eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ‌ ﻫﻤـﮧ ﭼﯿـﺰﺵ ﺧـﺂﺻــﮧ ﻟﺒﺨﻨـﺪﺵ ﺗﯿﭙﺶ ﺭﻓـﺘﺎﺭﺵ ﺍﺧـﻼﻗـﺶ ﺍﺣـﺴﺎﺳـﺎﺗـﺶ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷﺘـﻨﺶ حتی... اخمش😒 ﻣـﺨـﺎﻃﺐ ﻧﺒﻮﺩﮦ ڪـﮧ ﺧـﺂﺻـ ﺑﺎﺷـﮧ ﺑﻮﺩﻩ ڪـﮧ ﻣـﺨـﺎﻃﺐ ﺷـﺪﻩ....‌ ‌ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 نباشیم!! یک وقت هایی؛ بعد از دو شب نماز_شب! بعد از چند روز روزه مستحبی! بعد از چند روز تسبیح چرخاندن! بعد از یک کار_فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی! و ... کلی سر و صدا راه می اندازیم که آقا چرا ما امام زمان رو نمی بینیم!؟ کلی هم خودمون رو تحویل میگیریم! شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که به_به!! چقدر نورانی شدیم!! اونی که دونه درشت بشه! مخلص بشه! خالص بشه! برای امام_زمان_عج سر و صدا راه نمیندازه... به قول حاج حسین یکتا؛ اون پول_خوردِ که سر و صدا داره! اسکناس صدایی ازش در نمیاد... دونه_درشت بشیم! خالص بشیم! امام زمان ماموریت هاشو به ما بسپاره! تمام امید امام زمان(عج) هستیم... که شهید نیکو کلام در حاج عمران بهش میگفتن! چرا یک روز تیر_بار! یک روز آر_پی_جی! یک روز ... یک روز ... گفت: به من میگن کجا برو!! به ما هم میگن!؟ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 من برای شهادت اصرار نمی‌کنم ؛ آنقدر کار و تلاش می‌کنم که لایق شهادت شوم، و خدا من را هم بخرد.. 🌷شهید مرتضی حسین پور🌷 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خدا کنه خدا بده رفیقایی این چنین خدائی اما خدا نکنه خدا رفیقاتو آسمونی کنه و تو بشی ... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ای ضامن آهو! همه بود و نبودم قربان تو و لطف و عطای تو... وجودم جان می دهم آقا! عوضش، عطا کن در معامله یک طرفه طالب سودم ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 مرهم واسه چشم ترم مےخوام حال دلم بده، حرم مےخوام... #نریمان_پناهی #حضرت_نریمان #پیشنهاددانلود
💔 چقدر دلتنگ زیارتیم ارباب... تا به زیارتتان نرفته بودم، مےترسیدم از زنده ماندنم بعد از کربلا مےپرسیدم چطور آدم هایی که به کربلا رفته اند ، مےتوانند زنده بمانند چرا از هجر، نمُرده اند؟! وقتی مرا به کربلایتان رساندید... از زنده ماندن بعد از سفر، خیلی مےترسیدم اما لطفتان، آرامشی غریب، در دلم انداخت در آرامش، زیارت کردم در آرامش، وداع کردم در آرامش، به وطن رسیدم غافل از آنکه وطن اصلی همه محّبان شما ست ارباب! تا چند وقت سرمست همان آرامش بودم تا اینکه کم کم جای خودش را به داد و بعد شدم من با این های فراق، غریبه نیستم اما به اشتیاق ساداتتان قسم دلتنگ زیارتیم... 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 وَ لٰا اَری لِکَسْری غَیرَکَ جٰابِرا... و برای دلشکستگی ام جبران کننده ای جز تو نمی بینم عزیز دلم... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🌸 سلام به تو ای گل نرگس! سلام به تو که در سیم خاردار گناهانمان اسیری. 🌺 ما را ببخش! که حتی به اندازه‌ی نجات دادن گلی از میان سیم خاردارها تلاش نکرده ایم. چه برسد به تلاش برای رهایی شما از زندان غیبت. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سلام سردار دلم حساب شب بیدارےها از دستم خارج شده اما سوزِ سرمایِ فراق تو... سرد نمی شود سردار قلبم هر بار که مےخوانَمَت به هزار زبان به هزاران واژه مےبینم باز، کلمه کلمه متبلور مےشوی و جوشش داری در قلب های بےقرار... کاش چونان پروانه، واله و شیدا بودن، را از شما مےآموختم آنقدر عاشق مےشدم که عاقبت خداوند جلّ عظمته مرا در عشق خود مےسوزاند... ... خدا مےداند که حسرت بر بیچارگی خود خوردنِ من را پایانی نیست جز آنکه این زندگی، جوری طیّ شود و به انتها برسد که بتوانم حس کنم خدا و شهدا رضایت دارند... چه سخت است حال عاشقی که نمےداند محبوبش هم او را دوست دارد یا نه سردار! بیا و برایمان، پا در میانی کن... دردمندیم و دوای ما نگاه دلبر است حال عشاق از دعایش از همیشه بهتر است 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
🌺خاطره ای خواندنی از استاد پناهیان🌺 اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت: حاج آقا یک سؤال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: ! گفتم: یعنی چی؟ گفت: دارم میمیرم گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، ان شاء الله که بهت سلامتی میده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ای ست گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم کارم شده بود در اتاق موندن و غصه خوردن. تا اینکه یک روز به خودم گفتم تا کی باشم؟ خلاصه یک روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم. اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت. خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد. با خودم میگفتم بگذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن. آخه من ام و اونا انگار نه. سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم.بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم. ماشین عروس که می دیدم از ته دل شاد میشدم و دعا می کردم. گدا که می دیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم. مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم. الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم. حالا سؤالم اینه که من به خاطر خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن رو قبول میکنه؟ گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه. آرام آرام آرام خداحافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟ گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!! یک چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟ گفت: بیمار نیستم!! گفتم: پس چی؟ گفت: فهمیدم ، رفتم دکتر گفتم: می تونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه! گفتم: خارج چی؟و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...! . .. ... 💕@aah3noghte💕
💔 یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه: صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم، اینها را هم میشود خورد این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی(ره) .......................................................................................... یه روز یه ترکـــه میره جبهه، بعد از یه مدت فرمانده میشه یه روز بهش میگن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش جواب میده کدوم داداشم؟ اینجا همه داداش من هستن اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد; اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری .......................................................................................... به یه ترکه گفتند کتابی بنویس ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و .. سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت این ترکه کسی نبود جزعلامه امینی و اون کتاب نفیس"الغدیر"بود تعریف کردن جوک حواسمون باشه چه کسانی رو به سخره میگیریم .......................................................................................... یه لره میشه شهید بهنام محمدی. اولین نوجوان 13 ساله شهید راه وطن یه لره هم میشه دکتر ملک حسینی تنها پزشک پیوند کبد در آسیا یه لره میشه سردار بی بی مریم بختیاری فرمانده سپاه بختیاری یه لره میشه بانو قدم خیر رهبر مبارزان عشایر در مقابل انگلیس یه لره میشه آیت الله العظمی بروجردی مرجع بزرگ شیعیان یه لره میشه پرفسور کرم زاده استاد جهانی ریاضی یه لره میشه سردار اسعد بختیاری فاتح تهران یه لره میشه مهرداد اوستا نویسنده و شاعر یه لره میشه اریوبرزن فرمانده ارتش داریوش یه لره میشه دکتر عبدالحسین زرین کوب یه لره میشه پرفسور جعفر شهیدی یه لره میشه قیصر امین پور یه لره میشه کریم خان زند یه لره میشه باباطاهر یه لره میشه علی مردان خان که به ارتش رضا خان میگه هر عقابی بخواهد از آسمان این کشور عبور کند باید پرهایش را باج بدهد و،،،، .......................................................................................... یه روزی یه ترکه، یه عربه، یه قزوینیه، یه آبادانیه، یه اصفهانیه، یه شمالیه، یه شیرازیه، بوشهریه و ... مثل مرد جلوی دشمن وایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمون نکنه لره...........شهید محمد بروجردی بود ترکه.......... شهید مهدی باکری بود عربه......... شهید علی هاشمی بود قزوینیه...... شهید عباس بابایی بود آبادانیه...... شهید طاهری بود اصفهانیه.... شهید ابراهیم همت بود شمالیه...... شهید شیرودی بود شیرازیه...... شهید عباس دوران بود و کلی شهید دیگر از تمام قومها.🍀🌺🌹☘ ویک کرمانی میشود سید شهدای مدافع حرم وشهدای انقلاب به اسم سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی🍀🌺🌹☘ اگر دوست داشتید کپی کنید تا مانع گذاشتن جوکهای قومیتی که از نظر غالب مراجع معظم ارسال و نشر از این دست جوک ها مشکل شرعی دارند بشویم. جلوی عملیات ( یگان ۸۲۰۰ ) صهیونیستها را بگیریم . ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 #فدائی_رهبر 🌹 #قسمت_3 -سـَ ... سَـ... سلام.😰 -علیک سلام! گفتم راه بیف
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹 -دروغ میگم؟!🤔😕 انگار چشم های او که از پشت عینک اش دو برابر شده بود آنقدر ها هم ترسناک نیست.😥 -یاعلی !بزن دنده یک😊 ماشین به راه می افتد دست و پاهایش می لرزد😰 همه صفحه های کتاب و جزوه و تمام حرف های آقای میرزایی در ذهنش مرور می شود😇 هنوز از زنگ صدای سرهنگ تنش رعشه دارد😰😶 -بپیچ دست راست گوش هایش را حسابی تیز می کند اگر فقط یک کلمه را نشنود تمام زحماتش هدر می رود😥 -حالا آروم برو دست راست پشت چراغ قرمز چهار راه بیست🚗🚦 حدود یک دقیقه زمان خوبی است تا او نفسی تازه کند و شاید هم بتواند کمی ذهن آشفته و در هم و بر همش را مرتب کند -برو سبزه !برو سبزه👮😠 فریاد سرهنگ در بین هیاهوی بوق ماشین ها🚗🚙 پشت سر به سختی شنیده می شود -گفتم برو😠 پاهای سعید شل می شود تمام بدنش بی حرکت می ماند و چشم هایش به نقطه ای از چهار راه خیره 👀 انگار گوش هایش هم دیگر نمی شنود حتی صدای فریاد های سرهنگ را🗣 دیگر از نگاه او نمی ترسد نگران امتحان هم نیست صدای بوق ماشین ها هم آزارش نمی دهد🙍♂ دو تا دانش آموز ترک موتور نشسته 🏍 و مدام علی را صدا می زنند🗣 -علی اقا ! علی آقا! بیاین سوار شین خطرناکه😰😰 ادامه دارد..... .......... 📚 ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده :هانیه ناصری انتشارات: تهران انتشارات تقدیر۱۳۹۵
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 #فدائی_رهبر 🌹 #قسمت_4 -دروغ میگم؟!🤔😕 انگار چشم های او که از پشت عینک اش
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹 طنین صدای گرم علی در سرش می پیچید و از لبخند زیبای او لبخند می زند😊 -چیکار می کنین؟ برادر من! ناسلامتی نیمه شعبانه ، حرمت داره🙁 چشم های سعید همچنان به گوشه ی چهار راه خیره مانده.👀 با صدای نیمه بلندی می گوید: -اره؛ نیمه شعبانه😥 سرهنگ مان و مبهوت حرص میخورد😓😖 -جوون!نیمه شعبان چیه ؟ الان وسط محرمیم ، عجب کله شقیه ها🙁😒 گوشش بدهکار نیست بزن کنار ببینم.. گفتم بزن کنار ! ردّی!😠 عرق سردی روی پیشانی سعید می نشیند . از برق چاقوی تیز در دست مرد🔪 دست هایش یخ می کند.😰 چرا کسی کمک نمی کند؟! چندبار می خواهد جلو برود اما پاهایش شل شده است 🙍♂😓 سرهنگ سعی میکند ماشین را به گوشه ی چهار راه بکشاند🚗 . اما سعیدفرمان را محکم چسبیده و به حرف های سرهنگ هیچ اعتنایی نمی کند. اصلا انگار توی این دنیا نیست. -زدنش!زدنش ! یا امام غریب !لامصبا زدنش😭 -چی می گی بچه جون🙄😧 خوابت برده😒 -چرا کسی کمک نمیکنه😓😭 الان میمیره، نمی بینی چقدر خون ازش رفته، زمین رو ببین؛ همه جا پر از خون شده😭💔 ادامه دارد.... .......... 📚 ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده: هانیه ناصری انتشارات: تهران انتشارات تقدیر۱۳۹۵
مناجات شعبانیه(2).mp3
12.37M
💔 مناجات شعبانیه با صدای محسن فرهمند ... 💕 @aah3noghte💕
💔 به رسم قدردانی از تمام برادری هایی که برایم داشتی به رسم آنکه دلم را تکان دادی و با شهادتت فهمیدم شهادت، بال نمےخواهد فقط باید خودت بخواهی شهید شوی فقط باید خودت را لایق شهادت کنی به رسم تشکر از تمام الگو شدن هایت ... 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 از شهیدی که امام زمان عج در تشییع او شرکت کردند چه مےدانید؟... پست بعد را بخوانید👇 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 از شهیدی که امام زمان عج در تشییع او شرکت کردند چه مےدانید؟... پست بعد را بخوانید👇 #شهید_عبدالح
💔 این شهید بعد از شهادت در حالی که تابلویی به دست دارد ، محل دفن خود را به خانواده اش در عالم خواب نشان می دهد ، روی تابلویی که در دست شهید قرار دارد ، نوشته شده: فدایی امام زمان (عج) داستان دفن ایشان هم شنیدنی است امام زمان عج آمدند عبدالحميد حدود سه سال محافظ من بود. وي که عضو رسمي سپاه شيراز بود، در نزديکي مسجد الجواد(ع) در منطقه هفت تنان شيراز ساکن بود. ايشان حالات معنوي خاصي داشت و به خصوص با امام زمان (عج) خيلي مأنوس بود. به خاطر دارم وقتي براي مرخصي از جبهه به شهر آمده بود، سخناني در مسجد درباره توجه و عنايات خاص امام زمان (عج) به جبهه ها و رزمندگان براي مردم بيان کرد که همه را مجذوب خود نمود. از جمله می گفت: "من اين را مطمئن هستم آقا می آيند و رزمندگان تشنه ما را به هنگام شهادت سيراب می کنند." ايشان در آخرين مرحله اي که با من تماس داشتند در وصيت شفاهي به من نام 9 نفر از جمله اينجانب، پدرش، آقاي (سردار) مينايي و شش نفر ديگر را که اسامي شان را به خاطر ندارم ذکر کرد و به مادرش هم گفته بود در ساعت 9 شب مرا دفن کنيد و فقط اين 9 نفر به هنگام تدفين دور قبر من باشند. وقتي با عده اي که براي مراسم دفن آمده بودند نماز شهيد را خوانديم همه به جز اين 9 نفر طبق وصيت نامه از قبر فاصله گرفتند و از دور، شاهد دفن ايشان شدند. من ابتدا به داخل قبر رفتم و لحظاتي در آن خوابيدم و براي ايشان دعا کردم. سپس برخاستم و در قبر ايستادم تا از پدر ايشان و چند نفر ديگر که جسد شهيد را به داخل قبر سرازير می کردند جسد را تحويل بگيرم و درون قبر قرار دهم. وقتي پيکر شهيد به من سپرده شد خدا شاهد است هيچ احساس وزني از اين جسد نکردم. پيکر شهيد خيلي سبک بود و گويي در حالت بی وزني قرار دارد. در همين لحظه که غرق در اين واقعه عجيب بودم ناگهان صداي فرياد آقاي عابدي (که بعدها به شهادت رسيد) را شنيدم که با صداي بلند نام امام زمان (عج) را صدا میکرد. ايشان بعد به من گفت: "در همان لحظه که پيکر شهيد را به دست شما دادند من به چشم خود ديدم آقايي نوراني (که علائم خاصي را از ايشان ذکر میکرد) وارد قبر شد و جسد را تحويل گرفت و داخل قبر گذاشت. لذا من بي اختيار نام امام زمان (عج) را فرياد زدم." در آن لحظه به خود من هم حالت معنوي عجيبي دست داد که پس ازآن و تا هم اکنون هرگز نظير آن جذبه معنوي را در خود احساس نکرده ام. وقتي متوجه اين حضور نوراني و مقدس شدم همان طور که در قبر ايستاده بودم به افرادي که بالا و اطراف قبر ايستاده بودند گفتم همه با هم دعاي فرج امام زمان (عج) را بخوانند. سپس صورت شهيد را درقبر باز کردم و بر روي خاک لحد قرار دادم. چهره شهيد خيلي نوراني بود و به خوبي محل اصابت ترکش به گلوي او پيدا بود. آن طور که شنيده ام عده اي که پي به اين مسأله برده و می برند بر سر مزار اين شهيد در دارالرحمه شيراز می روند و براي برآورده شدن حاجات خويش به اين شهيد متوسل می شوند. راوی: آیت‌الله سيد علي اصغر دستغيب 📚لحظه های آسمانی کرامات شهیدان ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خوش اخلاق بودن، خواندن نماز اول وقت، خواندن نماز شب، احترام به والدین وبزرگترها از ویژگی های شهید بود. محمد حسین همیشه می گفت: " ولی فقیه را تنها نگذارید و همیشه پشتوانش باشید."   وقتی خبر شهادت محمد حسین را به من دادند، برایم دشوار نبود و گفتم به آرزویش که شهادت بود رسید.   نقل از مادر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🕊 سر به سر طومار زلفت شرح احوال من است مو به مو فهمیده ام این مصرع پیچیده را..💕💕 ... 💞@aah3noghte💞