنم حالم با این چیزا خوب شه..فاطمه..منننن …بگو من.. خوابم یا بیدار؟ استرس من به جان او هم افتاد..با هیجان گفت: _معلومه که بیداری.جونم رو به لب رسوندی بگو چیشده؟ با اشک وشادی گفتم:☺️ _ازم …ازم ..خواستگاری کرد.. فاطمه در حال سکته بود.با من من گفت: _ک..کی؟؟؟ نفسم رو بیرون دادم: _حااااج مهدددوی…☺️🙈 اوهم به لکنت افتاد: _خخوو..خووودش؟؟😳 _نه…مادرش!!😌☺️ او با شوق و ناباوری میخندید..ومن درمیان خنده های او تکرار میکردم. _اگه من خواب باشم چی؟؟! اینقدر تو زندگیم ناکامی دیدم که باورم نمیشه این اتفاق در بیداری افتاده باشه! او گفت: _باورم نمیشه!! حاج مهدوی؟؟ نمیدونی چقدر خوشحالم.میبینی رقیه سادات؟ دیدی گفتم خدا یه روزی پاداش صبرتو میده…☺️😌🙏 باهم پشت تلفن گریه کردیم.. خندیدیم.. ذوق کردیم..حتی ترسیدیم.. تا عصر دل توی دلم نبود..نه میلی به خوردن داشتم نه حال انجام دادن کاری! فقط روی سجاده م سجده ی شکر بجا میاوردم و اشک شوق 😍😢میریختم. 🍃🌹🍃 نزدیک اذان مغرب بود که تلفن 📲همراهم زنگ خورد. باز همان شماره بود. قبل از برداشتن گوشی چندبار نفس عمیق کشیدم تا مثل تماس قبلی با لال شدنم بی ادبی نکنم.💚تسبیح💚 رو در دستم فشار دادم و سلام کردم.☺️✋ ادامه دارد… نویسنده: ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #معرفی_کتاب راز انگشتر روایت هایی از سبک زندگی شهید مدافع حرم #شهیدسعید_بیاضی_زاده #شهید_سع
💔 عــــهــــد کــــمـــیـــل کتاب زندگینامه شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار با نام (عهد کمیل) منتشر شد در این کتاب، خاطرات مریم یوسفی همسر شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار را با متنی دلنشین خواهید خواند. جهت سفارش تک و عمده با شماره: 025 37840844 تماس حاصل نمایید خرید اینترنتی : manvaketab.ir و همچنین به دایرکت پیج اینستاگرام به آدرس:  https://www.instagram.com/man_va_ketab مراجعه نمایید (با ارسال رایگان) به زودی در کتاب فروشی های سراسر کشور منتشر میشود 💕 @aah3noghte💕
💔 😊 یادمه از اولین دوره های راهیان نور که رفته بودم وقتی وارد هویزه شدیم قشنگی فضاش ما رو گرفت😍 ( کسایـی که رفتن هویزه میدونن چی میگم🌹) جلوی درش کفشاشو👟👞 میگیرن و واکس میزنن از تونل سر بندها که عبور میکنی میرسی به یه حیاط که دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴🌲 رو مزار بعضی شهدا سایه انداخته و دلچسبه فضا رو دو چندان میکنه☺️ یادمه وارد شدیم و راوی روایت گری میکرد. یکی از بچه ها که سابقه دار بود اصرار کرد بچه ها بریم سر قبر پرسیدیم چرا بین اینهمه شهید به اونجا اصرار داری ⁉️ گفت بیاین کارتون نباشه 🤔 رفتیم رو مزار شهید و مشغول فاتحه و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😰 میکشیدن جلو بیان برام جای تعجب بود خوب بقیه شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحه بخونن 😒 که این رفیقمون گفت آخه این شهید مسئول کمیته ازدواجه 💑 هر کی با نیت بیاد سر خاکش سریع ازدواج میکنه ( پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن )😂😂😂 ما هم از قصد هی کشش میدادیم و از روی مزار بلند نمیشدیم 😁 یهو راوی اومد بلند جلومون با صدای بلند و🗣😄 خنده گفت آقایون این شهید شوهر میده هااااا زن نمیده به کسی😂 یهو همه اطرافیا و اون خواهرای پشت سری خندیدن و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم 🙈😂 البته راویی به شوخی میگفت ☺️ خیلی بچه ها با نیت اومدن و ازدواج 🎊🎉 هم کردن. 🔸آقایون و خانمایـی که راهیان میرید مزار تو هویزه فراموش نشه😊🌹 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 انقلابیِ به تمام معنا یعنی حاج قاسم... نه اصولگرا نه اصلاح طلب...☝️ دو چشمش را دوخته به دو لب سیدعلی یک #الگوی_کامل برای ما...؛؛ #فداےسیدعلےجانم❤️ #سردارسلیمانی #حاج_قاسم #شهیدزنده #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
ما باید خیلی روی این حساس باشیم که در زمینه های مختلف فریب "دوقطبی های متنوع دشمن" رو نخوریم. ⭕️ دشمن هم دم به دقیقه دو قطبی های مختلف رو روانه بازار رسانه های ما میکنه. 🚨 مثلا برای فاصله انداختن بین مذهبی ها و بقیه میاد "دو قطبی حجاب و بدحجابی" رو مطرح میکنه و یه عده هم فریب میخورن و توی زمین دشمن بازی میکنن برای فاصله انداختن بین خود مذهبی ها هم میاد و مسائلی مثل قمه زنی یا ایام محسنیه رو مطرح میکنه! ⭕️ حالا صدها کانال هی بیان اثبات کنن که ایام محسنیه وجود داره و باید بازم عزاداری کنیم ⭕️ صدها کانال دیگه هم بیان اثبات کنن که این ایام سابقه ای در شیعه نداشته و نباید عزاداری کنیم دو تا گروه بزنن توی سر و کله همدیگه و از اون طرف میوه این دوقطبی سازی رو صهیونیست ها بچینن! 💢 مسائل اینطوری رو سال ها قبل مراجع تقلید ما جواب دادن و تموم شده. اینکه هر سال دوباره شبکه های اجتماعی پر بشه از این حرفای تکراری اصلا درست نیست. ⭕️ همینکه سر رسانه های انقلابی به این حرفا بند بشه موفقیت دشمن رقم خورده و اونا به هدفشون رسیدن ✅ حواستون به اولویت هایی که رهبر انقلاب تعیین میکنن باشه، خصوصا در مسائل اقتصادی ببینید کیا دارن بازار و ثروت کشور رو به طور غلط مدیریت میکنن وگرنه هر روز به یه روشی ما رو بازی خواهند داد...
💔 عاشقی که همه عاشقش بودند عاقبت با غل و زنجیر به خاک سپرده شد... #شهید_حسین_خزاعی #تصویربازشود #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 ما یقین داریم که آن سوی افق مردی هست... #اللهّمَ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بگـــذار تا ڪمــے از خـــودم بگــــویم : اِنّی عَبْدُکَ المِسکیٖنَ المُسْتَکیٖن الضَّعیفُ الضَّریر الحَقیٖر المَهینِ الفَقیٖر الخائِفُ المُستَجیٖر همـــانا مـــن ، بنده بینـــوا ، ذلیل ، ناتوان ، دردمند ، کوچڪـ ، بی مقدار ، تهے دست ، هستـــم ،،، 📚دعای بیست و یکم صحیفه سجادیه ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🔴به ابوهریره گفتند چرا پشت سر #علی علیه السلام نماز میخوانی و سر سفره #معاویه مینشینی؟ گفت نماز علی برتر است ولی غذای معاویه چربتر! #ابوهریره_های_زمان #مقتدی_صدر "محمد عبدالهی" #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕